ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
|
) اینکه گروههای مختلف به خلیفه دوم پیشنهاد میکردند که برای خود جانشینی برگزیند گواه آن است که عامه مردم به طور فطری درک میکردند که رئیس مسلمانان باید در قید حیات خویش زعیم آینده مسلمانان را برگزیند. معالوصف دانشمندان اهل تسنن چگونه میگویند که پیامبر اکرم(ص) بدون اینکه جانشینی تعیین کند درگذشت؟ ۲) پیشنهاد تعیین جانشین از خلیفه میرساند که طرح حکومت شورایی پس از درگذشت پیامبر(ص) طرح بیاساسی بوده و هرگز چنین طرحی وجود نداشتهاست، وگرنه چگونه ممکن است در صورت صدور دستور صریح از جانب پیامبر(ص) درباره تشکیل شورا، به خلیفه دوم پیشنهاد تعیین جانشین شود؟ ۳) عمر در پاسخ مردم گفت: اگر ابوعبیده جراح زنده بود او را به جانشینی برمیگزیدم. زیرا از پیامبر شنیدهام که وی امین این امت است. اولاً عمر به جای اینکه به فکر زندهها باشد به فکر مردهها بود. از این گذشته اگر ملاک انتخاب ابوعبیده امین بودن اوست، پس چرا عمر یاری از علی(ع) نکرد؟ همو که پیامبر دربارهاش فرموده بود: «علیٌّ مَعَ الحَقِّ و الحَقُّ مَعَ علیٍّ».
4- اگر مقام و منصب امامت یک مقام الهی و ادامه وظایف رسالت است، پس در شناخت
امام باید پیرو نصّ الهی بود و اگر یک مقام اجتماعی است باید در شناخت او به افکار
عمومی مراجعه کرد. امّا گزینش از طریق شورایی که اعضای آن از طرف خود خلیفه تعیین
شوند، نه پیروی از نصّ است و نه رجوع به افکار عمومی. اگر باید خلیفه بعد را خلیفه
پیشین تعیین کند، چرا کار به شورای شش نفری ارجاع میدهد.
از دیدگاه اهل تسنن، امام باید از طریق اجتماع امّت یا اتّفاق اهل حلّ و عقد انتخاب شود و نظر خلیفه پیشین در این کار کوچکترین ارزشی ندارد. ولی اکنون معلوم نیست که چرا آنان بر این کار صحه میگذارند و تصویب شورای شش نفری را لازمالاجرا میشمرند. اگر انتخاب امام حق خود امّت و در اختیار مردم است، خلیفه وقت به چه دلیلی آن را از مردم سلب کرد و در اختیار شورایی گذارد که اعضای آن را خود او انتخاب کردهبود؟ ۵- به هیچ وجه روشن نیست که چرا اعضای شورا به همین شش نفر منحصر شد. اگر علّت گزینش آنان این بود که رسول خدا هنگام مرگ از آنان راضی بود. این ملاک درباره عمار، حذیفه، ابوذر، مقداد، ابیّبنکعب و… نیز تحقق داشت. معالوصف، چرا وی این افراد را از عضویت در شورا محروم ساخت؟ و افراد دیگری را برگزید که روابط اغلب آنان با علی(ع) تیره بود و در آن میان تنها یک نفر خواهان آن حضرت بود و او زبیر بود. ۶- خلیفه از کجا میدانست که عثمان برای خلافت برگزیده خواهد شد و اقوام خود را بر دوش مردم سوار میکند و روزی خواهد رسید که مردم بر ضدّ او قیام خواهند کرد؟ آیا جز این است که اعضای شورای تعیین خلافت را چنان ترتیب دادهبود که انتخاب عثمان و محرومیّت علی(ع) را قطعی میساخت؟ ۷- با تمام کنجکاوی که عمر در زندگی علی(ع) کرد نتوانست عیبی در او بجوید و فقط سخنی گفت که بعدها نیز عمروعاص آن را بهانه کرد و گفت علی شوخ و مزاح است. ۸- چرا عمر برای عبدالرحمنبنعوف حق «وتو» قائل شد و گفت در صورت تساوی آراء، آن گروه مقدم باشد که عبدالرحمن در میان آنان است؟ پاسخ روشن است. زیرا دادن حق وتو به عبدالرحمن جز سنگین کردن کفه پیروزی عثمان نتیجه دیگری نداشت. ۹- عمر، در حالیکه از درد به خود میپیچید، به حاضرانِ در مجلس میگفت: پس از من اختلاف نکنید زیرا در این صورت خلافت ازآن معاویه خواهد بود معالوصف به عبدالرحمن حق وتو میدهد که فامیل نزدیک عثمان است و عثمان و معاویه هر دو، میوه درخت ناپاک بنیامیه هستند و خلافت عثمان مایه استواری حکومت معاویه پس از عثمان است. آیا هدف از کار او، تحکیم موقعیّت بنیامیّه بوده که از پیش از اسلام دشمن خونی بنیهاشم بودند؟ آری. ۱ – حکومت برای امام(ع) وسیله بود نه هدف؛ در حالیکه برای رقیب او هدف بود نه وسیله. اگر امام(ع) به خلافت از همان دید مینگریست که عثمان مینگرد؛ بسیار آسان بود که در ظاهر شرط فرزند عوف را بپذیرد ولی در عمل از آن شانه خالی کند. اما آن حضرت چنین کاری نکرد، زیرا او هرگز حقّی را از طریق باطل نمیطلبید. و به این ترتیب عثمان زمام امور را به دست گرفت |