هیئت محبین اهلبیت ع (شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعیتى انکار ناپذیر )

هیئت محبین اهلبیت ع (شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعیتى انکار ناپذیر )

این سخن ورد زبانها افتاد(دیدی اخر علی از پا افتاد)(بر دشمن و قاتلین بی بی حضرت زهرا (س) لعنت )
هیئت محبین اهلبیت ع (شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعیتى انکار ناپذیر )

هیئت محبین اهلبیت ع (شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعیتى انکار ناپذیر )

این سخن ورد زبانها افتاد(دیدی اخر علی از پا افتاد)(بر دشمن و قاتلین بی بی حضرت زهرا (س) لعنت )

خطبه فدک حضرت زهرا (ع)

عبدالله بن حسن از پدرانش (علیهم السلام) روایت کرده: هنگامی که ابوبکر تصمیم گرفت فدک را از حضرت زهرا علیهاسلام بگیرد، چون این خبر به آن حضرت رسید مقنعه‏اش را بر سر انداخته پیراهن بلند خود را بر تن کرد و به همراه گروهی از کنیزان و زنان خویشاوند خود، در حالی که چادر بلندش به زمین کشیده می‏شد و راه رفتنش چیزی از راه رفتن رسول خدا کم نمی آورد و کاملا شبیه آن حضرت بود، از خانه بیرون آمده، به مسجد وارد شد.
اطراف ابوبکر را عده‏ای از مهاجر و انصار گرفته بودند، پرده ‏ای برای فاطمه (علیهاسلام) آویختند؛ آن حضرت در پشت پرده نشست و سپس ناله جانگدازی از دل برآورد؛ به طوری که حاضرین به گریه افتادند و مسجد یکپارچه به خروش و اضطراب آمد.
حمد و سپاس الهی:

حضرت لحظه‏ای مکث کردند تا هم همه جمعیت فرو نشست و سر و صداها خاموش شد. سپس کلام خود را با حمد و سپاس الهی و درود بر پیامبر خدا آغاز کرد. از شنیدن صدای فاطمه دوباره مردم به گریه افتادند. بعد از سکوت و آرامش فاطمه (علیهاسلام) کلام خود را چنین آغاز فرمود: خداوند را سپاس برآنچه نعمت داد و به قلب‏ها الهام فرمود؛ و مدح و ستایش برای خدایی که به نعمت‏های عامه‏اش قبل از استحقاق ابتدا کرد و هرگونه نعمتی را ارزانی داشت و یکی پس از دیگری بر ما فرو ریخت نعمتهایی که از شماره بیرون است و جزای آنها را هرگز نتوان داد و نهایتش را نتوان فهمید.
انسانها را ترغیب فرمود که شکر او را به جای آورند تا او نعمت‏هایش را فزونی بخشد و پی در پی عطا کند و از آنها طلب حمد و سپاس کرد تا نعمتهایش را بر آنها بریزد و آنها دوباره همانند آن نعمتها را از او درخواست کنند. و اشهد ان لا اله الا الله و گواهی می‏دهم که معبودی جز الله نیست، خدایی یگانه و بی‏شریک، و این کلمه توحید کلمه‏ای است که نتیجه‏اش اخلاص است و در قلبها ریشه دارد توحید در فطرت انسان نهاده شده و هر کس به آن اندیشید آنرا با عقلش مطابق دانست. توحید نظری و استدلالی. خدایی که چشم‏ها توان دیدنش را و زبانها توان وصفش را و خیالات توان چگونگی‏اش را ندارند.
او همه چیز را از هیچ پدید آورد و برای آفرینش آنها الگو و نمونه‏ای نداشت؛ بلکه آنها را به قدرتش آفرید و به اراده‏اش خلق کرد بدون اینکه به آنها نیازی داشته باشد یا از آنها فایده‏ای ببرد؛ و این نبود مگر اینکه حکمتش را پایدار کند و بر طاعتش آگاهی دهد، قدرتش را اظهار کند و مردم را بنده خود گرداند و دعوتش را گرامی دارد. و سپس بر طاعت خود ثواب و بر معصیتش عقاب نهاد تا بندگان را از خشم خود باز دارد و به سوی بهشت فرا خواند.
