![]() | 2 ![]() | ||||||||||||
![]() ![]() ![]()
![]() | ![]() گفتگوهای درون سقیفه آقایانی که ادعا بر اجماع دارند بدانند که از مهاجرین همانطور که گفته شد تنها ابوبکر ، عمر و ابوعبیده جراح حضور داشتند و از انصار تنها بخش کمی حضور داشتند . و اصلا اجماعی برای انتخاب ابوبکر صورت نپذیرفت چرا که در تمام تواریخ ثبت شده است . اتفاقات درون سقیفه به طور خلاصه از این قرار است که: این سه نفر از مهاجرین وقتی در آنجا حضور پیدا کردند اول شخصی از انصار شروع به صحبت کردن کرد و سعد بن عباده را به عنوان بهترین جانشین پیامبر معرفی کرد ، ابوبکر بعد از صحبتهای او شروع به صحبت می کند و جانشینی پیامبر را حق قریش می داند چرا که پیامبر از آنها بوده است و عمر و ابوعبیده را برای خلافت پیشنهاد می کند که مشاجره و اختلاف و چند دستگی پیش می آید و عمر از این موقعیت استفاده می کند و به ابوبکر می گوید دستت را دراز کن تا به عنوان خلیفه مسلمین با تو بیعت کنم و بعد بشیر بن سعد خزرجی و قبیله اوس بیعت می کنند و بعد در حالی که بدن پیامبر هنوز دفن نشده ابوبکر را مثل عروس که به خانه بخت می برند با هل هله و شادی به مسجد النبی می برند تا از مردم برای او بیعت جمع کنند. (صحیح بخاری۴/۱۱۹-سیره ابن هشام۴/۳۳۶-کزالعمال۳/۱۳۹-تاریخ طبری۱/۸۳۸-تاریخ یعقوبی۲/۱۰۳) البته آنچه در بالا آمد خلاصه ای از اتفاقات داخل سقیفه بود از جزئیات صرف نظر شد و در هرکدام از منابع ذکر شده اصل ماجرا که در بالا آمده را تایید میکند . علاقه مندان می توانند برای بررسی بیشتر در کتب اهل سنت به کتاب سقیفه استاد مرحوم سید مرتضی عسگری رضوان الله تعالی علیه که انتشارات منیر چاپکرده است و بررسی از نگاه شیعه به کتاب اسرار آل محمد نوشته سلیم بن قیس که ماجرا را از زبان سلمان فارسی نقل میکند مراجعه کنند . حال سوال پیش می آیدکه در چنین سقیفه ای آیا واقعا شوری انجام شد یا دعوا و جارو جنجال ؟ اجماع صورت گرفت یا بر آورده شدن خواستهای یک سری افرد خاص ؟ اولا اینکه می گویید اجماع بر ابوبکر در سقیفه انجام شد ، ادعائی است بدون مدرک زیرا چگونه ممکن است اجماع تحقق یابد در حالی که خود اهل سقیفه کارشان در آنجا به داد و بیداد برسد و تنها به این دلیل که عمر با مغالطه کاری سریع با ابوبکر بیعت کرد و بعد از آن بشیر بن سعد و زید بن ثابت که بعدها در حکومت خلفا بسیار مقام و مال به آنها رسید و قبیله اوس که بهتر میدید برای اینکه قبیله که با آنها از قدیم اختلاف داشتند (خزرج)حکومت را در دست نگیرند و سعد بن عباده خزرجی به خلافت نرسد به ناچار با ابوبکر بیعت کردند ثانیا چگونه می گویید که شوری صورت گرفته است ، مگر در سقیفه بنی ساعده همه حضور داشتند که نظر خود را بگویند حال اگر بگویید نیازی نیست که همه مردم حضور داشته باشند و تنها افرادی که اصحاب درجه یک پیامبر بودند و به قول شما اهل حل و عقد هم باشند و آنها تصمیم به خلافت ابوبکر گرفته اند حرف دروغی زده اید چرا که تنها سه نفر از مهاجرین در سقیفه حضور داشتند در حالی که علی ، عباس و سایر بنی هاشم از بیعت سر باز زذند و همچنین اسامه بن یزید ، زبیر ، سلمان فارسی ، ابوذر غفاری ، مقداد بن اسوه عمار بن یاسر و … بسیاری دیگران در سقیفه حضور نداشتند منبع تاریخ طبری ، تاریخ ابن اثیر ، تاریخ الخلفاء ، تاریخ الخمیس ، و تمامی کسانی که بیعت ابوبکر را یادآوری کردند . اشکال تراشی اهل سنت ماجرا که به اینجا می رسد ،اهل سنت در رد اینکه شیعه می گوید اجماع و شوری حاصل نشد این اشکال را میگیرد که بر فرض در هفتاد روز قبل یعنی در روز غدیر خم پیامبر حضرت علی را به عنوان جانشین خود انتخاب کرده است چگونه ممکن است همه مردم مدینه با ابوبکر بیعت کنند در حالی که هیچکس حرفی از خلافت حضرت علی نزند و هیچکدام از مردم مخالفت با این امر نکردند ؟ چگونه می شود همه مردم مدینه بیعت بکنند در حالی که به اعتقاد شما شعیان به کمتر از تعداد انگشتان دو دست ، بقیه مردم مرتد شدند ؟ در جواب این اشکال برادران اهل سنت باید بگوید که بله به اعتقاد شیعه هرکس در آن روز با خلیفه بیعت کرد مرتد شده است چرا که سفارش پیغمبر اکرم را انجام ندادند و دین خدا را از مسیر اصلیش که همان اطاعات و فرمانبرداری مردمان زمین از جانشین پیامبر که انتخابی از جانب خدا بود باعث شدند که بعد از آن دین خدا و حکومت خدا در زمین شکل نگیرد و یک عده فاسق و فاجر همانند بنی امیه و بنی عباس حکومت کنند که اطاعت و نافرمانی خدا را علنا انجام می دادند تا به امروز که از نسل انها هنوز افراد ظالم بر دنیا حکمرانی می کنند و این مرتد شدن و به قهقرا و جاهلیت برگشتن را نیز خود قرآن به صراحت به مسلمانان گوشزد می کند . (و محمّد نیست جز فرستادهاى که قبل از او نیز فرستادگانى آمدهاند و درگذشتهاند (بنابراین، او نیز همچون آنان خواهد مُرد!). پس آیا اگر بمیرد یا کشته شود، شمابه جاهلیّت برمىگردید؟! البته هر کس برگردد (و مرتد شود) هیچ ضررى به خدا نمىرسد، و خداوند به زودى پاداش سپاسگزاران را مىدهد).آل عمران /۱۴۴ لازم است اینجا مطلبی را از کتاب عیانات که مولف آن ابراهیم محمدی کتاب را بر علیه اعتقادات شیعه نوشته است نقل کنم که ذیل این آیه آورده است : این آیه – و دیگر آیات آلعمران – در قضایاى جنگ احد نازل شده است، آنجا که شایع گردید: «محمّد کشته شد! محمّد کشته شد!».. بعضى از اصحاب با شنیدن این شایعه، خون دیگر در بدنشان جریان نگردید و سست شدند و خیال کردند دیگر همه چیز تمام شد! و اکنون که پیامبر (صلی الله علیه و سلم) کشته شده، اسلام نیز همزمان با او مىمیرد!.. به همین جهت – متهوّرانه – در جنگ احد سستى جستند و بالاخره – بنا به این دلیل و دلایل دیگر – شکست خوردند! خداوند با نزول این آیه به آنها فهماند که: محمد (صلی الله علیه و سلم) نیز همانند عیسى و موسى و ابراهیم و نوح و…: فرستادهاى بیش نیست.. همانگونه که آنان برانگیخته شدند و مردم را هدایت کردند و سپس مُردند، او نیز همین سرنوشت را خواهد داشت . یعنى بدانید که محمد (صلی الله علیه و سلم)، بالاخره رفتنى است! شما باید هدفى را که آورده، زنده نگه دارید؛ نه اینکه خود او را هدف قرار دهید!! باید که تنها براى خدا و براى تحقّق هدفى که محمّد آورندهاش بود، بجنگید.. پس آیا اگر او کشته شود و یا روزى بمیرد – که مىمیرد! – شما هدفتان را فراموش مىکنید و به جاهلیّت قبلىتان برمىگردید؟! و اگر چنین کنید، بدانید که تنها به خودتان ضرر مىرسانید!.. بنابراین بر هدفتان – چه او باشد و چه نباشد – ماندگار باشید؛ زیرا خداوند به ماندگاران و سپاسگزاران پاداش مىدهد!.. بزرگترین ایرادی که به دوستان اهل سنت وارد است این تعصب و دگم اندیشی است که متاسفانه گریبانگیر انها شده است و حتی در این چند مدت در قسمت نظران از طرف دوستان اهل تسنن نصیب بنده شده است بدون اینکه جواب منطقی و مستدل بر قرآن و سنت بدهند . این نشد تحقیق در دین !!! در اینجا مولف بعد از توضیحاتی که ما بر فرض هم قبول کنیم باز در اخر می اید و در جمله ای می گوید: …چطور مىتوان اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و سلم) را که خود مربّى و معلّم آنان بود و خداوند آنها را برترین امّتها دانسته و اوصافشان، حتّى در تورات و انجیل هم آمده، به چنین نسبتهایى قیاس کرد؟!