هیئت محبین اهلبیت ع (شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعیتى انکار ناپذیر )

هیئت محبین اهلبیت ع (شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعیتى انکار ناپذیر )

این سخن ورد زبانها افتاد(دیدی اخر علی از پا افتاد)(بر دشمن و قاتلین بی بی حضرت زهرا (س) لعنت )
هیئت محبین اهلبیت ع (شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعیتى انکار ناپذیر )

هیئت محبین اهلبیت ع (شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعیتى انکار ناپذیر )

این سخن ورد زبانها افتاد(دیدی اخر علی از پا افتاد)(بر دشمن و قاتلین بی بی حضرت زهرا (س) لعنت )

تاکید مجدد مولوی عبدالحمید در خصوص اظهارات توهین آمیزش به مرجعیت شیعه


تاکید مجدد مولوی عبدالحمید در خصوص اظهارات توهین آمیزش به مرجعیت شیعه

اما برخی اظهارات [ایت الله مکارم شیرازی]در شرایط کنونی برای ما نگران کننده است. زیرا سن ایشان بالا رفته و گزارش‌هایی را که به ایشان می‌دهند زودتر باور می‌کنند و بدون تحقیق آنها را مطرح می‌کنند و گزارش‌هایی که ما در ملاقات با ایشان نیز شنیدیم برای ما نگران کننده و تعجب آور بود. این قبیل سخنان برای وحدت و همچنین برای شخصیت خود ایشان ضرر دارد.
کد خبر: ۷۳۵۸۷
تاریخ: ۰۴ خرداد ۱۳۹۳ - ۰۲:۳۰


SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز :


به گزارش «شیعه نیوز»، بدنبال اظهارات توهین امیز مولوی اسماعیل زهی امام جماعت مسجد مکی زاهدان به مرجعیت شیعه که با واکنش تند رسانه ها و افکار عمومی مواجه شد وی در یادداشتی با حمله به رسانه ها از آنان  به عنوان "سایت‎های زنجیره‎ای وابسته به افراطیون" نامبرد .

وی بار دیگر مطالب اهانت آمیز خود را درچارچوب عرف و منطق عنوان نموده است !

شیعه نیوز با حفظ امانتداری دو متن وی را برای روشن شدن افکار عمومی منتشر مینماید . متن کامل اظهارات مولوی عبدالحمید به شرح زیر است :


       دفتر شیخ‎الاسلام مولانا عبدالحمید به افترائات اخیر سایت‎های زنجیره‎ای افراطی (!)

شیخ‎الاسلام مولانا عبدالحمید با سایت سنی‎آنلاین و گلایه ایشان از بعضی مراجع تقلید، که با حفظ حرمت شخصیتی این بزرگان و در چارچوب عرف و منطق  صورت گرفته است، به‎طوری که هر خواننده‎ی منصفی می‎تواند با مطالعه مصاحبه مذکور قضاوت کند، برخی از سایت‎های زنجیره‎ای وابسته به افراطیون در واکنش به آن، به دروغ و تهمت پرداخته و آن را توهین به حضرت آیت الله مکارم شیرازی عنوان کرده‎اند.

این درحالی‎ست که هیچ نوع توهینی در این مصاحبه وجود نداشته و صرفا مطالبی در حد یک گلایه عادی مطرح شده است، به طوری که این مطلب در مصاحبه با خبرگزاری تقریب کاملا توضیح داده شده است. اما سایت‎های زنجیره‎ای در حد وسیعی اقدام به دروغ‎پردازی، تهمت و توهین صریح نسبت به علمای اهل‎سنت نموده و به صورت گسترده آن را تبلیغ می‎کنند. چون توهین به یک عالم توهین به همه علماست.
 تعجب‎آور است که تنگ نظری و تندروی آقایان تا آنجا رسیده است که یک گلایه عادی را هم نمی‎توانند بپذیرند و حتی یک کار مثبت صددرصد ملی مثل آزادی گروگان ها و باز شدن آب سیستان که با اقدامات مردمی و وساطت علمای اهل‎سنت انجام گرفت و باعث خوشحالی ملت ایران شد، هم برای آقایان قابل تحمل نیست.
واقعیت امر این است که سایت‎های مذکور اهداف سیاسی خاصی را دنبال نموده و در پی جنجال‎آفرینی هستند تا به اهداف خود، که همان انزوای اهل‎سنت و محروم کردن آنها از حق و حقوق قانونی، که رئیس محترم جمهور وعده آن را داده است، برسند. سایت‎های مذکور در گذشته نیز نشان داده‎اند که برای اهل‎سنت هیچ حقی قائل نیستند، بلکه می‎خواهند جامعه اهل‎سنت ایران را در محرومیت نگه دارند. مشکل اینجاست که این افراد و جریان‎ها وجود دیگران را تحمل نمی‎کنند چه برسد به حقوق‎شان. لذا هر روز دست به بی‎حرمتی و توهین می‎زنند. نگرانی بزرگ آقایان آن است که اهل‎سنت مانند برادران شیعه شهروند درجه یک قرار گرفته و از شایستگان و توانمندان اهل‎سنت استفاده شود. تمام این جنجال و هیاهوی آنها فقط به همین منظور و هدف است. آزادی این گروه آن‎قدر زیاد است که هیچ مقامی نمی‎تواند آنها را زیر سؤال برده یا جلوی‎شان را بگیرد.
تاکید بر این نکته لازمی است که مسیر علمای اهل‎سنت، خصوصا حضرت شیخ‎الاسلام مولانا عبدالحمید، مسیر اعتدال و تقریب بوده و الحمدلله تا کنون هرگز به یک انسان عادی هم توهین نکرده‎اند، چه رسد به یک عالم و شخصیت دینی. اگر خدای ناکرده توهینی صورت می‎گرفت، این ظرفیت در آنها وجود دارد که معذرت‎خواهی کنند.
از آنجایی که ما اهل جنجال نبوده و نمی‎توانیم به کسی توهین کنیم، جواب این افراد را نخواهیم داد و حساب آنها با الله تعالی است.


دفتر شیخ‎الاسلام مولانا عبدالحمید

امام جمعه اهل‎سنت زاهدان


متن مصاحبه مولوی با سنی انلاین سایت متعلق به مسجد مکی زاهدان و توهین به آیت الله العظمی مکارم شیرازی


اظهار نگرانی از افزایش جمعیت اهل‌سنت ایران ادعایی بی‌اساس و تحریک‌آمیز است

 
اشاره: به دنبال اظهار نگرانی برخی از مراجع و علمای مطرح کشور از جمله آیت‌الله مکارم شیرازی و آیت‌الله علم‌الهدی در خصوص افزایش جمعیت اهل‌سنت که پیش‌تر نیز مطرح شده بود و همچنین برخی مسایل مطرح شده در رسانه‌های عمومی جریانات افراطی، با مولانا عبدالحمید، امام جمعه اهل‌سنت زاهدان گفتگویی انجام دادیم.


سنی‌آنلاین: اخیرا برخی از مراجع و علمای مطرح کشور در خصوص جمعیت اهل‌سنت اظهار نگرانی کرده‌اند؛ علت را در چه می‌بینند و آیا چنین چیزی واقعیت دارد؟

مولانا عبدالحمید: سخنان بعضی از علمای برجسته مانند آیت‌الله مکارم شیرازی و امام جمعه محترم مشهد، مایه نگرانی جامعه اهل‌سنت شده است. زیرا هم آیت‌الله مکارم شیرازی از مراجع مطرح در ایران هستند و هم جناب آقای علم الهدی امام جمعه یکی از بزرگترین و مهم‌ترین شهرهای ایران است. این سخنان در نوع خود عجیب است، چون در گذشته چنین سخنانی مطرح نشده است. اظهار نگرانی درباره افزایش جمعیت اهل سنت و یا نگرانی از پیشرفت اهل‌سنت در زمینه‌های فرهنگی و تحصیلی، خرید زمین و سکونت اهل‌سنت در مشهد و شهرهای دیگر، که مایه نگرانی این بزرگواران گردیده است، سخنان بسیار تأسف برانگیزی هستند. زمانی که ما اعتقاد به اخوت اسلامی شیعه و سنی داریم و معتقدیم شیعه و سنی مسلمان، برادر و ایرانی و دو واقعیت هستند؛ نباید چنین سخنانی را بر زبان بیاوریم. شیعه به عنوان اکثریت جامعه ایران حقیقتی‎ است غیرقابل انکار و اهل‌سنت که بزرگترین جمعیت بعد از شیعه را دارند نیز واقعیتی غیرقابل انکار هستند.
اهل‌سنت شهروند ایرانی و دارای حقوق قانونی هستند. این اظهارات در حالی مطرح می‌شوند که اهل‌سنت هیچ مشکلی برای شیعه و نظام ایجاد نکرده‌اند. قبل و بعد از انقلاب با آرامش زندگی کردند و جایی که برادران شیعه در مناطق سنی‌نشین در اقلیت هستند، هیچ تعرضی به آنان نشده است؛ حتی در روستاهایی مانند روستای چهار هزار نفری "اسپند" در بلوچستان، که بنده چند بار به آن روستا رفته‌ام، یک نفر شیعه که خانواده‌اش سنی هستند، یک مسجد دارد و از بلندگوی مسجد سه وقت اذان پخش می‌شود و در ایام محرم نوحه‌خوانی از بلندگوی مسجد نیز پخش می‌کند و کسی هم نسبت به این امر معترض نبوده است. اخیراً جمعیت شیعه این روستا دو نفر شده و نوه این فرد نیز شیعه شده است و از این قبیل موارد بسیار است. خیرین تهران برای یک یا دو خانوار در مناطق مختلف بلوچستان مسجد ساخته‌اند. هیچ مشکلی نبوده و هیچ کسی این دغدغه را نداشته که در این منطقه شیعه نبوده و چرا شیعیان به اینجا آمده‌اند.

