تعجب نکنید ، ما برای شما ثابت می کنیم که خلفا و به خصوص خلیفه دوم (
عمر ) نه تنها شایستگی تکیه زدن بر منصب خلافت و جانشینی رسول الله ص را نداشته اند
بلکه با دقت و تامل در آیات قرآن و روایات
نبوی به این نتیجه می رسیم که اگر وی در عصر و زمان حیات رسول الله ص ، حرمت اهل
بیت ایشان را شکسته و آن رفتار خصمانه و فجیع را با پاره تن رسول خدا ص مرتکب شده
بود ، قطعا پیامبر اکرم خون وی را حلال اعلام کرده و وی را مهدور الدم می
دانستند .
اندکی صبر کن ،
با شما هستم که احتمالا با خواندن این سطور ، زبان را به لعن و نفرین ما گشوده ای
و بغض و کینه ما را در دل شعله ور می کنی . با کمی حوصله و به دور از تعصب ادامه
متن را هم بخوان ، بعد خودت قضاوت کن، اگر بازهم در ادعای ما شک کردی ، آن گاه هر
چه می خواهی بگو ، ولی اگر کمترین احتمال را در صدق سخنان ما دادی ، انگاه حجت تمام
شده و خود باید در پیشگاه حق تعالی پاسخی محکم برای رد آن احتمال یا عدم اعتنا به
ان بدهی .
حال تصمیم گیری با خودت
از راههای
مختلفی می توان این ادعا را ثابت نمود که به جهت طولانی نشدن این مطلب ، در این جا
به طور خلاصه و مستدل به مهمترین آنها اشاره می کنیم
.
و ان قضیه هجوم عمر به همراه عده ای از به اصطلاح صحابه رسول الله ص به
بیت حضرت زهرا س بود که به دستور مستقیم ابوبکر برای بیعت گرفتن از امیر المومنین ع
و کسانی بود که در بیت ان حضرت پناه گرفته بودند .
اگر به
ابعاد و زوایایی که در این ماجرا اتفاق افتاد به خوبی دقت کنیم و انها را در کنار
احادیث نبوی که از قول رسول الله ص در شان اهل بیت ع و به خصوص امیر المومنین ع و
دخترشان و نیز حسنین ع صادر شده قرار دهیم و سپس ایاتی از قران را نیز بدانها ضمیمه
کنیم ، به راحتی نتیجه مورد نظر به دست خواهد امد
.
لازم به ذکر است که اسناد و مدارک جریان حمله به بیت حضرت زهرا س
توسط عمر و آتش زدن خانه ان حضرت و سیلی زدن به دختر رسول
خدا ص و انواع و اقسام تهدیدها و نیز شکستن درب خانه و لگد زدن به شکم پاره تن رسول
خدا ص و ترساندن ان حضرت که منجر به افتادن جنین ان حضرت شده و سرانجام منجر به
شهادت میوه دل رسول الله حضرت زهرا س ان هم بدون هیچ گونه بیماری قبلی و در جوانی و
پس از مدت زمان کمی بعد از رسول خدا ص شد ، همه اینها را با استناد به کتب معتبره
اهل سنت و با نقل اقوال علمای بزرگ اهل سنت قبلا در همین وبلاگ و در موضوعات مختلفی
نقل کرده ایم که شما را به مطالعه ان ها در قسمت آرشیو موضوعات وبلاگ دعوت می
کنیم .
حال با استناد به فجایع و اتفاقاتی که توسط عمر
در ان واقعه رخ داد و به خصوص شهادت حضرت محسن ع ، ادعای خود را مبنی بر مهدور الدم
بودن عمر ثابت می کنیم
این ادعا به چند طریق قابل اثبات است .
1- ( اگر به موضوع : رد پای تحریف در
شهادت حضرت محسن ع در همین وبلاگ رجوع کنید ، خواهید دید که جریان شهادت حضرت محسن
امری مسلم بوده که در جریان لگد زدن عمر به شکم ان حضرت اتفاق افتاد . اگر چه برخی
برای حفظ ابروی عمر این ماجرا را نقل نکرده و کتمان نموده اند و انها هم که نقل
کرده اند تحریف نموده اند ولی به هر حال این واقعه با استفاده از روایات مسلم و
قطعی بسیاری از شیعه و سنی ثابت شده است ) حال می گوییم : جنین فاطمه به چه جرمی و
به کدامین گناه ساقط شد؟ اگر او گناهی نداشته که قطعا هم نداشته است ، چه کسی
پاسخگوی دادخواهی و شکایت ان طفل در روز رستاخیز و در پیشگاه خداوند متعال خواهد
بود ؟ ایا خداوند متعال نفرموده است ( بای ذنب قتلت ) که امام صادق ع در مورد همین
ایه می فرمایند : این ایه مختص حضرت محسن است .خوب وقتی ثابت شد که عمر قاتل حضرت
محسن است و ان طفل هم بدون هیچ گناهی به شهادت رسیده ، باید دید حکم یک قاتل در
اسلام چیست ؟ به قران رجوع می کنیم که می فرماید َ
مَن یَقْتُلْ مُؤْمِناً
مُّتَعَمِّداً فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِیهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِ
وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِیماً -النساء : 93
هر کس مومنی را از
روی عمد به قتل برساند جزایش اتش جهنم است و جاودانه در ان می ماند و غضب و لعنت
خدا بر او باد و عذاب دردناکی برایش مهیا شده است .
2-ثابت شده
که قضایایی که برای حضرت زهرا س در جریان حمله عمر به بیت ان حضرت رخ داد موجب
شهادت زود هنگام ان حضرت شد ه است . اگر چنین مطلبی صحت داشته باشد که دارد . با
استفاده از این سخن ابن ابی الحدید خودتان قضاوت کنید
وقتی به شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید مراجعه می کنیم ، می بینیم که او از شیخ و استاد خود نقل می کند که وقتی ماجرای هبّار بن الاسود - که زینب دختر رسول خدا ص را ترساند و او سقط جنین کرد و رسول خدا ص هبّار را مهدور الدم خواند -در نزد او نقل شد ، شیخ گفت : اگر هنگامی که این مردم به خانه فاطمه هجوم اوردند و او را ترساندند - تا انچه در شکم داشت سقط شد - رسول خدا ص زنده بود ، به یقین به مهدور الدم بودن کسی که فاطمه را ترسانده بود حکم می فرمود .
ابن ابى الحدید به او مىگوید: آیا آنچه را که برخى از محدّثان روایت کردهاند که: «فاطمه ترسید و محسن سقط شد» از قول شما روایت کنیم؟
شیخ به او گفت: از من، نه این روایت و نه بطلان آن را نقل نکنید! آرى، آنان روایت نمىکنند و هر گاه که روایت کنند، تحریف مىنمایند و اگر کسى چنین روایاتى را ذکر کند، انواع تهمتها را بر او مىبندند.( شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 14/192