(منظور مرتد شدن مسلمانان) خود او در بالاتر می گوید که خدا با این آیات به مسلمانان گوشزد می کند که ممکن است انها به دوران جاهلیت بازگردند اما دوباره می گوید چطور ممکن است . واقعا جای تعجب ندارد !!! می گوید چگونه می توان آنها را به اوصاف هایی که منظورش مرتد شدن و به جاهلیت بازگشتن است متهم کرد در حالی که خدا این حرف را به صراحت بیان کرده است ، در واقع می خواهد بگوید که چنین صحابه ای که اوصافشان در تورات و انجیل آمده مهال است مرتد بشود اما خدا این امکان را آورده است (ببینید تعصب را) پس به طور مسلم می توان گفت که این ایه و به همراه دو آیه دیگر امکان مرتد شدن و بازگشت به عقب را برای مسلمین آن روز آورده است | ||||||||||||
ویرایش توسط REZA : 4 هفته پیش در ساعت 05:00 AM | |||||||||||||
![]() ![]() | ![]() |
![]() | 3 ![]() | ||||||||||||
![]() ![]() ![]()
![]() | ![]() تناقض گویی آشکار در کتاب عیانات “اگر پشت کنید گروه دیگری می آورد که مانند شما نباشد” محمد/۳۸ “اى کسانى که ایمان آوردهاید هر کس از شما از آئین خود باز گردد (به خدا زیانى نمىرساند) خداوند در آینده جمعیتى را مىآورد، که آنها را دوست دارد و آنها (نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤ منان متواضع و در برابر کافران نیرومندند، آنها در راه خدا جهاد مىکنند و از سرزنش کنندگان هراسى ندارند. این فضل خدا است که بهر کس بخواهد (و شایسته ببیند) مىدهد و (فضل) خدا وسیع و خداوند داناست”مائده /۵۴٫ در کتاب عیانات بعد این دو آیه را نیز می آورد و با گفتن این مطلب که این آیات اشاره به این ماجرا دارد که منظور آیات گروههای مسلمانی هستند که بعد از فوت پیامبر از دین برگشتند و اعلام ارتداد کردند و خلیفه اول به همراه علی به جنگ با آنان پرداخت و آنان را از بین برد و در ضمن این را امتیازی برای دستگاه خلافت بر می شمرد و حق بودن خلافت ابوبکر را ثابت می کند . در جواب باید بگوییم اولا که در بخش سوم کتاب یعنی اصحاب پیامبر شما در بخش اصحاب در قرآن بیست مورد آیاتی را در تمجید و تجلیل آیات قران از صحابه آورده اید از جمله : ایمان اصحاب ، معیار تمام ایمانها (بقره/۱۳۷) اصحاب ، برترین مردم(ال عمران/۱۱۰) اصحاب برادر همدیگر و یاوران پیامبر(انفال ۶۲-۶۴) رضایت خدا از اصحاب (فتح/۱۸) اصحاب همان هدایت یافتگانند(حجرات/۷) اصحاب همان راستگویانند (حشر/۸-۱۰) خوب با توجه به این آیات و این که این ایات همه مومنان و مسلمین که زمان ایشان ایمان آورده اند را مورد خطاب قرار می دهد و هیچ جا در این آیات نیامده است که فقط مردم مدینه یا عده ای خاص . حال چگونه می شود که اگر همه اینها اینگونه مورد تمجید و تحلیل خداوند در قران قرار گرفته اند تکلیف عده ای که ابوبکر با آنها جنگید و بسیاری از آنها را سرکوب کرد وکشت چه می شود ؟ بالاخره یا باید مورد خطاب آیات ۱۴۴ ال عمران ، محمد/۳۸ و مائده /۵۴ باشند یا آن بیست آیه ای که در مورد گرامیداشت آنها ذکر کرده اید ؟! ثانیا همانطور که خود کتاب هم مورد توجه قرار داده است عده ای که اعلان مخالفت و ارتداد کردند در زمان حیات پیامبر اعلان کرده بودند و نافرمانی خود را آشکارا ساخته بودند در حالی که آیات بازگشت به جاهلیت ، زمان این مرتد شدن را بعد از وفات پیامبر می داند نه زمانی که در حیات ایشان بوده است. بهترین توصیه بنده این است که کمی بدور از تعصب با ذهنی حقیقت جو مطالب را پیگیری کنید تا به این بن بستها در کتابهای خودتان مواجه نشوید . خلاصه مطلب این که شیعه معتقد است که بعد از وفات پیامبر اکرم به جز عده ای قلیل همه مرتد شده اند و حال می توانید سوال کنید که مگر آنها چه کردند که همه مرتد شدند جواب آن را در معتبر ترین کتاب اهل سنت صحیح بخاری و صحیح مسلم که سخن رسول خدا با یکی از اصحابش است ،می خوانیم : “روز قیامت شما را به سوی شمال می برند من می گویم: آنها را کجا می برید ؟ گفته می شود : به خدا به سوی جهنم.پس من می گویم بار الها اینها اصحاب من اند . گفته می شود : تو نمی دانی که پس از وفاتت چه بدعتها گذاشتند، از لحظه ای که از آنها جدا شدی همچنان مرتد و به جاهیت بازگشتند.پس من می گویم : دور باد ، دور باد از رحمت الهی ، کسی که پس از من تبدیل و تحریف کرد و نمی بینم از آنان رهائی یابد جز به اندازه چند شتر رها شده از گله شتران” صحیح بخاری ج ۷ ص ۲۰۹ و صحیح مسلم ج۷ ص ۶۶ در نتیجه این از برگشتن دین از مسیر اصلیش که همان امامت جانشانان الهی است و به خاطر بدعتهای که گذاشته شده است. برای اینکه بدانیم چه بدعتها و انحرافاتی گذاشته شده است موضوعی است که در اینجا مورد بحث نیست ، مطلب جالب اینجاست که کتاب عیانات این حدیث را نیاورده و هیچ تاویل و توجیه ای نتوانسته برای این حدیث به این واضحی بیاورد . پس برای اینکه جواب این پرسش اهل سنت را بدهیم که چگونه ممکن است همه مردم مدینه با ابوبکر بیعت کنند در حالی که هیچکس حرفی از خلافت حضرت علی نزدند و هیچکدام از مردم مخالفت با این امر نکردند ؟ این موضوع را بررسی کردیم که همانطور که آیات قرآن و احادیث معتبر اهل سنت وجود دارد می توان گفت که امکان داشت اکثریت مردم به دوران جاهلیت بازگردند و با روشن شدن این مطلب که این امکان را می توان مورد بررسی قرار داد باید با نگاهی عالمانه و منصفانه مسائل را مورد بررسی قرار دهیم چرا که قرآن و سنت این احتمال را در مورد مرتد شدن مسلمانان داده است و به اعتقاده شیعه این مرتد شدن به دلیل قبول نکردن جانشینی بر حق حضرت علی که می توان آن را از طریق قران و سنت به اثبات رساند که این مورد بحث ما الان نیست و می خواهیم انگیزهای مخالفت نکردن مردم با بیعت با ابوبکر را مطرح کنیم . به غیر از دلیل که در بالا اقامه شد مبنی بر برگشتن و گمراه شدن و مرتد شدن عده ای از صحابه رسول خدا به بررسی این مطلب می پردازیم که در آن روز بسیاری از مردم به خاطر رعب و وحشتی که ایجاد شد نتوانستند اظهار مخالفت کنند که می توان به آتش زدن درب خانه حضرت زهرا اشاره کرد ، وقتی که حکومت وقت به تنها یادگار پیامبرشان رحم نکند معلوم است که دیگر مردم مدینه جراتی برای مخالفت نخواهند داشت. | ||||||||||||
ویرایش توسط REZA : 4 هفته پیش در ساعت 05:02 AM | |||||||||||||
![]() ![]() | ![]() |
تشکر |
![]() | 4 ![]() | ||||||||||||
![]() ![]() ![]()
![]() | ![]() نقش قبیله اسلم در بیعت با ابوبکر در آن زمان صحرا نشینان عرب برای خریدن خوار وبار ، به صورت قبیله ای به شهر می امدند چون صحرا نا امن بود و اگر تعداد کمی از آنان می آمدند بارشان را می گرفتند و خودشان را می کشتند . لذا افراد قبیله همه با هم برا خرید خوار و بار حرکت می کردند. مردان قبیله اسلم که مردان قوی هیکل بودند از صحرا به مدینه آمدند تا آذوفه تهیه کنند. در آن زمان که وارد مدینه شدند بیعت با ابوبکر در سقیفه انجام شده بود . عمر به آنها گفت بیایید کمک