حتی اهل‌سنت در ساخت مساجد شیعه کمک کرده‌اند. زمانی که مرحوم حاج آقای عبادی مسجد جامع زاهدان را می‌ساخت، از تجار شیعه و سنی دعوت کرده بود که در ساخت مسجد مشارکت داشته باشند؛ تجار اهل‌سنت در این باره از بنده پرسیدند که آیا ما در ساخت مسجد جامع برادران شیعه کمک کنیم یا خیر؟ بنده گفتم مساجد مال خدا هستند شما بروید و کمک کنید.
اهل‌سنت در تمام صحنه‌های سیاسی بعد از پیروزی انقلاب، مانند انتخابات، راهپیمایی 22 بهمن و روزهای ملی و تاریخی مشارکت داشته‌اند و در جبهه‌های جنگ کشته و مجروح داده‌اند و خیلی از خانواده‌های اهل‌سنت، خانواده شهید هستند و هیچ مشکلی ایجاد نکرده‌اند. هیچ دلیلی برای اظهار نگرانی از جمعیت اهل‌سنت وجود ندارد. اهل‌سنت در گذشته نیز در این کشور بوده‌اند و همین جمعیت را داشتند، به تازگی زاد  و ولد نکرده‌اند. جامعه اهل‌سنت و بسیاری از منابع بارها گفته بودند که جمعیت اهل‌سنت در این کشور حدود 25 درصد است و طبق تحقیقی که خود ما از وزارت کشور داشتیم و از منابع رسمی به صورت محرمانه دریافت کردیم جمعیت اهل‌سنت حدود 20 درصد است. پیش از این وقتی ما می‌گفتیم کسی این واقعیت را قبول نمی‌کرد. مثل معروفی است که ماه همیشه پشت ابر نمی‌ماند. حال که آقایان می‌خواهند جمعیت اهل‌سنت را بررسی کنند می‌بییند جمعیت اهل‌سنت مقداری از حد تصور آنان بالاتر است. اینگونه نیست که این جمعیت اخیراً از راه زاد و ولد بالا رفته باشد. این اشتباه محض است که جمعیت اهل‌سنت افزایش یافته است. حتی بسیاری از علمای اهل‌سنت یک یا دو فرزند بیشتر ندارند. سیاست‌های کاهش جمیعت در گذشته شامل اهل‌سنت هم شده و هم‌اکنون برای فتوای مراجع، علما و مسئولان نظام در مورد افزایش جمعیت گوش شنوایی نیست. به دو دلیل؛ اول به این خاطر که ده‌ها سال علیه افزایش جمعیت تبلیغ نموده و آن را در دل مردم نهادینه کرده‌ایم. لذا مقصر خودمانیم. دوم اینکه مردم با فقر شدید مواجه‌اند و به این سادگی به تولید فرزند اقدام نمی‌کنند. 
متاسفانه برخی می‌خواهند که شیعیان را از این راه تحریک به تکثیر اولاد کنند، ولی این شیوه نادرست است، چراکه تعصبات مذهبی را بالا می‌برد. اگر افرادی چنین قصدی دارند از راه آیات و روایات آنها را تشویق کنند نه با ابراز نگرانی از جمعیت اهل‌سنت. حتی یکی از سخنرانان گفته است از همین امشب تصمیم بگیرید و دست به کار شوید و کلید 5 تا 14 فرزندی را به نیت ائمه بزنید! این آقایان قبلا کجا بودند؟! تغییر این شیوه یک قرن زمان می‌برد.
مطرح کردن مسایل به این شیوه بر خلاف وحدتی است که استراتژی نظام بوده و رهبری بر آن تاکید دارند که هر کسی اختلاف ایجاد کند شمشیر دشمن را تیز می‌کند و به نفع صهیونیسم و استکبار جهانی کار می‌کند. این سخنان بر خلاف مسیر رهبر انقلاب که بر اتحاد مسلمین تاکید دارد، می‌باشد.
البته خوشبختانه چنین سخنانی در دولت اعتدال‌گرا  و حتی در محافل اصول‌گرایان معتدل جایگاهی نداشته و اکثر مردم ایران از این قبیل سخنان خوششان نمی‌آید، اما این نگرانی وجود دارد که این حرف‌ها در میان افراطیون اثرگذار بوده و برای اهل‌سنت مشکلاتی ایجاد شود و افراد افراطی تحت تاثیر این حرف‌ها قرار بگیرند. این درحالی‌ست که هم‌اکنون اهل‌سنت در بسیاری از مناطق با مشکلات زیادی مواجه هستند و از آزادی‌های  اولیه محروم بوده و حتی برای تعلیم فرزندان، ‌اجاره نمازخانه و اقامه نماز مشکل دارند. در بسیاری جاها فشارهایی وجود دارد، اگر چه دولت جدید برنامه اجرای قانون برای همه را دارد و آزادی‌های قانونی را برای همه ملت ایران از اقوام و مذاهب مختلف فراهم نماید، اما هنوز افرادی که اعمال سلیقه می‌کنند فراوان‌اند.
اکنون زمان بیان چنین سخنانی نیست. اختلافات سوریه، عراق، ‌پاکستان، بحرین و افغانستان عالم اسلام را رنج می‌دهد و ضربه بزرگی به جهان اسلام وارد کرده است و طرح اختلافات در ایران درست نیست که اینجا تسویه حساب کنیم و اختلاف میان شیعه و سنی را تحریک کرده و یا از جمعیت یکدیگر اظهار نگرانی نماییم.
در منطقه بلوچستان به دلیل وجود اقوام و مذاهب مختلف مسایلی وجود دارد و بسیاری از دولت‌ها که در قضیه عراق و سوریه اختلاف‌نظر دارند می‌خواهند همان مشکلات و درگیری‌ها را به اینجا بکشانند و قدرت‌های جهانی و اسرائیل غاصب نیز تمایل دارند که اختلاف به مرزهای سیستان و بلوچستان کشیده شوند. اما علما و اندیشمندان منطقه در مقابل این توطئه‌ها سینه سپر کرده و در برابر خواست برخی دولت‌ها ایستاده‌اند. ما همان‌گونه که بارها گفته‌ایم گفتمان بهترین راه برای حل اختلافات است و مناسب نیست که بعضی به این اختلافات دامن بزنند.
در رابطه با آیت‌الله مکارم شیرازی باید عرض کنم که ایشان کتاب‌های متعددی دارند و ‌بنده با مطالعه بعضی از کتاب‌های ایشان، در هیچ‌کدام از آنها مسایل اختلافی را ندیدم و توهینی به اهل‌سنت صورت نگرفته است و خود ایشان اظهار داشته است که در هیچ یک از کتب ایشان مطلبی علیه اهل‌سنت وجود ندارد. اما برخی اظهارات ایشان در شرایط کنونی برای ما نگران کننده است. زیرا سن ایشان بالا رفته و گزارش‌هایی را که به ایشان می‌دهند زودتر باور می‌کنند و بدون تحقیق آنها را مطرح می‌کنند و گزارش‌هایی که ما در ملاقات با ایشان نیز شنیدیم برای ما نگران کننده و تعجب آور بود. این قبیل سخنان برای وحدت و همچنین برای شخصیت خود ایشان ضرر دارد. در شبکه ولایت که زیر نظر ایشان و به نام ایشان اداره می‌شود،‌ فعالیت این شبکه در جهت تخریب اهل‌سنت است و نه تقریب اسلامی. گرچه گردانندگان شبکه مدعی هستند که توهین نمی‌کنند، اما ناظران بی‌طرف معتقداند که در این شبکه مسایلی بدتر از توهین مطرح می‌شود.
مسیر اهل‌سنت ایران تقریب، وحدت، اخوت و منطق گفتمان است و ما از راه قانون خواسته‌هایمان را پیگیری می کنیم. منطق اهل‌سنت منطق خشونت و تفرقه نیست. اهل‌سنت با برادران شیعه احساس برادری دارند و هیچ مشکلی بین شیعه و سنی وجود ندارد و انتظار داریم که علما و ائمه جمعه و شخصیت‌ها از این‌گونه سخنان اجتناب نمایند.
مراجع تقلید و علما باید مسیر رهبر انقلاب را در زمینه وحدت اسلامی دنبال کنند؛ مسیری که رهبری جمهوری اسلامی دارند و برای تحکیم وحدت، مجمع التقریب را ایجاد کرده‌اند و همیشه از وحدت سخن می‌گویند.
اظهاراتی که درباره جمعیت اهل‌سنت در مشهد بیان شده است نیز واقعیت ندارد. از آنجایی که مشهد یک شهر تجاری، فرهنگی، زیارتی و سیاحتی است، ‌اهل‌سنتی که در منطقه هستند و قبلا هم بوده‌اند، از روستاهای اطراف مشهد به این شهر می‌روند. این مهاجرت نه تنها در مشهد بلکه در همه شهرها صورت می‌گیرد و با توجه به مشکلات و عدم وجود امکانات کافی، مردم روستا به شهرها مهاجرت می‌کنند. تا جایی که ما بررسی کردیم اتفاق جدیدی در مشهد نیفتاده است. بعضی روستاهای اهل‌سنت اطراف شهر مشهد به علت گسترش شهر، در حوزه شهری قرار گرفته‌اند و تعداد معدودی مهاجرت روستائیان به این شهر صورت گرفته است. لذا آقایان نباید نگران باشند.

سنی‌آنلاین: با توجه به پیامدهای چنین اظهاراتی، درخواست شما از بزرگان نظام و خصوصا از رهبر انقلاب در چنین شرایطی چیست؟

مولانا عبدالحمید: از نزدیکان و اطرافیان مراجع انتظار می‌رود که گزارش‌‌هایی را که به دفاتر مراجع محترم می‌رسد مورد بررسی و تحقیق قرار داده و سپس به مراجع تحویل دهند. از رهبر معظم انقلاب نیز انتظار داریم که این افراد را ارشاد نمایند که این قبیل حرف‌ها از سوی آنان به ویژه ائمه جمعه مطرح نشود. مقام معظم رهبری که بر همه نظارت دارند ارشاد کنند که حرف‌های اختلافی نزنند.

سنی‌آنلاین: برخی افراد از تریبون های متعدد از جمله رسانه‌ها و حتی از تریبون مجلس مسئله ناامنی در استان را خیلی بزرگ جلوه می‌دهند و آن را به مسائل مذهبی ربط می‌دهند و حتی مدعی هستند که امنیت نباید به مردم این منطقه داده شود. نظر شما در این باره چیست؟

مولانا عبدالحمید: امنیت در استان زمانی می‌تواند ایده‌آل و مطلوب باشد که بین مردم استان و مقامات انتظامی و امنیتی و سایر مقامات هم‌سویی وجود داشته باشد. در اینجا اگر دولت بخواهد امنیت ایجاد کند و مردم را در نظر نگیرد، هزینه‌های تامین امنیت بسیار بالا می‌رود و مردم هم به تنهایی نمی‌توانند امنیت را برقرار کنند. وقتی هم‌سویی و هم‌گرایی باشد امنیت برقرار می‌شود. ولی با توجه به اینکه استان مرزهای طولانی با افغانستان و پاکستان داشته و در این دو کشور امنیت وجود ندارد، طبیعی است که گاهی مواردی از ناامنی پیش می‌آید. در همه شهرهای ایران ‌حتی بیشتر از اینجا اتفاقاتی می‌افتد، اما در آن شهرها تضاد وجود ندارد و گروهی از ناامنی نان نمی‌خورند و از این راه به پست و موقعیت نمی‌رسند. مشکلی که اینجا وجود دارد این است که عده‌ای فکر می‌کنند با برقراری امنیت نان‌شان آجر می‌شود و اگر امنیت حاصل شود دیگر نمی‌توانند آن حرف‌ها را بزنند و در مجلس داد بکشند. این حرف‌هایی که الان برخی آقایان مطرح می‌کنند به این دلیل است که آنها احساس می‌کنند که با روی کار آمدن دولت مردمی تدبیر و امید و توجه این دولت به اقوام و مذاهب، مشکلات امنیتی استان حل خواهد شد و آنان در آینده جایگاهی نخواهند داشت و نمی‌توانند از این راه نان بخورند. تمام نگرانی آنها فقط همین است. وگرنه در استانی که حدود 20 فرمانداری داشته و به اندازه چند کشور اروپایی وسعت داشته و فقر و بیسوادی و مشکلات اقتصادی و... وجود دارد، امکان بروز چند اتفاق، امری عادی است. درست در زمانی که دولت جدید می‌خواهد کارخانه‌های تعطیل شده و شهرک‌های صنعتی را راه اندازی کند و اشتغال ایجاد کند، این افراد فریاد می‌کشند که فلان جا اتفاقی افتاده است، اینها فقط به خاطر موقعیت خودشان فریاد می‌زنند. عده‌ای از همین کانال رأی آورده و به مجلس رفته‌اند، نه با رأی واقعی، بلکه با رأی بادآورده‌ی سحر و ‌احساس می‌کنند که با شرایط جدید در آینده رأیی نخواهند داشت و در دولت تدبیر و امید از چنان معجزه‌ای خبری نخواهد بود. اینها نگران گروگان‌ها و شهیدان نیستند، بلکه نگران موقعیت شخصی خود و گروه‌شان هستند. و إن شاءالله با تدبیر دولت استان مسیر امنیت را پیموده و با معلول ناامنی مبارزه شده و استان امن خواهد شد.

سنی‌آنلاین: برخی از رسانه‌ها گفته‌اند سواد دینی مردم این منطقه پایین است و به همین دلیل افراطی‌گری در این منطقه زیاد است. آیا واقعا سواد دینی مردم در این منطقه پایین بوده و حوزه های علمیه نقشی در بالا بردن سواد دینی مردم نداشته‌اند؟

مولانا عبدالحمید: سواد دینی مردم در سطح بالایی است و الحمدلله نسبت به گذشته بسیار تغییر کرده است و از بسیاری از مناطق دیگر از این نظر در سطح بالاتری قرار داریم. مردم در بین راه‌ها در اوقات نماز ماشین‌های‌شان را متوقف کرده و زن و مرد نماز می‌خوانند و الحمدلله حوزه‌های علمیه فعالیت می‌کنند. اما در گذشته دولت‌ها توجهی به سواد و تحصیل مردم نداشته‌اند و اگر هزینه‌ای هم کرده‌اند، ‌سیاست‌ها و برنامه‏ریزی‏هایشان خوب نبوده است. لذا اگر مردم از نظر سواد از برخی مناطق دیگر پایین باشند، ‌اما از نظر دینی از خیلی مناطق دیگر بالاتر هستند.

سنی‌آنلاین: ارتباط مردم با روحانیت و علمای دینی چگونه است؟

مولانا عبدالحمید: مردم این منطقه علاقه زیادی به علماء دارند و از آنجایی که ارتباط مردم با دین ارتباط خوبی است برای علما احترام زیادی قائل هستند و بسیاری از مشکلات خود را با علما در میان می‌گذارند. نظام کشور نیز نظام جمهوری اسلامی و یک نظام دینی است و مردم معتقدند که مشکلات‌شان را باید از طریق علما پیگیری کنند. و مردم علما را امانتدار و نسبت به مسایل خود دلسوز می‌دانند و این مسایل سبب گردیده تا ارتباط مردم با علما بیشتر گردد.

سنی‌آنلاین: یکی از نشریات نوشته بود که "حضور و فعالیت گروه‌های افراطی در منطقه ناشی از فقدان گروه‌های دینی اصیل و منابع نامعتبر دینی است" و مدعی شده بود که "فعالیت‌های دینی و مراکز تبلیغی در استان توسط افراطیون اداره می‌شود" این ادعاها تا چه اندازه درست هستند؟

مولانا عبدالحمید: در استان سیستان و بلوچستان همه اعتدال‌گرا هستند و به همین دلیل بالاترین رأی را به آقای روحانی دادند چون احساس کردند که ایشان اعتدال‌گرا هستند. افراطیون در این استان وجود ندارند و اگر باشند تعدادشان چنان اندک است که اصلا به حساب نمی‌آیند. در استان عقلانیت حاکم است و مدراس ما در دست علمای وجیه و سرشناسی است و همه مدارس شواریی دارند که در آن تصویب شده است که هیچ کس اجازه ندارد علیه مذاهب اسلامی، خصوصا شیعه حرفی بزند و اگر مدرسی از مسائل اختلافی حرفی بزند نمی‌تواند در مدارس ما کار کند. مسیری که علمای این منطقه می‌پیمایند مسیر تقریب بین‌المذاهب، قانون و اخوت و برادری است. در این مدارس تندروی جایگاهی ندارد. کسانی که خلاف این را ادعا می‌کنند، هیچ شناختی از مدارس ما ندارد و گزارش‌هایی که در این رابطه منتشر می‌شوند از طرف افراد دروغ‌گو و مغرض هستند و یا از سایت‌های تندرو و افراطی نقل می‌شوند که این سایت‌ها از جای دیگری آب می‌خورند. اینها افراطیون و تندروهایی هستند که فعالیت‌های‌شان نه به نفع کشور و نظام است و نه به نفع تشیع و ملت ایران.
این افراد حتی در مسیر رهبر انقلاب نیستند و از رهبری حرف شنوی ندارند. اگر گاهی از ایشان سخنی را نقل می‌کنند بخاطر این است که فضای امنی برای فعالیت‌های خود ایجاد کنند. رویه‌ای را که برخی از این سایت‌های تندرو در پیش گرفته‌اند رویه تفرقه و اهانت به اهل‌سنت است و مجله‌ای که در رأس آن شخصیت‌های بسیار موجه و خوبی قرار دارند و یا نمایندگان مجلس آن را اداره می‌کنند بعید است که از این سایت‌ها مطالبی را نقل کرده یا مورد استناد و قضاوت قرار دهد. علت به وجود آمدن برخی از مشکلات عدم اجرای عدالت و نبود نگاه یکسان در گذشته بوده است.