و اشهد ان ابی محمدا عبده و رسوله و گواهی می‏دهم که پدرم محمد (صلی الله علیه و آله) و سلم بنده و رسول خداست و خداوند او را برگزید قبل از اینکه به او ماموریت دهد و او را نام نهاد قبل از آنکه او را در ظاهر پدید آورد و او را انتخاب کرد قبل از اینکه پیامبرش کند؛ چه، آفریدگان در علم غیب خدا مستور و در پرده ترسها نگه داشته شده و با عدم، دست به گریبانند و خداوند پی‏آمد کارها را می‏داند و بر رویدادهای روزگار احاطه دارد و به جایگاه کارهای شدنی آشناست.
خداوند رسولش را فرستاد تا فرمان خود را تمام و کامل کند و اراده حتمی‏اش را در مورد اجرای احکامش ظاهر سازد و تقدیرات قطعی‏اش را نافذ فرماید. و چون دید امتها فرقه فرقه شده و دینهایشان پراکنده گشته، هر دسته به دور آتشی جمع و به بت‏ پرستی مشغولند و با اینکه خدا را می‏ شناسند منکر او شده‏اند، لذا ظلمت‏ها را با نور محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) روشن کرد و تیرگی قلبها را زدود و موانع را از جلو چشم‏ها برداشت و مردم را هدایت فرمود و از گمراهی رهانید و کوری‏ها را به بینایی تبدیل کرد و آنها را به دین قویم خود هدایت و به راه مستقیم دعوت فرمود. سپس خداوند آن حضرت را به مهربانی و اختیار و خواست و رغبت و ایثار خویش قبض روح کرد و از رنج و زحمت این دنیا آسوده نمود و ملائکه ابرار اطرافش را گرفته، به رضوان پروردگار غفارش رساندند و در مجاورت خداوند فرمانروای مقتدر جای دادند.
اشاره به قرآن بعنوان عهد الهی:
درود الهی بر پدرم که پیامبر و امین وحی و برگزیده و منتخب و مورد پسند خداوند است و سلام و رحمت و برکات خدا بر او باد. سپس فاطمه (علیهاسلام) رو به اهل مجلس کرد و فرمود: شما ای بندگان خدا مورد خطاب امر و نهی الهی و حاملان دین و وحی او هستید تا نسبت به این دین درباره خود امین باشید و به دیگر امتها هم برسانید. ای مردم در بین شما خداوند عهدی گذاشته است و آن کتاب ناطق خدا، قرآن صادق و نور درخشان و چراغ تابناک است که دیدگاه‏هایش روشن و اسرارش آشکار و ظواهرش درخشان است؛ قرآنی که پیروانش مورد غبطه دیگران و پیروی‏اش کشاننده به سوی بهشت و حرف‏شنوایی از آن موجب رهایی است. به وسیله قرآن می‏توان به برهان‏های روشن و حرمت‏های دورباش زده و شواهد روشن و استدلالات کافی و فضائل مورد پسند و امور جایز و بخشیده شده و قوانین حتمیه الهی دست یافت.
وای مردم مسلمان؛ خداوند تبارک و تعالی ایمان را موجب پاکی شما از شرک قرار داد و نماز را برای دوری از تکبر ،و زکات را باعث طهارت روح و فزونی در روزی ،و روزه را برای پایداری اخلاص ،و حج را موجب استواری دین ،و عدل را برای تقویت دلها، و پیروی از ما اهل بیت را موجب نظم ملتها، و پیشوائی ما را برای امان از تفرقه ،و جهاد را موجب عزت اسلام، متین کرد.
و چنین مقدر فرمود که صبر موجب استحقاق پاداش ،و امر به معروف مصلحت اندیشی برای همگان ،و نیکی به پدر و مادر سپری از خشم پروردگار، و صله رحم موجب زیاد شدن عمر،و قصاص موجب جلوگیری از خونریزی‏ها گردد ،و وفای به نذر سبب بخشش باشد ،و و کامل کردن ترازوها موجب عدم زیان ،و نهی از آشامیدن شراب برای پاکی از پلیدی، و دوری از تهمت ناروای جنسی پرده‏ای برای جلوگیری از لعن، و ترک دزدی موجب حفظ عفت جامعه شود.