کنید برای خلیفه پیامبر بیعت بگیریم آن وقت ما هم خوار و بار رایگان به شما می دهیم. آنها خوشحال شدند اول خودشان ریختند و بیعت کردند و بعد جزو دارو دسته ابوبکر شدند ، دامن های عربی را به بالا کمر بستند و کوچهای مدینه را پر کردند و حالت حکومت نظامی ایجاد کرده بودند و به هرجا که می رسیدند در بازار ، کوچه و … هر کس را می دیدند برای بیعت با ابوبکر می آوردند . که عمر در این باره می گوید : من به پیروزی یقین نداشتم تا قبیله اسلم آمدند و کوچهای مدینه را پر کردند. تاریخ طبری۱/۱۸۳۴ یکی دیگر از دلایل ساکت ماندن مردم مدینه در آن روز کینه و دشمنی بود که با علی در دل داشتند چرا که علی بسیاری از آشنایان آنها را در جنگهی مختلف که برابر رسول خدا صف کشیده بودند را به درک واصل کرده بود و مردم تازه از دوران جاهلیت در آمده آن روز بسیار زمینه داشت دوباره به آداب و رسوم گذشته جاهلیت خود که همان انتقام گیری خونی افراد قبیله خود بود برگردند و اصلا دلیل انتخاب ابوبکر به خلافت همان نگاهی بود که مردم جاهلیت داشتند چرا که چون پیامبر از قریش است ، جانشینش باید از قریش باشد ، پیامبری که در تقسیم مسئولیت بر اساس شخصیت و لیقات و کاردانی افراد انجام گزینش می کرد نه رسم عرب جاهلیت ! پس می توان گفت همانند آیات قران که توضیح آن داده شد امکان بازگشت به جاهلیت را داشتند و عده ای بغضی که نسبت به علی داشتند را با سکوت در جریان انتخاب ابوبکر به عنوان خلیفه در دل نگه داشتند تا بعد ها در حکومت معاویه بتوانند از او انتقام بگیرند همانطور که در کتاب صحیح مسلم در باب فضائل علی ابن ابی طالب آورده است که معاویه مردم را اصرار و وادار به دشنام علی و لعن او بر منبرهای مساجد می نمود که این کار به مدت ۶۰ سال به عنوان سنت قرار گرفت و اگر در خبطها نماز جمعه و غیره سب و دشنام علی را نمی دادند عبادت انها باطل بود. یکی دیگر از دلایل اینکه در سقیفه اجماعی صورت نگرفته است بیعت نکردن حضرت علی می باشد که کتاب عیانات نیز بدان اشاره کرده است که در بخش چهارم مناقب خلفا و قسمت داستان خشم فاطمه از ابوبکر و عمر چنین بیان می کند که حضرت علی تنها به این دلیل در آن مدت بیعت نکرد و بعد از آن شوری ناقص را کامل کرد که با آن مشورت نکردند و بعد از اینکه ابوبکر از او از این بابت معذرت خواهی کرد حضرت علی بیعت کرد . ببینید تو رو خدا چقدر بدون منطق ، در یک بخش بیست آیه از قرآن می اورد که صحابه حضرت رسول چنین اند و چنان اند اما در جایی دیگر با یک دلیل مسخره سرو ته موضوع را جمع می کند . آقای محمدی شما چگونه می گویید اصحاب برترین مردمند در حالی که به خاطر موضوع به این کوچکی از هم ناراحت می شوند چگونه می گویید مومنان واقعی هستند ایمانشان همانند ایما ن پیامبر است در حالی که هنوز سر مسائل جزئی ناراحتی و دلخوری دارند. بهتر نیست که قبول کنید که حضرت علی نه به خاطر مشورت نکردن بلکه از اساس با سقیفه مخالف بود و اگر هم به ناچارا بعد از شش ماه به نقل از صحیح بخاری جلد ۵ ، ص ۸۲ بیعت کرد تنها به خاطر این بود که اصل دین به خطر افتاده بود . و در پایان بسیار جالب است که برای نتیجه گیری این مطلب که در سقیفه واقعا اجماعی صورت نگرفت ، اعتراف خود عمر را در این باره بخوانیم : بیعت با ابوبکر لغزش و اشتباهی بود که انجام گرفت و گذشت ، آری چنین بود ، ولی خداوند مردم را از شر آن لغرش حفظ فرمود. صحیح بخاری کتاب الحدود ج ۴ ص ۱۱۹و۱۲۰-کنزاعمال۳/۱۳۹ حدیث ۲۳۲۶- سیره ابن هشام۴/۳۳۶- تاریخ یعقوبی۲/۱۶۰ | ||||||||||||