سنی‌آنلاین: چرا عده‌ای بعد از اینکه بحث آزادی گروگان‌ها پیش آمد و بعد از همکاری مردمی درباره جاری ساختن آب هیرمند به جای این که خوشحال باشند عصبانی شدند و شدت حملات به شما و جامعه روحانیت اهل‌سنت بعد از این قضایا افزایش یافت؟ همچنین در مورد تعامل علماء و جامعه اهل‌سنت با دولت جدید به نظر می‌رسد که این تعامل دولت و روحانیون به جای اینکه بسیاری را خوشحال کند ناراحت کرده است. علت چیست؟

مولانا عبدالحمید: علت اصلی نگرانی که در بعضی محافل وجود دارد این است که اهل‌سنت با اجماع نسبی به جناب آقای روحانی رای دادند و الان نیز با این دولت نزدیک هستند و این اختلاف همان اختلاف جناحی و حزبی است که این افراد اظهار می‌کنند. دوم این که بعضی راضی نیستند در اذهان ملت ایران تصویر واقعی و مثبتی از علمای اهل‌سنت بوجود بیاید که اینها برای جامعه مفید هستند و به نفع کشور هستند و از این که این علما در آزادی سربازان نقش داشتند و سبب خوشحالی ملت گردیدند، خوششان نیامد و همه این تبلیغات سوء را به همین دلیل انجام دادند که در حقیقت بی‌انصافی بزرگی را مرتکب شدند و الله تعالی شنیدند و دانستند که چه گفتند.

سنی‌آنلاین: در هفته‌نامه پنجره که شما به آن اشاره کردید ادعا شده که شما نامه‌ای را که در 28 شهریور سال گذشته در رابطه با 26 زندانی کُرد محکوم به اعدام برای رهبر انقلاب نوشتید، هدف شما از این نامه این بوده که "رهبری بلامنازع" خود را برای اهل‌سنت کشور ثابت کنید. نظر شما چیست؟

مولانا عبدالحمید: من نه در گذشته چنین ادعائی داشته‌ام و نه الان دارم و نه هیچ زمانی چنین مساله‌ای در ذهنم خطور کرده است. من به عنوان مسئولیت شرعی و وظیفه ملی و به خاطر خیرخواهی نسبت به جمهوری اسلامی این نامه را نوشتم. ما وقتی چیزی را خیر بدانیم و آن را انجام ندهیم نزد الله تعالی مورد مؤاخذه قرار می‌گیریم و "معذرة‌ إلی ربنا". این خوابی که اینها برای ما می‌بینند واقعیت ندارد و کسانی که در این استان با ما هستند اعم از شیعه و سنی، می‌دانند که چنین تفکری وجود ندارد.

سنی‌آنلاین: همچنین در این هفته‌نامه ادعا شده است که آن 26 نفری که شما از آنها به عنوان "زندانی اهل‌سنت" یاد کردید، "تروریست‌های تکفیری" بوده‌اند. شما قبل از اینکه این نامه را بفرستید در مورد آنها تحقیق کرده بودید؟

مولانا عبدالحمید: اتفاقاتی که در سنندج افتاد و دو نفر از علما شهید شدند، ضایعه بسیار بزرگی بود و جامعه ما را شدیدا نگران ساخت. معتقدیم اگر کسی قتلی انجام دهد ما از او هیچ دفاعی نخواهیم کرد، چون شرعا الله تعالی قصاص را واجب کرده است. اما من بر این اعتقاد هستم که همه اینها تروریست نیستند، ولی اگر کسی تروری انجام داده و در فضایی بدون فشار اعتراف کرده و یا گواه شرعی علیه او وجود دارد، این حق اولیای دم است که می‌خواهند ببخشند یا تقاضای قصاص کنند. ولی اینکه یک گروهی را بکشیم، اگر چه افراطی یا تندرو یا به قول آقایون "تکفیری" باشند، به نظر من درست نیست. اگر کسی خلاف قانون رفتار می‌کند زندانی شود تا اصلاح گردد، اما کشتن این افراد تبعاتی دارد. دشمنان علیه کشور ما تبلیغ می‌کنند که اینها مردم خودشان را می‌کشند. حضرت رسول الله- صلی الله علیه و سلم- در مدینه منوره دشمنانی توطئه‌گر داشت که می‌بایست دستگیر و کشته می‌شدند، اما وقتی برخی از صحابه پیشنهاد دادند که آن افراد کشته شوند، رسول الله- صلی الله علیه وسلم- فرمودند که اگر من اینها را بکشم می‌گویند محمد افراد خودش را می‌کشد. ولی اگر کسی قتلی مرتکب می‌شد آن‌حضرت- صلی الله علیه وسلم- یا از اولیای دم رضایت می‌گرفت یا قصاص را اجرا می‌کرد. فقط می‌توان همان قاتل را کشت، نه اینکه گروهی را دستگیر کنیم که اینها هواداران یا افراد همان گروه هستند و همه را اعدام کنیم . اگر تمام اعدامی‌های زمان پیامبر اکرم- صلی الله علیه وسلم - و خلفای راشدین و خصوصا حضرت علی- کرم الله وجهه- را بشماریم از تعداد انگشتان دو دوست تجاوز نمی‌کنند.


شیعه نیوز با تاکید بر امانتداری متن فوق تحلیل اظهارات جناب مولوی را بر عهده کاربران عزیز میگذارد .

انتهای پیام / ف . غ

نظر آیت‌الله وحید خراسانی درباره سبّ و لعن علنی


دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در دیدار با آیت الله العظمی وحید خراسانی از مراجع و علمای قم، از شناسایی و ایجاد تشکل سادات شیعه و اهل‌سنت خبر داد.


به گزارش جهان به نقل از تسنیم، دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در دیدار با آیت الله العظمی وحید خراسانی از مراجع و علمای قم، از شناسایی و ایجاد تشکل سادات شیعه و اهل‌سنت خبر داد.

در ابتدای این دیدار آیت‌الله اراکی با ارائه گزارشی از فعالیت های این مجمع، گفت: سیاست ما در تقریب تمرکز روی مسائلی است که می‌توان با مشارکت اهل‌تسنن انجام داد، به‌طور مثال برگزاری جشن میلاد پیامبر اعظم(ص) و دخت گرامی‌شان از این دست برنامه‌هاست، چون اهل‌سنت به‌خلاف افراطیون این جشن‏‌ها را بدعت نمی‏‌دانند.

مراسم مذهبی و ضدتکفیری مشترک بین شیعه و سنی را ترویج دهیم


دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی افزود: ترویج و تقویت مراسم عاشورایی میان اهل‌سنت، ترویج عاشورا به‌نحوی که با اعتقادات اهل‌سنت منافات نداشته باشد، برپایی مراسم شعرخوانی در رثای اباعبدالله(ع)، ترویج شعر و مصیبت خوانی و برگزاری مراسم مصیبت حضرت سیدالشهداء(ع) در ایام عاشورا، شناسایی و ایجاد تشکل سادات شیعه و اهل‌سنت از دیگر برنامه‌هایی است که در پیشِ‌رو داریم.

وی با اشاره به فعالیت شبکه‌های ماهواره‌ای در توهین به مقدسات بعضی از مذاهب اسلامی، گفت: باید مراسم مذهبی و ضدتکفیری مشترک بین شیعه و سنی را ترویج دهیم. بعضی از شبکه‏‌های بین المللی در جهت تفرقه افکنی، ایجاد کینه و دشمنی بین شیعه و سنی تلاش می‌‏کنند که به نظر می‌رسد جز سبّ خلفا و توهین به مقدسات بعضی از مذاهب اسلامی هدفی ندارند.

آیت‌الله وحید خراسانی: سبّ و لعن بزرگان مذاهب دیگر جایز نیست


آیت الله العظمی وحید خراسانی نیز در این دیدار گفت: دین اسلام، دین رحمت و رسول اسلام، رسول رحمت است. این دین، آن رفتار پیغمبر و امیرالمؤمنین(ع) جایی برای حرکت‏‌های تکفیری و این تندروها باقی نمی‌گذارد. فقاهت در این گونه جریان‌ها از بین رفته است، سبّ و لعن علنی جایز نیست و دستور خود ائمه به‌خلاف این است.

وی افزود: در روایات دو مطلب آمده یکی نفی و دیگری اثبات، نفی این‌که نباید با اتباع مذاهب دیگر دشمنی کرد و به مقدسات آنها توهین نمود و لعن و سبّ بزرگان آنها جایز نیست، زیرا موجب دور کردن آنها از اهل‌بیت(ع) و معارف آنها می‏‌شود، دیگر این‌که فرمودند: "در نمازهای جماعت آنها شرکت و به آنها محبت کنید، از مرضای آنها عیادت و سخنان و معارف ما را برای آنها بیان کنید".

این مرجع تقلید ضمن استقبال از هدف مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در خصوص شناسایی و ایجاد تشکل سادات شیعه و اهل‌سنت، گفت: این قضیه بسیار حائز اهمیت است. سیادت اگر فهمیده شود از اسباب تقویت و ترویج دین است. هم سادات و هم اولادی که از سوی مادر منتسب هستند بلااشکال به‌حکم کتاب و سنت هم اولادند، منتهی در رسیدن خمس بین سید مرتضی و بقیه اختلاف هست که موضوع در خمس، هاشمی است و این در اولاد منتسب از مادر صدق نمی‏‌کند.


کد مطلب: 361996

آدرس مطلب: http://jahannews.com/vdcb98bf0rhb09p.uiur.html

جهان نیوز
  http://jahannews.com

بیماری که خون غیرمسلمان به بدنش نمی‌رفت


بدنش به خون نیاز داشت. کادر پزشکی هر چه خون به او تزریق می‌کردند وارد رگ نمی‌شد! حمیدرضا به آنها گفته بود «محال است خون غیرمسلمان به بدنم وارد شود.»


به گزارش جهان به نقل از فارس؛ «تنها ۹ سال با هم زندگی کردیم... خاطرات قشنگی از آن روزها دارم...» و این آغاز صحبت‌های زن بود که تمام داستان زندگی‌اش را به قهرمان آن مرتبط می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانست... قهرمانی با تمامی شاخص‌های ابعادی و روحی آن. آنقدر غرق احساس از مرد زندگی‌اش حرف می‌زد، که گویی تمام حیات مادی و معنوی‌اش را تنها در آن "۹ سال باهم بودن..." می‌بیند. خدا او را از جنگ بازگردانده بود. خدا او را دوباره به "اعظم" داد تا بیشتر به داشتن این دارایی شیرین با او بودن ببالد.

حال سال‌ها از آن «۹ سال باهم بودن» آنها می‌گذرد و باز این "اعظم" است که لحظات کوتاه و پراکنده آن روزها را دائماً با خود مرور می‌کند تا شاید...

آنچه در ادامه می‌آید، گوشه‌هایی از خاطرات «اعظم صابری قمصری» همسر گرانقدر شهید شیمیایی «حمید رضا مدنی قمصری» است. از شهید حمید رضا، یا به قول همسرش «حمید آقا»، دست‌نوشته‌ها و خاطراتی به جا مانده که کنجکاوی ما را برای شناختن بیشتر روحیات او تحریک کرد، چنانچه با خود او نیز بواسطه این دستنوشته‌ها و خاطرات پراکنده‌ای که از او نقل شده، آشنا شده بودیم.


به مناسبت ایام بزرگداشت "روز پدر"، این گفتگو، هدیه‌ای برای یادآوری لحظات بودن این پدر آسمانی است که البته حضورشان هر لحظه کنار ماست چراکه به قول شهید آوینی، «شهدا زنده‌اند و زمان ما را با خود برده است...»

"بخش سوم و پایانی" این گفتگوی کوتاه را از نظر می‌گذرانید. به منظور حفظ لحن گوینده و یکپارچگی خاطرات، از ذکر سوالات چشم‌پوشی شده است.

*تاول‌هایی که جدی شدند

سال ۶۷ مشکلات ریه‌ حمید آقا جدی‌ شد. خیلی اذیتش می‌کرد. ناچار بود از اکسیژن استفاده کند. با این حال باز هم بعد از یک ماه، دوباره به جبهه رفت. می‌گفت «نیرو کم است...» مسئول آموزش تیپ زرهی و جزء بسیج مسجد شهدا (اتوبان شهید محلاتی) بود.

*موش آزمایشگاهی

حمید آقا همان یکبار مجروحیت عمیق پیدا کرد و شیمیایی ‌شد. بقیه جراحت‌هایش سطحی بود. سال ۶۸ که جنگ تمام شد، عفونت شیمیایی به خونش ریخت. از طرف بنیاد جانبازان برای درمان ۳ بار به انگلیس و یک ‌بار به آلمان اعزام شد آن‌ هم برای دوره‌های ۶ ماهه، ۲ ماهه و ۱ ماهه. همیشه تنها می‌رفت. اجازه نمی‌دادند کسی با او برود. حتی دفعه آخر که تنها رفتن برایش مشکل بود، باز هم به همراه ویزا ندادند. البته تسلطش به زبان‌های خارجی بالا بود. به مترجم نیازی نداشت. حمید آقا می‌گفت «اینکه ما را به کشورهای غربی می‌برند، برای درمان و از روی لطف آنها نیست! ما موش آزمایشگاهی آنها هستیم! فقط خدا را شکر می‌کنم که حداقل از نتایج درمانی ما برای دیگر شیمیایی‌ها استفاده شود.»


*در غربت نمیرم!

درمان‌ها تا سال ۷۱ ادامه داشت. در انگلستان بود که حالش خیلی بد شد. به دکتر گفته بود «اصلاً نمی‌خواهم در کشور غریب بمیرم. فقط کاری روی من انجام بده که مرا تا وطنم برساند.» یک تیم درمانی خیلی قوی روی او کار انجام دادند و پزشک‌اش به او گفته بود «۶۰-۷۰ روز بیشتر زنده نمی‌مانی.. فقط به ایران می‌رسی!»

*شفیعی یا علی

در همان سفر آخر، بدنش نیاز به خون پیدا کرد. پزشک معالجش هرچه خون به او تزریق می‌کرد وارد رگ نمی‌شد! کادر پزشکی انگلیسی متعجب مانده بودند. حمید آقا حسابی خندید و به آنها گفته بود «شفیعی یا علی... محال است خون غیرمسلمان به بدنم وارد شود... هر کاری می‌خواهید انجام دهید. این اتفاق محقق نمی‌شود...» یک مسلمان سیاه‌پوست را آوردند و خونش را به حمیدرضا تزریق کردند. خون به سرعت و به راحتی وارد بدنش شد... پزشک معالجش، دکتر گیلیکز، بلافاصله شهادتین را گفت و مسلمان شد...