و خداوند شرک را حرام فرمود تا در ربوبیت او اخلاص باشد؛« فاتقوالله حق تقاته» پس آنگونه که شایسته است تقوای الهی را پیشه خود کنید و جز در حال مسلمانی از دنیا نروید و در اوامر و نواهی الهی اطاعت کنید زیرا فقط بندگان عالم از خداوند خوف دارند.
سپس فاطمه (علیهاسلام) فرمود: «ایهاالناس! بدانید من فاطمه‏ام و پدرم محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است. آنچه را که می‏گویم از اول تا به آخر صحیح است. نه سخن بیهوده می‏گویم و نه کار ناروا انجام می‏دهم.
معرفی نسب خویش و علی علیه السلام با پیامبر:
من دختر آن پیامبرم که خداوند درباره‏اش فرمود: « فرستاده‏ای از جانب من به سوی شما آمده که زحمت‏های شما بر او گران است و نسبت به اصلاح شما حریص است و با مؤمنین رؤوف و مهربان. اگر نسب او را بشناسید می‏دانید که او فقط پدر من است نه هیچ‏یک از زنان شما و اوست برادر امیرالمؤمنین علی علیه السلام نه هیچیک از مردان شما و چه خوب است منسوب بودن به آن حضرت که درود خداوندی بر او و خاندانش باد. آن حضرت رسالت خویش را ابلاغ و اندرزهای خود را انجام داد. از هر مرتبه‏ای از شرک دور بود و رمق مشرکین را گرفت و با حکمت و پند نیکو، ایشان را به راه پروردگارش دعوت فرمود؛ بتها را شکست و گردن ‏فرازان را سرکوب کرد تا شکست خوردند و گریختند. کم‏‎کم ظلمتها رفت و صبح هدایت دمید و حق روشن شد و زعیم دین لب گشود و های و هوی شیطان فرو نشست.
فرومایگان منافق نابود شدند و گره‏های کفر و پراکندگی گشوده شد و کلمه اخلاص (لا اله الا الله) در زبانها پیچید در حالی که شما بر لب پرتگاه گودال جهنم بودید و شما از شدت ضعف جرعه هر آشامنده و طعمه هر خورنده و آتش گیره هر شتابانی بودید و همه بر سر شما قدم می‏گذاشتند و شما را له می‏کردند آب گندیده می‏خوردید و غذای شما گوشت خشک شده و برگ درختان بود، با حالتی ذلیل همیشه در ترس بودید که مبادا اطرافیان بریزند و شما را به یک حمله بربایند.
نقش علی علیه السلام در رسالت پیامبر:
پس خدای تبارک و تعالی را به پدرم محمد (صلی الله و علیه و آله و سلم )از آن وضع اسفبار نجات داد و بعد از همه مقدمات و بعد از آنکه گرفتار مردم قوی و گرگان عرب و طاغیان اهل کتاب شدید، خداوند هر آتشی را که بر افروختند خاموش کرد و هر گاه شیطانی سربلند می‏کرد و متجاوزی چون مار، اجتماع مسلمین را تهدید به مرگ می‏کرد، آن حضرت برادرش علی امیرالمومنین (علیه السلام) را به کام آنها می‏فرستاد و علی علیه السلام هم دست از آنها برنمی‏داشت مگر اینکه آنان را گوشمالی داده شراره آتش آنان را خاموش می‏کرد.
آری؛ علی در راه خدا رنج‏ها دیده و تلاشها نموده است. به رسول خدا نزدیک و نسبت به اولیاء خدا سرور بود. آستین همت را بالا زده، خیرخواه و کوشا و رنج ‏دیده و زحمتکش بود در حالیکه شما در آسایش و رفاه بسر می‏بردید و به فکر خود بودید. از نعمت‏ها بهره‏ مند و آسوده و بی‏خیال در کمین ما نشسته بودید که اوضاع چگونه می‏چرخد و گوش بزنگ اخبار بودید. در وقت استراحت زودتر از دیگران بر زمین می‏نشستید و در موقع جنگ پا به فرار می‏گذاشتید.