طی آن ۲ ماهی که حمید آقا به ایران برگشت، دکتر مدام تماس می‌گرفت و حالش را می‌پرسید. دکتر گیلیکس گفته بود «من یک معجزه دیدم...». بعد از شهادت حمید آقا هم پیام تسلیت برایمان فرستاد و با حاج آقا تلفنی صحبت کرد.

*یک "آخ" هم نگفت

با آن همه درد، هیچ‌وقت یک‌ "آخ" هم نگفت. تا درد به سراغش می‌آمد، صدای یا زهرا و یا حسین گفتنش بالا بود. روزهای آخر، عمه‌اش خانه ما بود و داشت نماز می‌خواند. حمید آقا روی تختش در اتاق دیگری دراز کشیده بود. از شدت درد مدام می‌گفت "لااله‌الاالله، یا فاطمه الزهراء..." عمه از نگرانی نمازش را نیمه تمام رها کرد و از حمید آقا پرسید «عمه درد داری؟ چی شده؟ من نمازم روشکوندم، نفهمیدم چی شده؟...» گفت «نه عمه، هیچی نیست. هر وقت ناراحت شدی دستت رو بگذار روی قلبت و بگو لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم. آروم می‌شی.» عمه گفت «من ناراحتت کردم؟» گفت «نه، روی این تخت خوابیدم اذیت شدم. این تشک‌ها اذیتم می‌کنند. خودم مشکلی ندارم»...

یکبار هم پهلویش زخم شده بود. از شدت جراحت شیمیایی زونا گرفته بود. شب از درد ملافه را در دهانش گذاشته بود و داد می‌زد. وقتی ملافه را درآورد، خونی بود و مدام "یا زهرا" می‌گفت. می‌گفت «قربانت درد پهلویت یا زهرا... درد من برابر درد پهلوی تو حتی یک ذره هم نیست.» ذکر مدام لب‌هایش یا زهرا، یا حسین، یا اباالفضل بود.

*خون سادات ...

۲۴ مهرماه ۷۱ در بیمارستان ساسان بستری شد. روز آخر که ملاقات ممنوع بود، به من گفت «یا تو بمان یا دایی و دیگر هیچ‌کس نماند.» من هم از خدا خواسته، گفتم «من می‌مانم.» همیشه از خدا می‌خواستم مرگ مرا زودتر برساند. اما اگر روزی تقدیر خداوند به این قرار گرفت که او زودتر برود، من کنارش باشم... خدا رو شکر همین‌طور شد.

روز ۵ شنبه بود، همه به ملاقات آمدند و رفتند. بچه‌ها را راه ندادند، می‌گفتند برایشان خطر دارد. نماز مغربش را خواند. چند تا از دوستانش آمدند و گفت حلالم کنید. بیرون رفتم تا با دوستانش راحت باشد. بعد که همه رفتند، داخل رفتم. دائماً صلوات می‌فرستادم. گفت «ببین این خونی که به بدن من می‌رود اسمش چیه؟» سیداحمد شکری بود به گمانم. گفت «خون سادات به بدنم می‌رود...»

شام آورند. نخورد. گفت «بگذار این خون تمام شود تا بعد.» خون نمی‌رفت. پرستار را خبر کردم. خدا خدا می‌کردم امشب خوابم نبرد. گفت «برق را خاموش کن تا بخوابیم.» برق خاموش بود اما پرستارها برای تخلیه می‌آمدند.


*اینجا کجاست؟

گفت «اینجا کجاست؟» گفتم «بیمارستان.» گفت «من کجا هستم؟» گفتم «بیمارستان...» از سوالاتش تعجب کردم! با خودم فکر کردم چون تخلیه شده و خون هم به بدنش رفته، آرامش گرفته و خوابیده. اما نمی‌دانستم که همه چیز تمام شده... گفت «آخیش! نه اینجا بیمارستان نیست...» یک آهی کشید و تمام کرد... من متوجه نشدم. رفتم تا برق را روشن کنم، دیدم پرستار به داخل آمد. گفتم «تو رو خدا اذیتش نکنید. الآن خوابیده، آرام است....» پرستار به او دست زد و گفت «میشه شما برید بیرون؟» قبلش هم عرق مرگ را دیده بودند. ملحفه‌اش خیس شده بود، پرستارها ملحفه دیگری پهن کردند. دومی هم به سرعت خیس شده بود.

حس می‌کردم اتاق سبک شد. حالا پرستار جلوی صورتش ایستاده بود که من نبینم. گفت «شما برو بیرون، دکتر می‌خواهد بیاید.» بیرون از اتاق، روی صندلی نشستم. پرستارها و دکتر همه به اتاق رفتند. فقط می‌گفتم «تو رو خدا الآن یک دقیقه است که خوابیده. اذیتش نکنید.»

دکتر آمد. گفتم «آقای دکتر چی شده؟ اوضاع چطور است؟» گفت «دخترم کسی را داری بیاید دنبالت؟ متأسفانه...» گفتم «چی شده؟ تو رو خدا بگذارید من ببینمش...» ساعت یک نیمه شب بود. دیدم چقدر قشنگ و آرام خوابیده. دستانم را روی چشم‌ها و صورتش کشیدم و بیرون آمدم. اجازه ندادند بیشتر کنارش بمانم...

تنها بودم، هرکجا زنگ می‌زدم، کسی جواب نمی‌داد. (مدتی بود مزاحمت‌های تلفنی زیاد شده بود و شب‌ها همه تلفن‌ها را می‌کشیدند.) نمی‌خواستم به خانه پدرشوهرم زنگ بزنم. فقط توانستم شوهر عمه حمیدرضا را پیدا کنم که مرا به خانه برساند. تا او هم برسد، حمیدرضا را برده بودند...

یاد حرف‌هایش بودم... دائم می‌گفت «من لیاقت شهادت نداشتم! چرا همه گردان شهید شد و من شهید نشدم؟ چرا باید دائم به غربت، کشور بی‌دین و ایمان بروم و چشم‌هایم به این گناه‌ها بخورد؟ چرا باید اینجوری باشد؟»

شهید حمید رضا مدنی قمصری در جمع رزمندگان
(نفر دوم نشسته از سمت چپ)

*از کرخه تا راین

برای فیلم "از کرخه تا راین" هم با او مشورت کردند. می‌خواستند رزمنده‌ای که شیمیایی شده نقش را بازی کند. قبول نکرد. دوست نداشت جلوی دوربین باشد. از آن‌ همه صحبت‌ و فیلم‌ و عکس‌ و... هیچ‌چیز نداریم. حتی نمی‌دانم ضبط شده یا نه.

*مدیون فرزندان شهداییم

خیلی مدیون بچه‌های شهدا هستم. من خیلی سختی کشیدم، اما زجری که آنها بدون پدر کشیده‌اند خیلی بیشتر بود. روز پدر هیچ وقت مقابل بچه‌ها به پدرم تبریک نمی‌گویم و هیچ وقت جلوی آنها دست پدرم را نمی‌بوسم. واقعیت این است که با این کار احساس خیلی خوبی به من دست می‌دهد که ناراحتم از اینکه فرزندانم تجربه این احساس را ندارند... علاوه بر خون شهدا، خیلی مدیون فرزندان شهداییم.

*برادر شهید، جانباز ...

برادر شوهرم جانباز اعصاب و روان است. روزی ۳۰ قرص می‌خورد و دائماً خواب است. اگر قرص نخورد تشنج می‌کند. او و همسرش را که می‌بینم، با خود می‌گویم شهدا که رفتند اما جانبازها و خانواده‌هایشان خیلی اذیت می‌شوند. گاهی وقت‌ها که حالش بد می‌شود وقتی به هوش می‌آید هیچ چیز متوجه نمی‌شود یا وقتی اورژانس می‌آید و می‌برندش بیمارستان.

او قبل از حمید آقا، در سال ۶۱ جانباز و دچار موج‌گرفتگی شد. بجز آن چند بار دیگر هم جانباز شد اما فقط ۲۵ درصد جانبازی دارد! این دو برادر بسیار به هم علاقه داشتند. الآن هم عموی بچه‌ها زیاد به آنها سر می‌زند و دائماً‌ احوالشان را می‌پرسد. بچه هم خیلی عمویشان را دوست دارند.

بعد از شهادت حمید آقا ارتباط ما با خانواده همسرم کم نشد. با اینکه خاله که برایم بسیار عزیز بود به رحمت خدا رفته، اما معمولاً از چهارشنبه تا جمعه‌ها را به خانه پدرشوهرم می‌رویم. البته این روزها کمی پابند نوه‌ام هستم تا مادرش به محل کارش برود. هنوز هم وقتی به آنجا می‌روم احساس می‌کنم همه چیز هست و هیچ غمی ندارم. احساس آرامش می‌کنم، روحیه‌ام تازه می‌شود.

*یادگاری‌های حمیدرضا

همه کارت‌ها، دست‌نوشته‌ها و آلبوم‌هایش، حتی خاطراتی که خودش نوشته بود، ۲ تا نوار درباره شهید صادقی، یک دفترچه و ... همه را امانت بردند و دیگر نیاوردند... تنها یک آلبوم مانده است که ریحانه به خانه خودشان برده تا کسی نتواند ببرد! هر بار که عازم جبهه بود، وصیت‌نامه می‌نوشت. در آنها، امانتی‌ها و نذرهایش را می‌نوشت، مثلاً فلان لباس را به فلانی بدهید و... آخرین وصیت‌نامه‌اش را در کمد گذاشت. گفت «الآن به این دست نزن!» به گمانم یک هفته قبل از شهادتش بود...

*بابا حالش خوب شده...

شب اولی که حمید آقا شهید شد را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم. آن زمان مهدی ۵ ساله بود. از من پرسید «امشب بابا کجاست؟» گفتم «بابا رفت بیش فرشته‌ها.»

دوباره پرسید «مامان، اگه بابا حالش بد بشه و درد بکشه کی بهش دارو می‌ده؟» گفتم «فرشته‌ها مراقب بابا هستند... بابا دیگه درد نداره... حالش خوب شد و حالا هم خوابیده...» وقتی این حرف‌ها را شنید، آرام گرفت و خوابید.

*حالا مرد زندگی "اعظم"، در قطعه ۲۰۶ بهشت زهرا(س)، ردیف ۹۰، شماره ۴۵ آرمیده است.

کد مطلب: 362108

آدرس مطلب: http://jahannews.com/vdchvinx623n-zd.tft2.html

جهان نیوز
  http://jahannews.com

توهین مجدد شاهین نجفی به مقدسات



شاهین نجفی مرتد که قطعه اشعاری توهین آمیز در مورد ائمه (ع) را به ویژه امام علی النقی (ع) و امام رضا (ع) در سال گذشته از وی در فضای مجازی منتشر شد و با بازتاب گسترده از سوی مسلمانان به ویژه شیعیان روبرو شد در کنسرتی علنی به امام علی النقی(ع) توهین مجدد کرد و شعری جدید را خواند که دل هر مسلمانی را به درد می آورد. این خواننده موهن که سال گذشته در قطعه شعری مستقیما به توهین و هتاکی به امام علی النقی (ع) دست زده بود  در کنسرتی در آلمان مجددا به امام علی النقی (ع) توهین ها و هتاکی های شرم آورتری کرده و در قطعه شعری جدید به توهین و هتاکی پرداخته استn00076798-b
تصویر بالا شاهین نجفی در حال نشان دادن نماد شیطان پرستی است که رسما در آهنگ ها و ترانه های موهن و ضد اسلامی اش که مستقیما به مقدسات و ائمه از جمله امام علی النقی (ع) و امام رضا (ع) توهین و از شیطان به عنوان منجی یاد می کند، رسما شیطان پرستی اش را در مقابل دوربین ها در پایان کنسرت دیروزش در آلمان علنی کرده است و اعلام کرده که با اشعارش به رویاروی نعوذ بالله با خداوند می رود.
این خواننده فاسد و بی بند وبار و موهن که حکم ارتدادش از سوی مراجع معظم تقلید رسما صادر شد جهت خوش رقصی بیشتر برای سرکردگان شیطان پرست و ضد اسلامی و ضد بشری اش کتابی را با عنوان “وقتی خدا خوابه” به زبان فارسی منتشر کرده است که پروژه توهین و هتاکی هایش را با خداوند به پایان برساند.
این مرتد شیطان پرست در این کتاب سراسر توهین و شیطان آلود که رسماً به خداوند توهین کرده است سعی نموده شیطان را علنی در مقابل خداوند مطرح کند.
شاهین نجفی که به دلایل مختلف فساد و جرایم دیگر که از او در ایران سر زده بود به طور غیر قانونی از کشور گریخته بود بارها با منافقین و سلطنت طلب ها دیدار داشته و از آنها رسما خط و ربط می گیرد و مشخص است که ندای این حرام زاده که به مقدسات شیعیان و مسلمانان و این بار به خداوند توهین و هتاکی می کند از سوی منافقین و دیگر گروه های مخالف نظام مقدس جمهوری اسلامی است که شاهین نجفی این هرزه بی ریشه را علم کرده اند تا بتوانند جوانان ایران اسلامی را از راه و رسم اسلام و مقدسات دور کنند .
شاهین نجفی و “گونتر والراف” خبرنگار سرشناس آلمانی و از دوستان نزدیک سلمان رشدی در پایان کنسرت دیروز قرار گذاشته اند کتاب ” آیه های شیطانی ” سلمان رشدی و کتاب موهن “وقتی خدا خوابه ” را در مسجدی در آلمان بخوانند تا مردم بدانند که هیچ محدودتی برای آزادی بیان وجود ندارد!!!
بر اساس گزارش های رسیده برخی از حاضران در این کنسرت به شاهین نجفی حمله ور شده اند که مورد ضرب و شتم منافقین قرار گرفته اند.
گونتر والراف خبرنگار سرشناس آلمانی که از دوستان نزدیک سلمان رشدی مرتد است اخیرا ارتباط های نزدیکی به شاهین نجفی پیدا کرده است و رابط میان سلمان رشدی و شاهین نجفی بوده است که این دو مرتد به یکپارچگی برای توهین جدیدی برسند.
هنوز برخی افراد در داخل کشور معتقد هستند که شاهین نجفی توهین و هتاکی به ائمه اطهار(ع) نکرده است و همچنان متاسفانه شاهین نجفی را برای خودشان الگو می خوانند که لازم است تحقیق و تفحص کوچکی در مورد این شیطان پرست که این بار با منتشر کردن کتاب ضد خداوند توهین و هتاکی را به انتها رسانده است کمی تفکر و تائمل نمایند .

منبع : http://www.arshnews.ir

***************************

شهادت مادرم زهرا افسانه نیست+سند





 منزلت خانه فاطمه (سلام الله علیها)
1-خانه انبیاء احترام ویژه‏اى دارد که کسى حق ورود بدون اجازه ندارد:
یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لاتَدْخُلُواْ بُیُوتَ النَّبِىِ‏ّ إِلا أَن یُؤْذَنَ لَکُمْ. الأحزاب /53.
اى افرادى که ایمان آورده‏اید! در خانه‏ هاى پیامبر داخل نشوید مگر به شما داده شود.
2-شکى نیست که خانه حضرت صدیقه طاهره خانه پیغمبر محسوب می‏شود همانطورى که در تفاسیر متعدد اهل سنت ذیل آیه شریفه:
فِى بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ‏و یُسَبِّحُ لَهُ‏و فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْأَصَالِ. النور/36.
در خانه ‏هایى که خدا رخصت داده که [قدر و منزلت‏] آن‌ها رفعت یابد و نامش در آن‌ها یاد شود. در آن [خانه‏] ها هر بامداد و شامگاه او را نیایش می‏کنند.
سیوطى و دیگران از قول ابوبکر از نبى مکرم‏ (صلى الله علیه وآله وسلم) نقل کرده‏اند که خانه علی و زهرا علیهما السلام از با فضیلت‏ترین خانه‌هاى انبیاء محسوب میشود:
وأخرج ابن مردویه عن أنس بن مالک وبریدة قال: قرأ رسول الله صلى الله علیه وسلم هذه الآیة ) فی بیوت أذن الله أن ترفع ( فقام الیه رجل فقال: أی بیوت هذه یا رسول الله قال: بیوت الأنبیاء. فقام الیه أبو بکر فقال: یا رسول الله هذا البیت منها ـ البیت علی وفاطمة ـ قال: نعم من أفاضلها.
السیوطی، عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین (متوفای911هـ)، الدر المنثور، ج 6، ص 203، ناشر: دار الفکر - بیروت – 1993 م؛
الثعلبی النیسابوری أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهیم (متوفای427هـ) الکشف والبیان، (متوفای 427 هـ - 1035م)، ج 7، ص 107، تحقیق: الإمام أبی محمد بن عاشور، مراجعة وتدقیق الأستاذ نظیر الساعدی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ-2002م؛
الثعالبی، عبد الرحمن بن محمد بن مخلوف (متوفای875هـ)، الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 107، ناشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات – بیروت.
الآلوسی البغدادی، العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود (متوفای1270هـ)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج 18، ص 174، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
رسول خدا (ص) این آیه را تلاوت فرمود، شخصى پرسید: این کدام خانه ها است؟ فرمود: خانه هاى پیامبران. ابوبکر پرسید: آیا خانه علی و فاطمه هم از همان خانه ها است؟ فرمود: بلی، از بر‌ترین آن است.
برای مطالعه بیشترکلیک کنید
پیش بینی پیغمبر اکرم از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
یکى از دلیل‌هاى شیعیان براى اثبات مصیبت‌هاى وارده بر حضرت زهرا سلام الله علیها و شهادت آن بانوى گرامی، روایتى است که، صدر الدین، ابوالمجامع جوینى در کتاب معتبر فرائد السمطین آورده است. وى در این کتاب مى‌نویسد:
روزى پیامبر صلى الله علیه وآله نشسته بود، حسن بن علی علیهما السلام وارد شد، دیدگان پیامبر که بر حسن افتاد، اشک آلود شد، سپس حسین بن علی بر آن حضرت وارد شد، مجدداً پیامبر گریست. در پى آن دو، فاطمه و علی علیهما السلام بر پیامبر وارد شدند، اشک پیامبر با دیدن آن دو نیز جارى شد، از پیامبر علت گریه بر فاطمه را پرسیدند، فرمود:
وَأِنِّی لَمَّا رَأَیْتُهَا ذَکَرْتُ مَا یُصْنَعُ بِهَا بَعْدِی کَأَنِّی بِهَا وَقَدْ دَخَلَ الذُّلُّ فی بَیْتِهَا وَانْتُهِکَتْ حُرْمَتُهَا وَغُصِبَتْ حَقُّهَا وَمُنِعَتْ‏ إِرْثُهَا وَکُسِرَ جَنْبُهَا [وَکُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَأُسْقِطَتْ جَنِینُهَا وَهِیَ تُنَادِی یَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابْ وَتَسْتَغِیثُ فَلَا تُغَاثْ... فَتَکُونُ أَوَّلَ مَنْ یَلْحَقُنی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَتَقَدَّمَ عَلَیَّ مَحْزُونَةً مَکْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَة.
فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَعَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَخَلِّدْ فِی نَارِکَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّى أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ عِنْدَ ذَلِکَ آمِین‏.

الجوینی، ابراهیم بن محمد بن مؤید (متوفای 722هـ)، فرائد السمطین، ج2، ص 34 و 35، ناشر: مؤسسة المحمودی ـ بیروت، 1400هـ.
زمانى که فاطمه را دیدم، به یاد صحنه‌اى افتادم که پس از من براى او رخ خواهد داد، گویا مى‌بینم ذلت وارد خانه او شده،‌ حرمتش پایمال گشته، حقش غصب شده، از ارث خود ممنوع گشته، پهلوى او شکسته شده و فرزندى را که در رحم دارد سقط شده؛ در حالى که پیوسته فریاد مى‌زند: وا محمداه!؛ ولى کسى به او پاسخ نمى‌دهد،‌ کمک مى‌خواهد؛ اما کسى به فریادش نمى‌رسد.
او اول کسى است از خاندانم که به من ملحق مى‌شود؛ و در حالى بر من وارد مى‌شود که محزون، نالان، غمگین، حقش غصب و شهید شده است.
در آن حال عرض مى‌کنم: خدایا لعنت کن هر که به او ستم کرده، کیفر ده هر که حقش را غصب کرده، خوار کن هر که خوارش کرده و در دوزخ مخلد کن هر که به پهلویش زده تا این که فرزندش را سقط کرد، و ملائکه آمین گویند.
برای بررسی بیشتر در مورد رجال این این روایت لطفا اینحا کلیک کنید.
هجوم به خانه وحی در چهار مرحله صورت گرفته است یک : تهدید دو: تهدید همراه فتیله آتش زا سه: تهدید و آتش کشیدن خانه وحی چهار: شهادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها .
عزیزان خواننده ما فقط اینجا روایات را نقل میکنیم و بحث رجال و صحت احادیث رو در زیر اسکن ها برای شما لینک گذاشته ایم تا با سهولت کامل از رجال روایات مطلع شوید.
 1.  تهدید به سوزاندن خانه:
 طبری گوید:
حَدَّثَنَا ابْنُ حُمَیْدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَرِیرٌ، عَنْ مُغِیرَةَ، عَنْ زِیَادِ بْنِ کُلَیْبٍ، قَالَ: أَتَى عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ مَنْزِلَ عَلِیٍّ وَفِیهِ طَلْحَةُ وَالزُّبَیْرُ وَرِجَالٌ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ، فَقَالَ: وَاللَّهِ لأَحْرِقَنَّ عَلَیْکُمْ أَوْ لَتَخْرُجُنَّ إِلَى الْبَیْعَةِ فَخَرَجَ عَلَیْهِ الزُّبَیْرُ مصلتا بالسیف، فَعَثَرَ فَسَقَطَ السَّیْفُ مِنْ یَدِهِ، فَوَثَبُوا عَلَیْهِ فاخذوه.
  الکتاب: تاریخ الطبری المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب الآملی، أبو جعفر الطبری (المتوفى: 310هـ) (صلة تاریخ الطبری لعریب بن سعد القرطبی، المتوفى: 369هـ) الناشر: دار التراث - بیروت الطبعة: الثانیة - 1387 هـ عدد الأجزاء: 11 -ج3 ص202
عمر بن خطاب به خانه علی آمد در حالى که گروهى از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. به آنان گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش مى کشم؛ مگر اینکه براى بیعت بیرون بیایید. زبیر از خانه بیرون آمد درحالى که شمشیر کشیده بود، ناگهان پاى او لغزید و شمشیر از دستش افتاد، در این موقع دیگران هجوم آوردند و شمشیر را از دست او گرفتند.

بررسی رجالی روایت طبری لطفا اینجا را کلیک کنید.
ابن أبی الحدید گوید:
عن سلمة بن عبد الرحمان قال: فجاءعمر الیهم فقال: «والذى نفسى بیده لتخرجنّ إلى البیعة أو لأحرقنّ البیت علیکم .
 شرح نهج البلاغه: ابن ابی الحدید انتشارات دارالجبیل ج2 ص45

ابن أبی‌شیبه (متوفای225) میگوید:
نقل‌های تاریخی حاکی از آن است که حضرت زهراعلیهاالسّلام، تهدیدِ عمر بن خَطّاب مبنی بر سوزاندنِ خانه را جدّی دانسته و به واقعی بودنِ آن تصریح فرموده‌اند؛
فَقالَتْ: ... وَ أیْمُ اللهِ لَیُمْضِیَنَّ لِما حَلَفَ عَلَیْهِ...
(الکتاب: الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار المؤلف: أبو بکر بن أبی شیبة، عبد الله بن محمد بن إبراهیم بن عثمان بن خواستی العبسی (المتوفى: 235هـ) المحقق: کمال یوسف الحوت الناشر: مکتبة الرشد - الریاض الطبعة: الأولى، 1409 عدد الأجزاء: 7
دارالتاج- ج7 ص432)
آن بانو فرمود: ... به خدا سوگند، او به آنچه برایش سوگند خورده، عمل می‌کند.


 
2.  آوردن وسائل آتش سوزى و بى توجهى خلیفه دوم بر اعتراض مردم:
ابن قُتَیْبَه (متوفّای 276) می گوید:
 وقال عمر: والذى نفس عمر بیده لتخرجنّ أو لأحرقنّها على من فیها! فقیل له: یا أباحفص إنّ فیها فاطمة!! فقال: وإن.
الدینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای276هـ)، الإمامة والسیاسة، ج 1،‌ ص 30، باب کیف کانت بیعة علی رضی الله عنه، تحقیق: الشیری، ناشر: دارالاضواء
 أعلام النساء لعمر رضا کحالة موسسه الرساله ج4 ص114
و ابوبکر غیبتِ گروهی را ـ که از بیعتِ با او [با حضورشان] نزد علی سرپیچی کرده بودند ـ ، احساس کرد؛ لذا عمر را به سراغشان فرستاد.او آمد و ـ در حالی‌ که آنان درخانه علی بودند ـ صدایشان زد.آنان از بیرون آمدن امتناع ورزیدند.عمر هیزم طلبید و گفت:قسم به آن‌ که جانم در دست اوست، یا بیرون می‌آیید یا بی‌تردید خانه را ـ با هر کس که در آن است ـ، به آتش می‌کشم.
 
ابن شَحْنه، متوفّای (882) میگوید:
إنَّ عُمَرَ جاءَ إلی بَیْتِ عَلِیٍّ لِیُحْرِقَهُ عَلی مَنْ فِیهِ.
(روضة المناظر تألیف: ابن شَحْنه، متوفّای 882 دارالکتب العلمیه ج1 ص101)
عمر سوی خانه علی آمد تا خانه را با اهلش بسوزاند.

3. آوردن وسائل آتش سوزی ودرگیرى لفظى میان حضرت صدیقه و خلیفه دوم:
بَلاذُری (متوفّای 279) میگوید:
أنَّ أبابَکْرٍ أرْسَلَ إلی عَلِیٍّ یُرِیدُ الْبَیْعَةَ، فَلَمْ یُبایِعْ. فَجاءَ عُمَرُ وَ مَعَهُ فَتِیلَةٌ فَتَلَقَّتْهُ فاطِمَةُ عَلَی الْبابِ. فَقالَتْ فاطِمَةُ: یَابْنَ الْخَطّابِ! أتُراکَ مُحْرِقاً عَلَیَّ بابِی؟! قالَ: نَعَمْ... (أنساب الأشراف بلاذری دارالمعارف ج1 ص586)
ابوبکر سراغ علی فرستاد تا بیعت بگیرد و او بیعت نکرد.عمر با آتش آمد و فاطمه او را بر آستانه درب دید.فاطمه فرمود: پسر خَطّاب! آیا تو دربِ خانه‌ام را به آتش می‌کشی؟عمر گفت: آری.

بررسی رجالی روایت بلاذری لطفا اینجا را کلیک کنید.
ابوالفداء گوید:

وکذلک تخلف عن بیعة أبی بکر أبو سفیان من بنی أمیة ثم إن أبا بکر بعث عمر بن الخطاب إِلى علی ومن معه لیخرجهم من بیت فاطمة رضی الله عنها، وقال: إِن أبوا علیک فقاتلهم. فأقبل عمر بشیء من نار على أن یضرم الدار، فلقیته فاطمة رضی الله عنها وقالت: إِلى أین یا ابن الخطاب؟ أجئت لتحرق دارنا؟ قال: نعم.