پس هنگامی که خداوند برای پیامبرش، خانه پیامبران و جایگاه برگزیده برگزیدگانش را انتخاب کرد در بین شما کینه و نفاق آشکار و جامه دین فرسوده گشت، افراد گمراه خموش به نطق آمدند و فرومایگان پست به صحنه درآمده، سرکردگان تبهکار نعره کشیدند و در میدانها جولان دادند. شیطان سرش را از گریبان برآورد و شما را به سوی خود فرا خواند و شما را اجابت کننده دعوت خود یافت که گول او را خورده‏اید. سپس در آزمایش خود، شما را بی‏وزن و ناچیز دید و چون تحریکتان کرد و به خشم آمدید و بر غیر شتر خود داغ زدید (شتر دیگران را به نام خودتان غصب کردید) و به آبشخور دیگری وارد شدید! بله.
هنوز چیزی از رحلت رسول خدا نگذشته بود و زخم و جراحت فقدان او هنوز به هم نیامده و بهبود نیافته بود، بلکه هنوز جسد رسول خدا دفن نشده بود که شما از ترس اینکه فتنه‏ای به پا شود شتاب کردید و خلافت را ربودید. آگاه باشید که با این عمل در فتنه و آشوب سقوط کرده و جهنم را که بر کافران احاطه دارد برای خود برگزیدید.
خارج شدن از راه صواب پس از رحلت پیامبر:
پس هیهات بر شما، شما را چه شد و به کجا می‏روید؟ و چه بیراهه میروید! این کتاب خداست پیش روی شما و امورش روشن و دستوراتش درخشان و پرچم‏هایش برافراشته و دورباش‏هایش آشکار و فرامینش واضح است. و شما آنرا پشت سرانداخته‏اید. ایا تصمیم دارید به غیر آن حکم کنید؟! و این چه بد تبدیلی است برای ستم‏پیشگان و هر کس دین جز اسلام بجوید هرگز از او پذیرفته نگردد و در آخرت از زیانکاران است
و بعد هم شما چندان صبر نکردید که سرکشی این فتنه فرو بنشیند و مهار این شتر رسیده به چنگ اید، بلکه به شعله‏هایش دامن زدید و جرقه‏هایش را تحریک کردید و ندای شیطان گمراه‏کننده را پاسخ مثبت دادید تا انوار درخشان دین را خاموش کنید و سنت‏های پیامبر برگزیده را نابود سازید.
به خوردن کف روی شیر تظاهر می‏کردید ولی در باطن می‏خواستید از شیرها بنوشید. (ظاهرا دلسوزی برای دین می‏کردید ولی باطنا می‏خواستید به متاع دنیا برسید.) و نسبت به خاندان رسول خدا دورویی و نفاق به خرج دادید. ما با شما از در صبر می‏اییم همچون کسی که دستش را به لبه تیز کارد گرفته و یا نیزه‏ای در شکمش فرو رفته باشد.
ذکر بینه از قرآن برای ارث:
ایا چنین پنداشته‏اید که ما را ارثی نیست؟ ایا از دستورات دوران جاهلیت پیروی می‏کنید؟ کیست که از خداوند بهتر حکم کند برای گروهی که باور دارند. ایا نمی‏دانید؟ برای غاصبان فدک مانند خورشید درخشان، واضح است که من دختر پیامبرم و باید از او ارث ببرم. ای مسلمانان! من باید برای گرفتن ارثم مغلوب شوم؟!