الکتاب: المختصر فی أخبار البشر المؤلف: أبو الفداء عماد الدین إسماعیل بن علی بن محمود بن محمد ابن عمر بن شاهنشاه بن أیوب، الملک المؤید، صاحب حماة (المتوفى: 732هـ) الناشر: المطبعة الحسینیة المصریة الطبعة: الأولى عدد الأجزاء: 4 - ج1 ص164

ابن عبد ربّه (متوفّای 328) می گوید:
اَلَّذِینَ تَخَلَّفُوا عَنْ بَیْعَةِ أبِی‌بَکْرٍ... فَأمّا عَلِیٌّ وَ الْعَبّاسُ وَ الزُبَیْرُ فَقَعَدُوا فِی بَیْتِ فاطِمَةَ حَتّی بَعَثَ إلَیْهِمْ أبُوبَکْرٍ، عُمَرَ بْنَ الْخَطّابِ؛ لِیُخْرِجَهُمْ مِنْ بَیْتِ فاطِمَةَ، وَ قالَ لَهُ:إنْ أبَوْا فَقاتِلْهُمْ!فَأقْبَلَ عُمَرُ بِقَبَسٍ مِنْ نارٍ عَلی أنْ یُضْرِمَ عَلَیْهِمُ الدّارَ...
لعقد الفرید جلد 5، صفحه 13 ـ 14، چاپ: بیروت، 1404 هـ؛ دارالکتب العلمیه و جلد 3، صفحه 64، چاپ: مصر، 1353 هـ)
آنان که از بیعتِ با ابوبکر سرپیچی کردند...امّا علی و عبّاس و زبیر، در خانه فاطمه تحصّن کردند تا جایی که: ابوبکر، عمر بن خَطّاب را به سراغ آنان فرستاد تا ایشان را از خانه فاطمه بیرون آورد؛ و به او گفت: اگر امتناع ورزیدند، با آنان بجنگ.لذا عمر با شعله‌ای از آتش پیش آمد تا خانه را همراه با آنان به آتش کشد.



 4 . حمله خلیفه دوم به حضرت صدیقه طاهره
  شهرستانى گوید:
عن الجاحظ: إنّ عمر ضرب بطن فاطمة علیها السلام یوم البیعة حتّى ألقت الجنین من بطنها وکان عمر یصیح: إحرقوا دارها بمن فیها، وماکان فى الدار غیر علىّ وفاطمة والحسن والحسین وزینب.
  الملل والنحل: الشهرستانی. طبعة بیروت، دار المعرفة.ج1ص71
 
بررسی رجالی روایت شهرستانی لطفا اینجا را کلیک کنید
مسعودى گوید:
فهجموا علیه وأحرقوا بابه، واستخرجواه منه کرهاً، وضغطوا سیّدة النساء بالباب حتّى أسقطت محسناً.
إثبات الوصیة للإمام علیّ بن أبی طالب نویسنده:مسعودی، علی بن حسین ج1 ص146
ابن حجر عسقلانى گوید:
إنّ عمر رفس فاطمة حتّى أسقطت بمحسن.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852 هـ) لسان المیزان، ج 1، ص 268، تحقیق: دائرة المعرف النظامیة - الهند، ناشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1406هـ – 1986م.)
عمر به فاطمه لگد زد که سبب سقط محسن گردید.
صفدى گوید:
إنّ عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتّى ألقت المحسن من بطنها.
الکتاب: الوافی بالوفیات المؤلف: صلاح الدین خلیل بن أیبک بن عبد الله الصفدی (المتوفى: 764هـ) المحقق: أحمد الأرناؤوط وترکی مصطفى الناشر: دار إحیاء التراث - بیروت عام النشر:1420هـ- 2000م عدد الأجزاء: 29 =ج6 ص15

ذهبی گوید:
إنّ عمر رفس فاطمة حتّى أسقطت بمحسن.
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ) میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج 1، ص 283، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1995م؛
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 15، ص 578، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ

 

بررسی رجالی روایت ذهبی لطفا اینجا را کلیک کنید.
ندامت ابوبکر از هجوم به خانه وحی
أنا حمید أنا عثمان بن صالح، حدثنی اللیث بن سعد بن عبد الرحمن الفهمی، حدثنی علوان، عن صالح بن کیسان، عن حمید بن عبد الرحمن بن عوف، أن أباه عبد الرحمن بن عوف، دخل على أبی بکر الصدیق رحمة الله علیه فی مرضه الذی قبض فیه ... فقال [أبو بکر] : « أجل إنی لا آسى من الدنیا إلا على ثَلاثٍ فَعَلْتُهُنَّ وَدِدْتُ أَنِّی تَرَکْتُهُنَّ، ثلاث ترکتهن وددت أنی فعلتهن، وثلاث وددت أنی سألت عنهن رسول الله ، أما اللاتی وددت أنی ترکتهن، فوددت أنی لم أَکُنْ کَشَفْتُ بیتَ فاطِمَةَ عن شیء، وإن کانوا قد أَغْلَقُوا على الحرب... .المقدسی ، الاحادیث المختاره ، ص 88 ، رقم 12
عبد الرحمن بن عوف به هنگام بیمارى ابوبکر به دیدارش رفت و پس از سلام و احوال‌پرسى، با او گفت و گوى کوتاهى داشت. ابوبکر به او چنین گفت:من در دوران زندگى بر سه چیزى که انجام داده‌ام تأسف مى‌خورم ، دوست داشتم که مرتکب نشده بودم ،
یکی از آن‌ها هجوم به خانه فاطمه زهرا بود ، دوست داشتم خانه فاطمه را هتک حرمت نمى‌کردم؛ اگر چه آن را براى جنگ بسته بودند...
برای بررسی بیشتر این موضوع و اسناد بیشتر اینجا را کلیک کنید.

آیا فاطمه (سلام الله علیها) از شیخین راضى شد؟
ابن قتیبه گوید: هنگامى که آن دو براى عیادت آمدند، فاطمه زهرا سلام الله علیها اجازه ورود نداد و ناچار شدند به امیرمؤمنان علی علیه السلام متوسل شوند و آن حضرت وساطت کرد،‌ در پاسخ امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:
البیت بیتک.یعنى علی جان! خانه خانه تو است، تو مختارى هر کسى را که دوست دارى اجازه ورود بدهی. امیر مؤمنان علیه السلام براى اتمام حجت و این که آن دو بعداً بهانه نیاورند که ما مى‌خواستیم از فاطمه رضایت بگیریم ؛ ولى علی نگذاشت ، به آن دو اجازه ورود داد .
هنگامى که آن‌ دو عذرخواهى کردند، صدیقه طاهره نپذیرفت؛ بلکه از آن‌ها این چنین اعتراف گرفت:
نشدتکما الله ألم تسمعا رسول الله یقول «رضا فاطمة من رضای وسخط فاطمة من سخطی فمن أحب فاطمة ابنتی فقد أحبنی ومن أ رضى فاطمة فقد أرضانی ومن أسخط فاطمة فقد أسخطنی
شمارا به خدا سوگند مى‌دهم آیا شما دو نفر از رسول خدا نشنیدید که فرمود: خوشنودى فاطمه خوشنودى من، و ناراحتى او ناراحتى من است. هر کس دخترم فاطمه را دوست بدارد و احترام کند مرا دوست داشته و احترام کرده است و هر کس فاطمه را خوشنود نماید مرا خوشنود کرده است و هر کس فاطمه را ناراحت کند مرا ناراحت کرده است؟.
هر دو نفرشان اعتراف کردند: آرى ما از رسول خدا اینگونه شنیده ایم.
نعم سمعناه من رسول الله صلى الله علیه وسلم.
سپس صدیقه طاهره فرمود:
فإنی أشهد الله وملائکته أنکما أسخطتمانی وما أرضیتمانی ولئن لقیت النبی لأشکونکما إلیه.
پس من خدا و فرشتگان را شاهد مى‌گیرم که شما دو نفر مرا اذیت و ناراحت کرده‌اید و در ملاقات با پدرم از شما دو نفر شکایت خواهم کرد.به این نیز بسنده نکرده و فرمود:
والله لأدعون الله علیک فی کل صلاة أصلیها.
به خدا قسم پس از هر نماز بر شما نفرین خواهم کرد.
الدینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای276هـ)، الإمامة والسیاسة، ج 1،‌ ص 17، باب کیف کانت بیعة علی رضی الله عنه، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1418هـ - 1997م.
برای اطلاع بیشتر در مورد رضایت حضرت از شیخین لطفا اینجا را کلیک کنید.
هدف حضرت زهرا (سلام الله علیها) از وصیت به دفن مخفیانه چه بود؟
بخاری گوید:
«فلما تُوفیّت دَفَنها زوجُها علیٌ لیلاً و لم یؤذن بها أبابکر و صلّی علیها». (صحیح البخاری، ج5، ص82، باب غزوة خیبر)
[فاطمه زهرا(سلام الله علیها)] زمانی که از دنیا رفت شوهرش علی (علیه السلام) او را شبانه دفن کرد و ابوبکر را با خبر نساخت.
برای بررسی بیشتر لطفا اینجا را کلیک کنید.

سنت،سنت نبوی،عقاید اهل سنت و جماعت، ،شیعه و سنی،پاسخ به شبهات،مناظره شیعه و سنی-sonnat.net

تاریخچه مهر و سجده بر آن+سند


آیا رسول الله (ص) مثل شیعیان امروزی بر مهر و امثال آن سجده می کردند ؟

مهر در نماز از چه زمانی و توسط چه کسی استفاده شد ؟

پاسخ :

خلاصۀ بحث :

آن‌چه که قطعی است در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مهری به این صورت که الآن در میان شیعیان رایج است وجود نداشته است و آن حضرت بنا بر اتفاق شیعه و سنی بر خاک ، سنگ و حصیر سجده می‌کرده و هرگز بر فرش ، سجاده ، لباس و ... که الآن اهل سنت بر آن سجده می‌کنند ، سجده نمی‌کرده است و سجده بر چنین چیزها از بدعت‌هایی است که در میان اهل سنت رایج شده است .

نخستین کسی که بر تربت امام حسین علیه السلام سجده کرد ، امام زین العابدین علیه السلام بود که بعد از دفن سید الشهداء علیه السلام مقداری از خاک آن حضرت را برداشت و به مدینه برد و خود و اهل بیت رسول خدا بعد از آن بر خاک سید الشهداء سجده می‌کردند .

شیعیان نیز با تأسی به ائمه اهل بیت علیهم السلام که یکی از ثقلین هستند ، سجده بر تربت سید الشهداء را مستحب می‌دانند و بر این کار مداومت می‌کنند .

تفصیل بحث :

سجدۀ رسول خدا بر زمین :

شیعه و سنی اتفاق دارند که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بر زمین سجده می‌کرده و می‌فرموده است :

أعطیت خمسا لم یعطهن أحد قبلی ... وجعلت لی الأرض مسجدا وطهورا .

صحیح البخاری ، البخاری ، ج 1 ، ص 86 .


پنچ چیز به من داده شده است که به هیچ کس قبل از من داده نشده است ... زمین برای من محل سجده و  پاک کننده قرار داده شده است .

و نیز از ابو وائل نقل شده است که می‌گفت :

رأیت النبی ( ص ) إذا سجد وضع جبهته وأنفه على الأرض .

أحکام القرآن ، الجصاص ، ج 3 ، ص 36 ، و مسند احمد ،  ج 4 ، ص 315 ، 317 .


پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله را دیدم که وقتی سجده می‌کرد ، پیشانی و بینی‌اش را بر زمین می‌نهاد .

و صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) نیز به تبعیت از آن حضرت ، جز بر زمین بر چیز دیگری سجده نمی‌کردند :

وعن أبی عبیدة أن ابن مسعود کان لا یصلی أو لا یسجد إلا على الأرض . رواه الطبرانی فی الکبیر .

مجمع الزوائد ، الهیثمی ، ج 2 ، ص 57 .


ابن مسعود نماز نمی‌خواند و سجده نمی‌کرد ؛ مگر بر زمین ... طبرانی این روایت را در الکبیر نقل کرده است .

حتی نقل شده است که برخی از صحابه ؛ از جمله مسروق بن الأجدع ، چیزی شبیه مهر امروزی با خود حمل می‌کرد و در زمان مسافرت با کشتی بر آن سجده می کرد . محمد بن سعد در الطبقات الکبری می‌نویسد :



حدثنا محمد قال کان مسروق إذا خرج یخرج بلبنة یسجد علیها فی السفینة .



الطبقات الکبرى ، محمد بن سعد ، ج 6 ، ص 79 .




مسروق ، هر وقت که به مسافرتی می‌رفت ، مقداری از خاک با خود بر می‌داشت تا در کشتی بر آن سجده کند .



و روایاتی فراوانی که در کتاب‌های شیعه و سنی بسیار یافت می‌شود .

سجدۀ رسول خدا بر سنگ :



از ابن عباس نقل شده است که می‌گفت :



أن النبی صلى الله علیه وآله وسلم سجد على الحجر .



پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم بر سنگ سجده می‌کرد .



این روایت را حاکم نیشابوری در المستدرک ، ج 3 ، ص473 نقل و آن را تصحیح می‌کند و ذهبی نیز در تلخیص المستدرک صحت آن را تأیید می‌کند .


سجده رسول خدا بر سجاده‌ای ساخته شده از حصیر :



مسلم نیشابوری در صحیح مسلم از أبی سعید خدری نقل می کند :



حَدَّثَنِی أَبُو سَعِیدٍ الْخُدْرِیُّ أَنَّهُ دَخَلَ عَلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ فَرَأَیْتُهُ یُصَلِّی عَلَى حَصِیرٍ یَسْجُدُ عَلَیْهِ .



صحیح مسلم ، ج 2 ، ص 62، کتاب الصلاة ، باب الصلاة فی ثوب واحد . و 128، باب فضل صلاة الجماعة .




از ابو سیعد خدری نقل شده است که بر رسول خدا وارد شد و دید آن حضرت بر روی خمره (حصیری) نماز می خواند و بر روی همان سجده می کند .



همچنین بخاری و مسلم از ام المؤمنین میمونه نقل کرده‌اند :



کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی عَلَى الْخُمْرَةِ .



صحیح البخاری‌ ، ج1 ، ص 101 ، کتاب الصلاة ، باب الصلاة على الخمرة ، صحیح مسلم ،‌ ج 2 ، ص 128،  کتاب الصلاة ، باب فضل صلاة الجماعة .



از میمونه همسر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که فرمودند رسول خدا بر روی خمره (حصیری) سجده می فرمودند .



و نیز مسلم از عایشه نقل می‌کند :



عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ نَاوِلِینِی الْخُمْرَةَ مِنْ الْمَسْجِدِ قَالَتْ فَقُلْتُ إِنِّی حَائِضٌ فَقَالَ إِنَّ حَیْضَتَکِ لَیْسَتْ فِی یَدِکِ .



 صحیح مسلم ، ج 1 ، ص 168.




از عائشه نقل شده است که گفت : رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به من فرمودند به من خمرۀ ( حصیر ) سجده را بده . گفتم که من عذر زنانه دارم حضرت پاسخ دادند که عذر تو به دستت مربوط نمی شود.



و هیثمی در مجمع الزوائد از ابن عمر نقل می‌کند :



کان رسول الله صلى الله علیه وسلم یصلی على الخمرة ویسجد علیها. رواه أحمد والبزار والطبرانی فی الکبیر والأوسط ، ورجال أحمد رجال الصحیح .



 مجمع الزوائد ، ج 2 ، ص 56 .



از ابن عمر نقل شده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بر روی تکه حصیری نماز می خوانده و بر همان سجده می کردند.



مراد از «خمره » همان طور که علمای شیعه و سنی گفته‌اند ، سجاده‌ای است که از حصیر درست می‌شده است ؛ چنانچه ابن سلام در غریب الحدیث می نویسد :



وقال أبو عبید : فی حدیث النبی علیه السلام أنه کان یسجد على الخمرة . قال أبو عبید : الخمرة شئ منسوج یعمل من سعف النخل ویرمل بالخیوط وهو صغیر على قدر ما یسجد علیه المصلی أو فویق ذلک ، فإن عظم حتى یکفی الرجل لجسده کله فی صلاة أو مضجع لو أکثر من ذلک فحینئذ حصیر ولیس بخمرة .



غریب الحدیث ، ابن سلام ، ج 1 ، ص 276 - 277




ابو عبید گفته است که در روایت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آمده است که ایشان بر روی خمره نماز می خواندند . ابو عبید گفت مقصود از خمره ، تکه ای کوچک و بافته است که از برگ خرما درست می‌شود و در بین آن نخ عبور داده می شود و کوچک است به اندازه محل سجده یا کمی بزرگتر از آن ؛ ولی اگر بزرگتر باشد که تمام بدن بر روی آن جا شود در نماز یا در هنگام خواب به آن حصیر گفته می شود نه خمره .



و زبیدی در تاج العروس می‌نویسد :



ویقال : صلى فلان على الخمرة ، وهی حصیرة صغیرة تنسج من السعف ، أی سعف النخل وترمل بالخیوط .



تاج العروس ، الزبیدی ، ج 6 ، ص 365




وقتی می گویند فلان کس بر روی خمره نماز خواند ؛ یعنی بر روی حصیر کوچکی که از برگ درخت خرما درست می شود و با خط به هم متصل می گردد.

فرمان رسول خدا (ص) بر سجده بر خاک



در بسیاری از روایات نقل شده است که رسول خدا به کسانی که از سجده بر خاک پرهیز می‌کردند ، دستور می‌داد که بر خاک سجده کنند . ما به برخی از این روایات از کتاب‌های اهل سنت اشاره می‌کنیم :



عبد الرزاق صنعنانی از خالد الجهنی نقل می‌کند :



رأى النبی (صلى الله علیه وآله وسلم ) صهیبا یسجد کأنه یتقی التراب فقال له : تربّ وجهک یا صهیب .



المصنف لعبد الرزاق الصنعانی ، ج1 ، ص391 ، ح1528 و کنز العمال ، ج7 ، ص465 .




پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله ) شخصی به نام صهیب را دید که در هنگام سجده مراقب بود که صورتش به خاک مالیده نشود ، پیامبر به او فرمود : ای صهیب ، صورت را بر خاک بگذار .



و همچنین از ام سلمه رضی الله عنها نقل شده که فرمود :



رأى النبی (صلى الله علیه وآله وسلم ) غلاما لنا یقال له أفلح ینفخ إذا سجد ، فقال : یا أفلح تربّ .



الاصابة ، ابن حجر ، ج 1 ، ص252 و أسد الغابة ، ج1 ، ص107 و صحیح الترمذی ، ج 2 ، ص236 و  فتح البارى، ج3 ، ص68 و کنز العمال ، ج7 ص 459 ، ح19776 .




پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم  غلام مرا که افلح نام داشت ، دید که در هنگام سجده خودش را از خاک دور نگه می‌داشت . پیامبر به او فرمود : خودت را به خاک بینداز ( بر خاک سجده کن ) .

منع رسول خدا از سجده بر عمامة :



عن عیاض بن عبد اللّه القرشی : رأى رسول الله صلى الله علیه وسلم رجلا یسجد على کور عمامته فأومأ بیده : ارفع عمامتک ، وأومأ إلى جبهته .



پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم مردی را دید که بر قسمتی از عمامۀ خود سجده می‌کرد ، آن حضرت با دستش اشاره کرده که عمامه‌ات را بالا بکش و بر پیشانی‌اش اشاره کرد ( بر پیشانی‌ات سجده کن) .



و از امیر المؤمنین علیه السلام نقل شده است که فرمود :



إذا کان أحدکم یصلی فلیحسر العمامة عن جبهته .



السنن الکبری ، ج2 ، ص105 .



هر گاه خواستید سجده کنید ، باید عمامه را از پیشانی تان کنار بزنید .




این نشان می‌دهد که در موقع سجده هیچ مانعی نباید بین پیشانی و زمین باشد و سجده کردن بر عمامه ، فرش و ... باطل است .

سجده فقط بر خاک جایز است :



شیعیان هرگز سجده کردن بر تربت حضرت سید الشهداء یا هر تربت دیگری را واجب نمی‌دانند ؛ بلکه با تأسی و پیروی از فرامین ائمه اهل بیت علیهم السلام که عدل و قرین قرآن در حدیث ثقلین ذکر شده اند ، سجده کردن بر تربت امام حسین علیه السلام را مستحب می‌دانند . و طبق روایاتی که از آن خاندان پاک رسیده است ، سجده ، تنها بر زمین و آن‌چه که از او می‌روید صحیح است و بر چیزهای دیگر ؛ از جمله لباس ، فرش و ... جایز نیست . ما در این جا فقط به نقل یک روایت بسنده می‌کنیم :



عن هشام بن الحکم أنه قال لأبی عبد الله ( علیه السلام ) أخبرنی عما یجوز السجود علیه وعما لا یجوز ، قال : السجود لا یجوز إلا على الأرض أو على ما أنبتت الأرض إلا ما اکل أو لبس ، فقال له : جعلت فداک ما العلة فی ذلک ؟ قال : لان السجود خضوع لله عز وجل فلا ینبغی أن یکون على ما یؤکل ویلبس ، لان أبناء الدنیا عبید ما یأکلون ویلبسون ، والساجد فی سجوده فی عبادة الله عز وجل ، فلا ینبغی أن یضع جبهته فی سجوده على معبود أبناء الدنیا الذین اغتروا بغرورها ، الحدیث



وسائل الشیعة (آل البیت) ، ج 5 ، ص 343 .



هشام بن حکم می‌گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم : سجده بر چه چیزهایی جایز و بر چه چیزهایی جایز نیست ؟ امام علیه السلام فرمودند : سجده جایز نیست ؛ مگر بر زمین و آن‌چه که از زمین می‌‌روید ؛ غیر از خوردنی‌ها و پوشدنی‌ها . هشام بن حکم می‌گوید به آن حضرت عرض کردم : فدایت شوم ، دلیل آن چیست ؟ آن حضرت فرمود : زیرا سجده برای خداوند و تواضع در برابر او است و سزاوار نیست که بر روی خوراکی وپوشاک باشد ؛ چرا که دنیا پرستان بنده آن چیزی هستند که می خورند و می آشامند ؛ اما کسی که سجده می کند در حال سجود برای خداوند بلند مرتبه است ؛ از این رو ، سزاوار نیست که در حال سجده پیشانیش را بر همان چیزی نهد که دنیا پرستان از حیله های آن فریب خورده اند .



مرحوم علامۀ امینی رضوان الله تعالی علیه در این باره می‌فرماید :



نحن نتخذ من تربة کربلاء قطعا لمعا وأقراصا نسجد علیها کما کان فقیه السلف مسروق بن الأجدع یحمل معه لبنة من تربة المدینة المنورة یسجد علیها والرجل تلمیذ الخلافة الراشدة ، فقیه المدینة ومعلم السنة بها ، وحاشاه من البدعة ... وکثیر من رجال المذهب یتخذون معهم فی أسفارهم غیر تربة کربلاء مما یصح السجود علیه کحصیر طاهر نظیف یوثق بطهارته أو خمرة مثله ویسجدون علیه فی صلواتهم . ونحن نرى أن الأخذ بهذین الأصلین القویمین ، والنظر إلى رعایة أمری الحیطة والحرمة ومراقبتهما ...



السجود على التربة الحسینیة ، الشیخ الأمینی ، ص 66 – 67 .



ما از خاک محل شهادت امام حسین (علیه السلام) قطعه‌هایی را در اندازه های متفاوت می سازیم که هنگام سجده پیشانی را بر آن می گذاریم ، همان گونه که مسروق بن اجدع فقیه اهل سنت وشاگرد مکتب خلافت قطعه ای از خاک مدینه را همراهش می برد و بر آن سجده می کرد . آیا می شود گفت : دانشمند و فقیه اهل مدینه و آموزگار سنت نبوی بدعت گذار بوده و کارش ناشایست بوده است ؟



آری بسیاری از بزرگان مذهب ( شیعه ) هنگام سفر قطعه ای حصیر یا غیر آن را که پاک وطاهر بود همراه می بردند و هنگام نماز برآن سجده می کردند ، و لذا ما بر اساس این نقل و روش محکم سجده بر خاک را الازم می دانیم .



مرحوم علامه کاشف الغطاء رضوان الله علیه نیز در این باره می‌فرماید :



ولعلّ السر فی التزام الشیعة الإمامیّة (استحبابا) بالسجود على التربة الحسینیة ، مضافاً إلى أنّها أسلم من حیث النظافة والنزاهة من السجود على سائر الأراضی وما یطرح علیها من الفرش والبواری والحصر الملوّثة والمملوءة غالباً من الغبار والمیکروبات الکامنة فیها.



مضافاً إلى کلّ ذلک لعلّه من جهة الأغراض العالیة والمقاصد السامیة منها ، أن یتذکر المصلی حین یضع جبهته على تلک التربة ، تضحیة ذلک الإمام بنفسه وأهل بیته والصفوة من أصحابه فی سبیل العقیدة والمبدأ ومقارعة الجور والفساد .



ولما کان السجود أعظم أرکان الصلاة ، وفی الحدیث «أقرب ما یکون العبد إلى ربه حال سجوده» فیناسب أن یتذکر بوضع جبهته على تلک التربة الزاکیة ، أولئک الذین جعلوا أجسامهم ضحایا للحق ، وارتفعت أرواحهم إلى الملأ الأعلى ، لیخشع ویخضع ویتلازم الوضع والرفع ، وتحتقر هذه الدنیا الزائفة ، وزخارفها الزائلة ، ولعل هذا هو المقصود من أن السجود علیها یخرق الحجب السبع کما فی الخبر ، فیکون حینئذ فی السجود سر الصعود والعروج من التراب إلى رب الأرباب .



 الأرض والتربة الحسینیة ، ص 24 .



شاید علت التزام شیعه به سجده بر روی تربت امام حسین – جدا از اینکه پاکیزه تر است واز جهت نظافت مناسب تر از سجده بر هر خاک و حصیری که غالبا پر از غبار و میکروب است – یک هدف عالی باشد وآن این است که وقتی نماز گذار پیشانیش را بر روی آن خاک می گذارد به یاد فداکاری امام حسین علیه السلام وخاندان پاکش - در راه دین وعقیده ومقابله با جور وفساد - بیفتد .



وچون سجده مهمترین رکن نماز است و در روایت نیز آمده است که نزدیکترین حالت بنده به پروردگارش ، حالت سجده است ؛ از این رو مناسب است که در هنگام سجده به سبب نهادن پیشانی بر تربت پاک ایشان به یاد کسانی افتد که بدن های خود را قربانی حق نمودند و روحشان به عالم بالا پرواز کرد ؛ تا فروتنی پیدا کرده و سجود ( پایین رفتن ظاهری) را با بالا رفتن ( معنوی) همراه کند . و این دنیای پست و زینت های نابود شونده آن را کوچک بشمارد؛ وشاید همین مقصود از سجده بر تربت است تا – همانطور که در روایت آمده است - این سجده حجاب های هفتگانه آسمان را پاره کند . پس این سجده در واقع رمز بالا رفتن و عروج است از خاک به نزد پروردگار عالمیان .

فرق بین مسجود له و مسجود علیه :



یکی از ایراد‌هایی که وهابی‌ها به شیعیان می‌گیرند ، این است که می‌گویند شما مهر پرست هستید و خیال می‌کنند که نمازگذار مهری را که جلوی خود گذاشته است ، عبادت می‌کند ! .



در جواب این مطلب باید گفت که متأسفانه وهابی‌ها فقط به دنبال این هستند که با کوچکترین بهانه مشرک بودن شیعیان را ثابت کنند ؛ با این که خود آن‌ها می‌دانند که شیعیان اگر بر مهر سجده می‌کنند ، نه به این خاطر است که مهر را عبادت کنند ؛ بلکه فقط به این خاطر است که به پاک بودن آن اطمینان دارند و و نیز یقین دارند که این تربت جزئی از زمین هستند .