ای پسر ابی قحافه (ابوبکر) ایا در کتاب خداوند آمده که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم نبرم؟! حقا که سخن ناروایی گفته‏ای! ایا عهد کتاب خدا را کنار گذاشته، پشت سرتان انداخته‏اید در آنجا که گوید «و سلیمان از داود ارث برد و آنجا که داستان یحیی بن زکریا را بازگو می‏ کند که می‏فرماید« پروردگارا از سوی خودت جانشینی به من ببخش که از من و خاندان یعقوب ارث ببرد و آنجا که می‏فرماید «بعضی از خویشان بر بعضی دیگر در کتاب خدا مقدم هستند»
و نیز آنجا که می‏فرماید «خداوند شما را درباره فرزندانتان سفارش می‏کند که پسر دو برابر دختر ارث ببرد» و یا فرمود «اگر مالی را به‏جای گذارد، به ‏طور شایسته برای پدر و مادر و نزدیکانش وصیت کند و این حقی است بر پرهیزکاران.».
ایا گمان کرده‏اید که مرا از پدرم نصیبی نیست و ارثی نمی‏برم و اصلا خویشاوندی بین ما نیست؟! ایا برای شما ایه‏ای اختصاصی آمده که پدرم از آن خارج است؟ یا می‏گویید اهل دو ملت مختلف از یکدیگر ارث نمی‏برند و من و پدرم اهل یک ملت و آئین نیستیم؟! ایا شما از پدرم و پسر عمم،علی، به عام و خاص قرآن داناترید؟ پس این شما و این فدک، همچون شتر مهارشده و زین کرده!، یکدیگر را در روز حشر خواهیم دید.
پس چه خوب داوری است خداوند، و چه خوب بزرگ و پیشوایی است محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ،و چه خوب وعده‏ گاهی است قیامت، که در آن روز نتیجه زیانبار عمل خود را خواهید دید، ولی پشیمانی سودی ندارد و برای هر خبری جایگاهی است و به‏زودی خواهید دانست که بر چه کسی عذاب خوارکننده فرود اٌمده و شکنجه پایدار وارد می‏شود.
آنگاه فاطمه (علیهاسلام) به سوی انصار نظر افکنده فرمودند: ای گرده جوانمردان و ای بازوان دین و یاران اسلام! این چه چشم‏پوشی و سهل‏انگاری است که در حق من روا می‏دارید و نسبت به ظلمی که به من می‏شود در خواب غفلتید؟! ایا پدرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نمی‏ فرمود: هر انسانی در فرزندانش حفظ می‏شود؟ (یعنی اگر می‏خواهید جانب کسی را محترم بشمارید بعد از او به فرزندانش احترام کنید.) چه زود این عمل را انجام دادید؟ دست مرا از فدک کوتاه نمودید؟ و برای امری که وقت آن نشده شتابان شدید؟ ای گرده انصار! شما را قدرت و طاقت این هست که خواسته مرا برآورده کنید.
ایا می ‏گویید محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) مرد و رفت و دیگر خبری نیست؟ نه، این امر بزرگی است که شکافش گسترش می‏یابد و رخنه‏اش بازتر می‏گردد و پیوستگی‏هایش از هم می‏گسلد و کم کم به قهقرا و جاهلیت برمی‏گردید آری زمین در غیبت او تاریک و ستارگان در مصیبتش گرفته و آرزوها نومید و کوهها فرو هشته و حریم او بی‏ارزش و حرمت او زایل گردید. پس به خدا قسم این است آن بلای بزرگ و مصیبت عظمی که مانندش نیامده و نازل نگشته است.
این کتاب خداست که هر صبح و شام بر در خانه‏های شما فریاد می‏زند و با آواز بلند و تلاوت و فهماندن آن اعلان می‏دارد که انبیاء قبل هم می‏مردند و این حکم الهی و قضاء حتمی بر آنها هم وارد می‏شد؛ آنجا که می‏فرماید: « و ما محمد الارسول... » محمد نیست مگر فرستاده‏ای که بیش از او نیز فرستادگانی آمده‏اند و گذشته‏اند. ایا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به دوران جاهلیت گذشته خود برمی‏گردید؟ و هر کس به گذشته خود برگردد، (از دین خارج گردد) هرگز زیانی به خداوند نیاورد و به زودی خداوند پاداش سپاسگزاران را خواهد داد.