اگر قرار باشد که سجده بر مهر شرک باشد ، قطعاً سجده بر فرش ، عمامه ، لباس ، سجاده و ... نیز شرک خواهد بود . اگر نعوذ بالله شیعیان مهری را که از پاک‌ترین مکان‌های روی زمین تهیه کرده‌اند ، عبادت می‌کنند ، وهابی‌ها فرش و سجاده را عبادت می‌کنند . چه فرقی است بین سجده بر مهر و سجده بر فرش ؟

اهتمام رسول خدا بر ترتب امام حسین :



اگر امروز شیعیان تربت سید الشهداء علیه السلام را محترم می‌دانند و بر این تربت پاک سجده می‌کنند ، در واقع آن‌ها به رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم تأسی می‌کنند . رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم اهمیت فراوانی به تربت سید الشهداء می‌دادند و هر وقت این تربت را می‌دیدند اشک‌هایشان جاری می‌شد و از شهادت مظلومانۀ آن حضرت در کربلا سخن می‌گفتند . حاکم نیشابوری در المستدرک ، ج3 ، ص176_177 می‌نویسد :



عن أم الفضل بنت الحارث انها دخلت على رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم فقالت یا رسول الله انی رأیت حلما منکرا اللیلة قال وما هو قالت إنه شدید قال وما هو قالت رأیت کأن قطعة من جسدک قطعت ووضعت فی حجری فقال رسول الله صلى الله علیه وآله رأیت خیرا تلد فاطمة إن شاء الله غلاما فیکون فی حجرک فولدت فاطمة الحسین فکان فی حجری کما قال رسول الله صلى الله علیه وآله فدخلت یوما إلى رسول الله صلى الله علیه وآله فوضعنه فی حجره ثم حانت منى التفاتة فإذا عینا رسول الله صلى الله علیه وآله تهریقان من الدموع قالت فقلت یا نبی الله بابی أنت وأمی مالک قال اتانی جبریل علیه الصلاة والسلام فأخبرنی ان أمتی ستقتل ابنی هذا فقلت هذا فقال نعم وأتانی بتربة من تربته حمراء .



ام الفضل دختر حارث محضر رسول الله(ص) رسید وعرض کرد: دیشب خواب بدی دیدم ، فرمود: چگونه بود ؟ گفت : خیلی بد بود ، فرمود : برایم نقل کن . عرض کرد : درخواب دیدم قطعه ای از گوشت بدنت جدا شد و بر دامن من گذاشته شد . فرمود : تو خواب خوبی دیده ای ، به امید خداوند فاطمه صاحب فرزندی می شود که تو او را بردامن و آغوشت می‌گیری .



ام الفضل می گوید : فاطمه حسین را بدنیا آورد که من او را بردامنم می گذاشتم همانگونه که پیامبر فرموده بود .



روزی محضرش رسیدم و حسین را بر زانوانش قرار دادم ، نگاهی به او نمود ، دیدم چشمانش پر از اشک است ، گفتم : پدر و مادرم به فدایت چه شده است ؟ فرمود : جبرئیل نزد من آمد و به من خیر داد که افرادی از امتم این فرزندم را خواهند کشت ، سپس خاکی سرخرنگ از محل شهادت حسین به من داد .



و حتی روایات فراوانی از طریق خاصه و عامه نقل شده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم تربت امام حسین علیه السلام را استشمام کرده و آن را می‌بوسید :



عن عبد الله بن وهب بن زمعة قال أخبرتنی أم سلمة رضی الله عنها ان رسول الله صلى الله علیه وآله اضطجع ذات لیلة للنوم فاستیقظ وهو حائر ثم اضطجع فرقد ثم استیقظ وهو حائر دون ما رأیت به المرة الأولى ثم اضطجع فاستیقظ وفی یده تربة حمراء یقبلها فقلت ما هذه التربة یا رسول الله قال أخبرنی جبریل ( علیه الصلاة والسلام ) ان هذا یقتل بأرض العراق للحسین فقلت لجبریل أرنی تربة الأرض التی یقتل بها فهذه تربتها .



هذ حدیث صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه .



المستدرک ، الحاکم النیسابوری ، ج 4 ، ص 398 .



ام السلمه گوید : در یکی از شب ها رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم ) مشغول استراحت بود ناگهان نگران و مضطرب از جایش حرکت کرد ، سپس نشست و دراز کشید که باز هم از جایش با ناراحتی حرکت کرد که از دفعه قبل شدیدتر بود ، باز هم دراز کشید در حالی که خاکی سرخرنگ در دستهایش بود و آن می بوسید ، گفتم : این خاک چیست ؟ فرمود : جبرئیل به من خبر داد که بر این خاک حسین مرا می کشند ، از او درخواست کردم تا آن خاک را به من نشان دهد، جبرئیل این خاک را برایم آورد.

ثواب سجده بر تربت امام حسین علیه السلام :



امام صادق علیه السلام در این باره می‌فرماید :



محمد بن علی بن الحسین قال : قال الصادق ( علیه السلام ) : السجود على طین قبر الحسین ( علیه السلام ) ینور إلى الأرضین السبعة ، ومن کانت معه سبحة من طین قبر الحسین ( علیه السلام ) کتب مسبحا وإن لم یسبح بها .



وسائل الشیعة (آل البیت) ، ج 5 ، ص 365 – 366 و من لا یحضره الفقیه ، الشیخ الصدوق ، ج 1 ، ص 268 .



امام صادق علیه السلام فرمودند : سجده بر خاک قبر حسین علیه السلام نورش تا آسمان هفت آسمان را نورانی می‌‌کند . هر کس تسبیحی از خاک قبر امام حسین علیه السلام به همراه داشته باشد ، تسبیح کننده به حساب می‌آید ؛ هر چند که با آن تسبیح نکند .



کان لأبی عبد الله جعفر بن محمد علیه السلام خریطة من دیباج صفراء فیها من تربة أبی عبد الله ( ع ) ، فکان إذا حضرته الصلاة صبه على سجادته وسجد علیه قال ( ع ) : إن السجود على تربة أبی عبد الله ( ع ) تخرق الحجب السبع .



وسائل الشیعة (آل البیت) ، ج 5 ، ص 366 .



امام صادق علیه السلام کیسه ای داشت که در آن تربت امام حسین علیه السلام را نگه می‌داشت . هر وقت که نماز می‌خوانده آن را بر سجاده‌اش می‌ریخت و بر آن سجده می‌کرد . امام علیه السلام فرمود : سجده بر تربت امام حسین علیه السلام هفت حجاب را پاره می‌کند .



این امام صادق علیه السلام ، فرزند رسول خدا است که جز بر خاک امام حسین علیه السلام بر چیز دیگری سجده نمی‌کند . از این جا است که ارزش سجده بر تربت کربلا آشکار می‌شود . ما نیز خود را پیرو همان بزرگوران می‌دانیم .



وعن الصادق ( علیه السلام ) قال من أدار سبحة من تربة الحسین ( علیه السلام ) مرة واحدة بالاستغفار أو غیره کتب الله له سبعین مرة وأن السجود علیها یخرق الحجب السبع .



امام صادق علیه السلام فرمودند : هر کس با تسبیح خاک کربلا یک دور استغفار یا کاری دیگری بکند ، خداوند برای او هفتاد مرتبه می‌نویسد . سجده بر خاک کربلا ، حجاب هفت آسمان را پاره می‌کند .



وسائل الشیعة (آل البیت) ، ج 6 ، ص 456 .



کسی که سجده بر تربت او حجاب هفت آسمان را پاره می‌کند ، خود او چه می‌کند ؟ و چه زیبا سخنی گفته است علامۀ بزرگ ، شیخ عبد الحسین امینی رضوان الله تعالی علیه :



هذا حبنا وهذا حسیننا ، وهذا مأتمه ، وهذه کربلاؤه ، وهذه تربته ، وهی مسجدنا ، والله ربنا ، وسنتنا وسیرتنا سیرة نبینا وسنته ولله الحمد .



سیرتنا وسنتنا - الشیخ الأمینی - ص 180 .



این عشق ما و این حسین ما است . این عزای او ، این کربلای او و این تربت او است . تربت او سجده‌گاه ما ، الله پروردگار ما و سنت و روش ما ، سنت و روش پیامبر ما است . خدا را [بر این همه نعمت] سپاس می‌گوییم .

اظهارات "رایس" درباره رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای

اظهارات "رایس" درباره رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای

اگر به غیر از ایران یک کشور مسلمان به دنبال انرژی هسته ای بود، تاکنون پرونده این کشور مشخص شده بود، اما ایران با تغییر مواضع سیاسی خود، تاکنون توانسته بر اوضاع مسلط باشد.
به گزارش شیعه آنلاین، «کاندولیزا رایس» وزیر خارجه پیشین ایالات متحده آمریکا در اظهارات اخیر خود، مطالبی درباره شیعیان مطرح کرد.

وی در اظهارات خود گفت: ما آمریکایی ها توانستیم بر تمامی کشورها به نوعی چیره شویم. چیرگی آمریکا بر کشورها اقتصادی و سیاسی است، اما تاکنون نتوانسته ایم به صورت کامل بر کشورهایی که شیعیان در آن نقش سیاسی دارند چیره شویم زیرا شیعیان تشخیص ناپذیرند. از شیعیان باید حذر داشت.

وزیر خارجه دولت «جرج بوش» همچنین افزود: مسأله هسته ای ایران نمونه بارز سخن من است. اگر به غیر از ایران یک کشور مسلمان به دنبال انرژی هسته ای بود، تاکنون پرونده این کشور مشخص شده بود، اما ایران با تغییر مواضع سیاسی خود، تاکنون توانسته بر اوضاع مسلط باشد. به طبع این نتایج به دلیل رهبری است که این امور را رهبری می کند .

http://shia-online.ir/

آخرین سفارش امام صادق(علیه السلام) به شیعیان

همسر حضرت امام صادق(علیه السلام) آخرین سفارش ششمین پیشوای شیعیان را این گونه برای ابوبصیر نقل نموده‌‌اند.
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

«شیعه نیوز»: عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أُمِّ حَمِیدَةَ أُعَزِّیهَا بِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع  فَبَکَتْ وَ بَکَیْتُ لِبُکَائِهَا ثُمَّ قَالَتْ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَوْ رَأَیْتَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عِنْدَ الْمَوْتِ لَرَأَیْتَ عَجَباً فَتَحَ عَیْنَهُ ثُمَّ قَالَ اجْمَعُوا لِی کُلَّ مَنْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ قَرَابَةٌ قَالَتْ فَلَمْ نَتْرُکْ أَحَداً إِلَّا جَمَعْنَاهُ قَالَ فَنَظَرَ إِلَیْهِمْ ثُمَّ قَالَ إِنَّ شَفَاعَتَنَا لَا تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلَاه.

ابو بصیر می گوید؛ بعد از شهادت امام صادق علیه السلام  خدمت امّ حمیده (همسر گرامى امام صادق علیه السّلام) شرفیاب شدم تا شهادت آن حضرت را تسلیت عرض کنم.

آن بانو به گریه افتاد و من نیز از گریه او، گریستم . سپس به من فرمود: اى ابا محمد، اگر   به هنگام شهادت ، حالت آن حضرت را مى‏دیدى تعجب می کردی ، آن حضرت در لحظات آخر ،چشمان مبارک خود را گشود و فرمود: تمام نزدیکان و بستگان مرا حاضر کنید! ما نیز بنى هاشم و بستگان آن حضرت، به هر کسى که دسترسى داشتیم جمع کردیم.

حضرت نگاهى به آنان انداخت و فرمود: براستى، که شفاعت ما (خاندان) شامل حال کسى که نماز را کوچک (و بى ‏اهمیت) بشمارد، نمى‏گردد.

ثواب الأعمال و عقاب الأعمال

منبع: خبرگزاری حوزه

تصاویر/ تشییع پیکر شهدای مدافعان حرم

مراسم تشییع پیکر شهدای مدافعان حرم صبح امروز پنج شنبه با حضور گسترده مردم در مشهد برگزار شد.
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز: ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۱۳:۰۶



















برخی دلایل وصیت حضرت زهرا (سلام الله علیها) مبنی بر دفن شبانه

آیت الله بهجت؛
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز :

به گزارش سرویس دین و اندیشه «شیعه نیوز»؛ پایگاه آیت الله بهجت (ره) به نقل از ایشان امده است :این که حضرت زهرا ـ علیهاالسّلام ـ بعد از آن همه مظلومیت، در حال احتضار وصیت نمود که شبانه دفن گردد،(1) کار عجیبى بود که نظیر کار پیغمبران ـ علیهم السّلام ـ است؛ زیرا کار کسى که نزاع کند و مغلوب شود و کشته و شهیده گردد و علیه او قضاوت بشود و آن همه بلاها را ببیند، و با این حال راهى را پیدا کند که خود را مثل غالب جلوه دهد و غالب بودن خود را به دیگران نشان دهد، به کار پیغمبران و اعجاز شباهت دارد، راهى که فکر بشر از فهم آن عاجز بود و آن این که وصیت نمود بدون تشییع شبانه دفن گردد.
اگر دستگاه حکومت و خلافت به فکرشان مى رسید که حضرت زهرا ـ علیهاالسّلام ـ چنین کارى را مى خواهد بکند، به منزل آن حضرت وارد مى شدند و از انجام آن جلوگیرى مى کردند.
بعد از دفن نیز راهى جز نبش قبر آن حضرت نبود که حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ از آن جلوگیرى نمود و نتوانستند کارى بکنند.

1.بحار الانوار، ج 49، ص 192؛ اقبال الاعمال، ص 623؛ عیون اخبار الرضا، ج2، ص187؛ نهج الحق، ص270؛ رسالة حول حدیث « سخن معاشر الانبیاء لانورّث »، ص 28.

انتهای مطلب / پ . س