طلب یاری از مردم:
ای وای از گروه اوس و خزرج! ایا میراث مرا ببلعند در حالی که شما را می‏بینم و صدای شما را می‏شنوم و شما با هم جمع و پیوسته‏اید؟! این درخواست من است که شما را فرا گرفته و این خبردادن من است که شما را شامل شده (و من از شما یاری می‏طلبم.) شما دارای افراد زیاد و قدرت فراوانی هستید و سلاح جنگی و تجهیزات در دست شماست! درخواست من به شما می‏رسد ولی جواب نمی‏دهید و فریاد من به گوشتان می‏رسد ولی به فریادم نمی‏رسید؛ در حالیکه شما به استقبال دشمن در جنگ‏ها معروفید و شما را به خیر و صلاح می‏شناسند.
شما برگزیدگان و منتخب جامعه‏اید، با اعراب جنگیده‏اید و رنج و تعب بسیاری متحمل شده‏اید. شما با گروه‏های زیادی درگیر شده‏اید و بدون هیچ ضعفی، شجاعان را دفع کرده‏اید. ما فرار نکردیم و شما هم فرار نکردید. هر چه را که ما امر کردیم پذیرفتید تا به دست ما اهل بیت، سنگ آسیای اسلام به چرخش درآمد و نتایج و بهره‏هایش زیاد شد.
بینی شرک به خاک مالید و طغیان تهمت‏ها فرو نشست و آتش کفر به خاموشی گرایید؛ آشوب فتنه‏ها آرام و نظام دین منسجم گردید. پس شما چرا بعد از روشنی راه بیراهه رفتید و چرا حق را پنهان کردید، بعد از اینکه اٌشکار شده بود و چرا عقب ‏گرد کردید و بعد از ایمان مشرک شدید.
ایا شما با مردمی که پیمان خود را شکسته و برای بیرون کردن پیامبر تصمیم گرفته‏اند، نمی‏جنگید با آنکه آنها اول جنگ را شروع کرده‏اند؟ ایا از آنان می‏ترسید در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسید اگر ایمان آورده باشید؟ (یعنی چرا وقتی این گروه غاصب خلافت، پیمان خود را شکستند و به عهدی که درباره امیرالمومنین (علیه السلام) با رسول خدا داشتند وفا نکردند، شما با آنها نمی‏جنگید و از امیرالمومنین دفاع نمی‏کنید؟)
آگاه باشید من شما را چنین می‏بینم که به رفاه ‏طلبی و زندگی راحت متمایل گشته و آن کس که برای زمامداری سزاوار است دور ساخته و به راحتی و آسایش روی آورده و خود را از ضیق و تنگی نجات داده‏اید. پس آنچه را که فرا گرفته بودید کنار گذاشته و آنچه آشامیدنش آسان بود، بیرون ریختید. پس اگر شما و تمامی کسانی که در روی زمین زندگی می‏کنند کافر شوند،بدانید که خداوند بی‏نیاز و ستوده است.
اتمام حجت با مردم:
آگاه باشید آنچه را گفتم با آگاهی نسبت به شما است که شما انگیزه یاری ندارید و نیرنگ و فریب، دلهایتان را فرا گرفته است؛ ولیکن این سخنان خروشی بود که از جان برآمد و آهی بود که از خشم برخاست، کاسه صبر لبریز، و عقده‏های سینه باز و حجت بر شما تمام شد. پس این شما و این شتر خلافت! لجامش را محکم بگیرید و بتازید. اما بدانید پشتش زخمی و پایش لنگ و عار و ننگش همیشگی است. نشان خشم الهی بر آن خورده و عیبش ابدی است.
خلافتی که به آتش برافروخته الهی پیوسته، آتشی که بر دلها احاطه کند؛ در حالی که کلیه اعمال شما در پیش چشم پروردگار است و به زودی ستمگران خواهند دانست که در چه جایگاهی رجوع می‏کنند. من دختر پیامبر شمایم که شما را از عذاب سخت اینده بیم داد. پس هر چه می‏خواهید بکنید. ما هم کار خودمان را می‏کنیم و منتظر باشید که ما هم منتظریم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد