هیئت محبین اهلبیت ع (شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعیتى انکار ناپذیر )

هیئت محبین اهلبیت ع (شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعیتى انکار ناپذیر )

این سخن ورد زبانها افتاد(دیدی اخر علی از پا افتاد)(بر دشمن و قاتلین بی بی حضرت زهرا (س) لعنت )
هیئت محبین اهلبیت ع (شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعیتى انکار ناپذیر )

هیئت محبین اهلبیت ع (شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعیتى انکار ناپذیر )

این سخن ورد زبانها افتاد(دیدی اخر علی از پا افتاد)(بر دشمن و قاتلین بی بی حضرت زهرا (س) لعنت )

1. منظور از نشانه های ظهور

1. منظور از نشانه های ظهور

آن دسته از رخدادها، که براساس پیش بینی معصومان(ع) پیش و یا در آستانه ظهور حضرت مهدى(ع)، پدید خواهند آمد، نشانه های ظهورند. تحقق هر یک از این نشانه ها، نویدی از نزدیک تر شدن ظهور قائم(ع) است، به گونه ای که با تحقق مجموعه رخدادهای پیشگویی شده و به دنبال آخرین نشانه ظهور، حضرت مهدى(ع) قیام خواهد کرد.
پس پدیدار شدن یک و یا چند نشانه از مجموعه نشانه های ظهور، چیزی جز نزدیک تر شدن زمان ظهور را نمی رساند. البته بسیاری از حوادث و تحولاتی را که امامان(ع) وقوع آنها را در دوران غیبت کبری پیش بینی کرده اند، یا شماری از آنها را به عنوان نشانه ظهور معرفی کرده اند، به وقوع پیوسته اند.
مثلاً، در روایات، از اختلاف در میان امت اسلام‏(3)، انحراف بنی عباس و از هم گسستن حکومت آنان‏(4)، جنگهای صلیبى‏(5)، فتح قسطنطنیه به دست مسلمانان‏(6)، درآمدن پرچمهای سیاه از ناحیه خراسان‏(7)، خروج مغربی در مصر و تشکیل دولت فاطمیان‏(8)، وارد شدن ترکها در منطقه جزیره، واقع در بین النهرین و عراق امروزى‏(9)، وارد شدن رومیان در منطقه رمله و شام‏(10)، رها شدن کشورهای عرب از قید استعمار(11)، بالا آمدن آب دجله و سرازیر شدن آن به کوچه های کوفه‏(12)، بسته شدن پل بر روی دجله، بین بغداد و کرخ‏(13)، اختلاف بین شرق و غرب و جنگ و خون ریزی فراوان‏(14) بین آنان و...(15) خبر داده شده که ظاهراً همه، یا بسیاری از آنها تا به کنون، رخ داده اند. امّا باید توجه داشت که:.
اوّلاً معلوم نیست که مراد از این حوادث، همان حوادثی باشد که در روایات آمده است.
ثانیاً، پیش بینی چنین امورى، به معنای آن نیست که اینها نشانه حتمی ظهورند، بلکه همه و یا بسیاری از آنها، صرفاً، رخدادهایی هستند که امامان(ع) از وقوع آنها در آینده خبر داده اند.
ثالثاً، بر فرض، در روایات از برخی از اینها به عنوان نشانه ظهور یاد شده باشد، از کجا معلوم که منظور ظهور حضرت مهدى(ع) باشد.

2. منظور از قائم

پیش گوییهای معصومان(ع) در مورد رخدادهای دوران حکومتهای بنی امیّه و بنی عباس و چگونگی فروپاشی آنها و حرکتهایی که علیه آنها شکل می گیرد و... گرچه، گاه به عنوان نشانه های ظهور بیان شده، ولی الزاماً منظور از ظهور، ظهور حضرت مهدى(ع) نیست، بلکه نشانه ظهور فرج و گشایش در کار شیعه و زندگی آنان است، چنانکه تعبیر (قائم) در همه جا، به معنای قیام حضرت مهدى(ع) نیست، بلکه در شرایط اختناق و دیکتاتوری خشن بنی امیه و بنی عباس و چیرگی افرادی که از سر عناد با اولاد پیامبر(ص)، از هیچ شکنجه ای کوتاهی نمی کردند، مجالی برای ائمه(ع) و شیعیان آنان نبود که به وظایف خویش، در جهت احیای اسلام و مسلمانان اقدام کنند. در این شرایط، ایجاد رخنه و اختلاف بین آنان و شکل گیری حرکتها علیه آنها و در نتیجه ضعف، یا فروپاشی آنان، به منزله گشایشی بود که برای شیعیان پیش می آمد، تا برای مدتى، گرچه اندک آسوده شوند و از فشارها و زندانها و تعقیبها در امان بمانند. امامان(ع) نیز، این فرصت را می یافتند، تا به سازماندهی شیعیان و احیای فرهنگ و میراث اهل بیت بپردازند.
یادآورى: در دوران سیاه حاکمیت بنی امیه و بنی عباس، دهها قیام و انقلاب کوچک و بزرگ توسط شیعیان و طرفداران اهل بیت وبیشتر علویان، علیه آنان، به وقوع پیوست که برخی از آنها، همچون قیام زید بن علی به گونه ای مورد تأیید امامان(ع) واقع شد.
از روایات استفاده می شود که تعبیر (قائمنا) بر برخی از این قیامها و یا حرکتهایی که خود ائمه(ع) زمینه آن را فراهم می ساخته اند، اطلاق شده است و از پیش گویی این گونه حوادث، به عنوان (علامات فرج) یاد شده است‏(16).
بر این اساس، منظور از (قائم) در بسیاری از این روایات، ظاهراً، مهدی موعود(ع) نیست، بلکه مراد قیام کننده بحق است.
ثقة الاسلام کلینی در کافى، بابی را گشوده با این عنوان: (فی انّ الائمّة(ع) کلهم قائمون بأمر اللّه)(17) که بیانگر آن است که لفظ (قائم) مخصوص و منحصر به امام زمان(ع) نیست.
امام صادق(ع) در تفسیر آیه (یوم ندعوا کل اناس بامامهم)(18)، می فرماید:.
(امامهم الذی بین اظهرهم و هو قائم اهل زمانه‏(19).
پیشوای آنان که در پیشاپیش آنان حرکت می کند، و او قیام کننده اهل زمان خود است.
یا می فرماید:.
(کلّنا قائم بأمر الله واحد بعد واحد، حتی یجیئی صاحب السیف، فاذا جاء صاحب السیف جاء بأمر غیر الذی کان.(20).
همه ما، یکی پس از دیگری قیام کننده به حکم خداییم، تا وقتی که صاحب شمشیر بیاید. پس آن گاه که صاحب شمشیر آمد، با حکمی غیر از آنچه بوده، بیاید.
از تعبیرهای (هو قائم اهل زمانه)، (کلّنا قائم بأمر الله) و... در این روایات استفاده می شود که لفظ (قائم) لزوماً ویژه حضرت مهدى(ع) نیست و شامل هر قیام کننده ای می شود؛ هر کس که انقلاب کند و مردم را به قیام علیه ظلم و بیداد فرا خواند (قائم) است‏(21).
از برخی روایات نیز استفاده می شود که بسیاری از امامان(ع) خود در صدد قیام بوده اند و به تدارک مقدمات حرکت و تهیه لوازم آن می پرداخته اند.
امام صادق(ع) به مؤمن طاق می فرماید:.
(فو اللّه لقد قرب هذا الأمر ثلاث مرّات، فأذعتموه، فأخّره اللّه‏(22).).
به خدا سوگند! این امر (قیام) سه مرتبه نزدیک بود آغاز گردد و شما آن را تباه ساختید. پس خداوند آن را به تأخیر انداخت.
ظاهراً منظور از جمله (هذا الأمر) قیام علیه حاکمان بنی امیه و یا بنی عباس است که شرایط آن فراهم می شد، ولی سستی اصحاب و عدم رازداری آنان و یا بروز مشکلات دیگر، سبب به تأخیر افتادن آن شد.
یا امیرالمؤمنین(ع) در خطبه ای حوادث و وقایع دوران بنی امیه و بنی عباس را بر شمرد و یاران خویش را از چیزهایی که پس از وى، تا هنگام ظهور قائم(ع) واقع می شوند، با خبر ساخت و آن گاه فرمود:.
(اذا قام القائم بخراسان وغلب علی أرض کوفان (کرمان) والملتان و جاز جزیرة بنی کاوان، و قام منّا قائم بجیلان وأجابته الآبُر والدیلم... ثم یقوم القائم المأمول...(23).
هنگامی که قائم در خراسان قیام کند و بر سر زمین کوفه یا کرمان و ملتان‏(24) چیره شود و از منطقه جزیره بنی کاوان‏(25) نیز بگذرد و قیام کننده ای از ما در سرزمین گیلان قیام کند و ساکنان سرزمینهای (آبُر)(26) و (دیلم) دعوت وی را اجابت کنند... آن گاه قائم مورد امید و انتظار ما قیام خواهد کرد.
در این حدیث، چند بار کلمه (قائم) به کار رفته و روشن است که منظور از (قائم بخراسان) و (قائم بجیلان) مهدی موعود نیست، چه آن که برابر این روایت، پس از قیام اینها، قائم اصلى، حضرت مهدى(ع) ظهور می کند.
جالب این جاست که از قیام کننده در منطقه گیلان، که احتمال می رود اشاره به حرکتهای علویان و شیعیان در آن منطقه باشد، به عنوان: (قام منا قائم) یاد شده است.
براین اساس، گروهی از عالمان شیعه، احتمال داده اند: چنگیزخان مغول که از منطقه خراسان بزرگ خروج کرد و بخشهای زیادی از سرزمینهای تحت سیطره خوارزمشاهیان و بنی عباس را به تصرف خویش درآورد(27) و نیز نواده وى، هلاکوخان، که در سال 656. ه.ق. بر مرکز خلافت عباسیان هجوم برد و خلیفه عباسی مستعصم را کشت، در بغداد قتل عام کرد و خلافت عباسیان را برای همیشه برانداخت‏(28)، همان فردی است که در روایت از قیام وی در خراسان خبر داده شده.
یا شاه اسماعیل صفوی را، که بنیانگذار سلسله صفویه است و در سال 908ه.ق. حکومت را به دست گرفت و به ترویج مذهب شیعه پرداخت (قائم بجیلان) دانسته اند(29).
به باور اینان، از آن جهت که شاه صفوی در آن شرایط سختِ حاکمیت حاکمان متعصب سنی مذهب و در روزگار غربت تشیع، به حمایت از مذهب شیعه پرداخت و خود نیز از تبار علویان بود، به عنوان (قائم منا) ذکر شده است.
بنابراین بسیاری از حوادث که در روایات از وقوع آن خبر داده شده، به ویژه رخدادهای دوران بنی امیه و بنی عباس، در حقیقت نشانه های (فرج) در کار شیعیان و قیام امامان(ع) و یا سرداران علوی و... است، نه ظهور حضرت مهدى(ع).

3. نشانه های برپایی قیامت

در منابع روایى، از برخی از نشانه های ظهور، به عنوانِ نشانه های برپایی قیامت و (اشراط السّاعة) یاد شده است: خروج دجال، آشکار شدن خورشید در ناحیه مغرب، نزول عیسى(ع) از آسمان و....
این، در روایات اهل سنت، بیشتر به چشم می خورد(30).
به نظر می رسد روایاتی که نشانه های ظهور را و روایاتی که نشانه های برپایی قیامت را برمی شمارند، در هم آمیخته شده باشند و در برخی مواردجا به جایی پیش آمده باشد.
پیامبر(ص) می فرماید:.
(عشر قبل الساعة لابد فیها، السفیانى، والدجال والدخان والدابة، وخروج القائم وطلوع الشمس من مغربها، ونزول عیسى(ع) و خسف بالمشرق و خسف بجزیرة العرب ونار تخرج من قعر عدن تسوق الناس الی المحشر(31).).
ده چیز، پیش از برپایی قیامت، بناگزیر رخ خواهد داد: خروج سفیانی و دجال، پیدا شدن دود و چهارپا، خروج قائم، طلوع خورشید از مغرب و فرود آمدن حضرت عیسى(ع) از آسمان و فرو رفتن (در زمین) در ناحیه مشرق و فرو رفتن در منطقه جزیرةالعرب و آتشی که از انتهای عدن بر می خیزد و مردمان را به سوی صحرای محشر می کشاند.
برابر این حدیث، خروج سفیانی و دجال و طلوع خورشید از مغرب و فرود آمدن مسیح(ع) از آسمان و... از نشانه های قیامت است و حال آن که در روایات دیگر، آنها به روشنی از نشانه های ظهور معرفی شده اند. البته نشانه هایى، همچون خروج دجال و سفیانى، بیشتر در منابع عامه به عنوان علامت قیامت و در منابع شیعه، به عنوان علامت ظهور قائم آمده است.
روشن است که مشروط کردن بر پایی قیامت به پدیدار شدن این حوادث و قراردادن نشانه ظهور از نشانه های برپایی قیامت، به مقصود ما ضرری نمی زند؛ زیرا همه این رخدادها، که از وقوع آنها خبر داده شده، چه به عنوان نشانه های ظهور و چه به عنوان نشانه های قیامت، پیش از برپایی قیامت، هر چند با فاصله زیاد، واقع خواهند شد. با این حساب، آنچه در طول دوره غیبت کبرى، واقع شود، به طور طبیعى، پیش از برپایی قیامت،واقع شده و در نتیجه، از نشانه های قیامت است‏(32).
براین اساس، همه نشانه های ظهور، به گونه اى، نشانه های قیامت هم هستند، ولی همه نشانه های قیامت نشانه های ظهور نمی توانند باشند؛ زیرا ممکن است، برخی از آنها پس از ظهور حضرت مهدى(ع) واقع شوند.
برخی برای بازشناسی نشانه های ظهور از نشانه های قیامت، با استناد به این که دوره غیبت، روزگارِ سختی و محنت است و پس از ظهور، برابر روایات قطعى، جهان پر از عدل و داد می شود و دوران رفاه و امنیت و عدالت فرا می رسد و تا بر پایی قیامت، ادامه می یابد، قاعده ایی بیان کرده اند:.
(قاعده کلی آن است که حوادث مربوط به دوران فتنه و انحراف ناشی از امتحان الهی و خالص ساختن مردم و پیامدهای آن، مقدم بر ظهور است. بر این اساس، هر روایتی که نشاندهنده روزگار خوبی و عدالت و تأمین رفاه و آسایش باشد، مربوط به دوران پس از ظهور و نشانه برپایی قیامت است و از نشانه های نزدیک شدن ظهور قائم(ع)، نمی تواند باشد(33).).
از این روی برابر این قاعده، بسیاری از رخدادها و نشانه ها که در منابع روایى، بویژه منابع روایی اهل سنت و در کتابهای (ملاحم و فتن)، تحت عنوان: (اشراط الساعة) بیان شده‏(34) و حاکی از وقوع جنگها، آشفتگیها، نابسامانیها و در هم ریخته شدنهاست، می باید پیش از ظهور مهدى(ع) واقع شوند: زیرا آنها پیش از این که علامت قیامت باشند، علامت ظهورند.

4. احتمال جعل و تحریف

حدیثهای فراوانی در مورد نشانه های ظهور، در منابع روایی وجود دارد. اسناد این روایات، بیشتر ضعیف و غیرقابل اعتمادند. از نظر دلالت نیز، هماهنگی و انسجام لازم را ندارند و پاره ای از آنها مصحف و مغلوط هستند.
به نظر می رسد، اهمیت بسیار مسأله مهدویت از یک سو، و علاقه مندی شدید مسلمانان به آگاهی از چگونگی رخدادهای آینده و پدیدار شدن نشانه های ظهور مهدى(ع)، از سوی دیگر، سبب شده که دشمنان و بدخواهان، بویژه حاکمان ستم، وسوسه شوند که در جهت برآوردن منافع سیاسی خویش، تغییرهایی را در روایات به وجود آورند. به ویژه وجود این واقعیت که اساساً، افراد عادی و معمولى، در برابر اموری که دور از حیطه قدرت آنان و به مظاهر غیبی و مربوط به سرنوشت آنان است، هر چند ساختگی و دروغ هم باشند، جرأت و جسارت تفکر و مخالفت با آن را ندارند و جز تسلیم در برابر اموری که به شکلی بر آنان مجهول است، راهی برای خود نمی بینند(35). برخی نیز برای موجه جلوه دادن کار خویش و این که فعالیتها و ادعاهای آنان پیش بینی شده، دست به جعل و تحریف زده اند. مثلاً در تاریخ به افرادی بر می خوریم که به همین انگیزه، خود را سفیانی معرفی کرده اند، چنانکه علی بن عبدالله بن خالد، در سال 159ه.ق. ادعا کرد که همان سفیانی موعود، اوست‏(36) و در سال 294ه.ق نیز فرد دیگری مدعی شد که سفیانی است‏(37) و هر یک، برای درست جلوه دادن ادعای خویش، دست به شورشهایی نیز زده اند.
از این روى، گروهی از اهل نظر، روایات سفیانی را که از نشانه های ظهور است، مجعول دست خالدبن یزید دانسته و گفته اند: چون وى، می خواست زمینه را برای حکومت فرزندش فراهم کند و حکومت را که به چنگ مروانیان افتاده بود، دوباره به خاندان معاویه بازگرداند، دست به جعل چنین روایاتی زد.
خالدبن یزید، از این که می دید به آسانی پیش از وى، خلافت به دست بنی مروان افتاده است، سخت آزرده خاطر بود، از این روی ادعای سفیانی بودن فردی از تیره خویش را راهی به سوی دستیابی مجدد به قدرت و نیز موجب تسلی دل خویش و روحیه دادن به بنی سفیان می دانست.
او، تصور می کرد که مردم، چون خروج سفیانی را از نشانه های ظهور و امری حتمی الوقوع، می دانند، ناگزیر در برابر ادعای چنین امرى، تسلیم می گردند.
در منابع عامه، روایتی است که می گوید:.
(سفیانى، از فرزندان خالدبن یزید است‏(38).).
به احتمال زیاد، این روایت، توسط خود وی جعل شده، تا مستمسکی برای طرح ادعای نوه اش، علی بن عبدالله، باشد.
ابوالفرج اصفهانى، تصریح می کند: خالد بن یزید، مردی عالم و شاعر بوده و در باره اش گفته شده: (جاعل روایت سفیانی است‏(39).).
چنین ادعاهایى، به خوبی نشان می دهد که تا چه حد مسأله سوء استفاده از نشانه های ظهور و جعل و تحریف آنها، مطرح بوده است.
نمونه دیگر، داستان کشتن، نفس زکیه است. خاندان بنی عباس، بویژه منصور و برادرش سفاح، تلاش فراوان کردند تا از وجود محمدبن عبداللّه، معروف به نفس زکیه، بهره برداری سیاسی کنند و برای خویش، در میان مردم موقعیت و قدرتی دست و پا کنند. در نظر منصور و برادرش سفاح، دامن زدن به شایعه مهدویت وى، و برابر کردن نشانه های ظهور بر وى، تنها راه غلبه بر بنی امیه بود.
ابوالفرج اصفهانی روایتی را به نقل از ابوهریره آورده که می گوید:.
(نامش (نام مهدى(ع» محمدبن عبداللّه است و در زبانش کندی و لکنت است‏(40).).
این روایت، به احتمال زیاد بدان خاطر جعل شده که محمدبن عبداللّه، یا همان نفس زکیه، به کندی و دشواری سخن می گفته و نمی توانسته همه کلمات را خوب ادا کند.
وجود جمله (اسم ابیه اسم ابى) در برخی از کتابهای عامه، در ضمن روایت معروف (یملاء الأرض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً وجوراً(41)، به این معنی که نام پدر حضرت مهدى(ع)، (عبداللّه) است، به احتمال زیاد، از ترفندهای حاکمان بنی عباس باشد که در راستای همان هدفهای سیاسی جعل شده است. زیرا نام پدر مهدى(ع) به طور، قطع (حسن) است و در این، هیچ ابهام و تردیدی نیست. با توجه به این که در نقلهای گوناگون عامه و خاصه، جمله: (واسم ابیه اسم ابى)، در روایت وجود ندارد(42).
اینک، با انبوهی از روایات صحیح و غیرصحیح در زمینه نشانه های ظهور، روبه روییم که دست کم، شماری از آنها از آفت جعل و تحریف مصون نمانده است. متأسفانه در میان حجم عظیمی از کتابهایی که در مورد مهدویت و نشانه های ظهور تألیف شده اند(43)، کتابهایی وجود دارد که از سر جهل و دلسوزی و یا به عمد و از روی غرض، به این امر دامن زده اند. سید جعفر مرتضی عاملى، برخی از این کتابها را با نمودن برخی موارد تحریف آشکار در آنها، نشان داده است‏(44).
البته برخی با گردآوری این روایات خواسته اند،که اصل این روایات بمانند ونیز بنمایانند که همگان، در اصل ظهور مهدى(ع) اتفاق دارند.
علاّمه مجلسی در ذیل روایت طولانی که در مورد نشانه های ظهور آورده، می نویسد:.
(انّما اوردت هذا الخبر مع کونه مصحّفاً مغلوطاً وکون سنده منتهیاً الی شرّ خلق اللّه عمر بن سعد لعنه اللّه، لأشتماله علی الاخبار بالقائم(ع) لیعلم تواطؤ المخالف والمؤالف علیه صلوات اللّه.)(45).
این روایت را، با آن که متن آن تغییر یافته و اشتباه دارد و سند آن، به بدترین خلق خدا عمربن سعد لعنة الله علیه، منتهی می گردد، آوردم؛ زیرا در برگیرنده اخباری از حضرت مهدى(ع) است، تا آن که اتفاق مخالف و موافق در مورد وی دانسته گردد.
همان گونه که مرحوم مجلسی تصریح کرده، در سلسله اسناد این روایات، بیشتر راویانی قرار دارند که ناشناخته، ضعیف و دروغگو و جعل کننده اند و روایات آنان، اعتباری ندارد. افزون بر این، بسیاری از نشانه ها در روایات مرسله بیان شده که نمی تواند مستند قرار گیرد، با این حال، در دسته ای از نشانه ها بویژه، نشانه های حتمی و متصل به ظهور، شمار روایات، به قدری زیاد است که برخی ادعای مستفیض و متواتر بودن آنها را کرده اند(46). از این روی اصل وجود این دسته از نشانه ها اجمالاً مسلم است، هر چند جزئیات آنها جای بحث و تأمل دارد؛ زیرا گاه، برخی از آنها و حتی برخی از نشانه ها، به گونه ای بیان شده اند که با قواعد علمى، ساز نمی آیند.
صاحب (کشف الغمه) پس از آن که عبارت شیخ مفید را در مورد بر شمردن شمار زیادی از نشانه های ظهور آورده، می نویسد:.
(لاریب انّ هذه الحوادث فیها ما یحیله العقل وفیها ما یحیله المنجمون، ولهذا اعتذر الشیخ المفید رحمه اللّه فی آخر ایراده لها، والذی أراده انّه اذا صحت طرقات نقلها وکانت منقولة عن النبى(ص) والأمام(ع) فحقّها ان تتلقی بالقبول لأنّها معجزات و المعجزات خوارق للعادات کانشقاق القمر وانقلاب العصا ثُعباناً واللّه اعلم.)(47).
تردیدی نیست که در بین این نشانه ها، حوادثی وجود دارد که عقلاً محال می نماید و یا از نظر منجّمان تحقق آنها غیر ممکن است. از این روى، شیخ مفید، در پایان سخن عذرآورده است.
اگر راههای این روایات و اسناد آنها، صحیح باشد و از پیامبر و امام(ع) هم روایت شده باشند، حق مطلب آن است که آنها را تلقی به قبول کنیم، چون معجزه اند و معجزات خوارق العاده هستند، همچون شکافته شدن ماه (به دست پیامبر(ص» و تبدیل عصا به اژدها (به دست حضرت موسى(ع» و خدا بهتر می داند.
ظاهراً منظور از عذرآوردن شیخ مفید، اشاره به این جمله وی باشد که می نویسد:.
(خداوند به آنچه هست، آگاه تر است و ما فقط بر اساس این که در اصول روایی آمده است، نشانه ها را ذکر کردیم‏(48).).
از عبارت شیخ مفید استفاده می شود که وی اطمینان به درستی همه این نشانه ها، نداشته، از این روی با تاکیدِ بر این که: (ما فقط این روایات را آورده ایم و خدا بهتر می داند) در حقیقت خویش را از التزام به آن، به دور داشته است.
صاحب (کشف الغمه)، با توجه به تزلزل شیخ مفید، می گوید: باید اسناد این روایات مورد بررسی قرار گیرد، اگر مسلم شد از معصوم(ع) صادر شده و راویان آنها مورد اعتمادند، پذیرفته شود و آنهایی که ظاهراً محال به نظر می آید، حمل بر معجزه شوند.
بنابراین التزام به درستی همه این روایات مشکل است و در بررسی نشانه های ظهور، احتمال جعل و تحریف و دسیسه های دستهای پنهان سیاست را نباید نادیده گرفت.
البته یادآوری این نکته نیز بایسته می نماید که وجود مواردی از جعل و تحریف، در نشانه های ظهور و یا وجود مدعیان دروغین، به عنوان نمونه نشانه ها، هیچ گاه دلیل این نمی شود که همه روایات از اعتبار بیفتند و یا اصل همه نشانه ها زیرا سؤال برود. خیر، همان گونه که اشاره کردیم، دسته ای از این نشانه ها مسلم هستند و از آنها سخن خواهیم گفت.
همچنین وجود پاره ای اشکالات وضعفها در نشانه های ظهور و احتمال تغییر و تحریف آنها از سوی دشمنان و یا ادعاهای واهی برخی شیادان در مورد سفیانی و یا اصل مهدویت، هیچ گاه به اصل مهدویت و اعتقاد به ظهور قائم(ع)، آسیبی نمی رساند، زیرا اعتقاد به مهدویتِ و ظهور حضرت مهدى(ع) مورد اتفاق فریقین است و با تواتر ثابت شده و سخن علاّمه مجلسی که بدان اشاره کردیم نیز، مؤید این مطلب است.

5. مشخص نبودن زمان ظهور

گرچه اصل ظهور و نشانه های نزدیک شدن آن، از امور مسلم و قطعی است، ولی بنا به مصالحى، زمان ظهور مشخص نشده است و هیچ کس، جز خداوند از وقت دقیق آن آگاه نیست. بارها اصحاب از امامان(ع) در مورد زمان خروج قائم(عج) پرسیده اند، ولی آنان به صراحت از مشخص کردن آن نهی کرده اند و زمان ظهور را همچون علم به قیامت، منحصر به خداوند دانسته اند(49).
(وامّا وقت خروجه(ع) فلیس بمعلوم لنا علی وجه التفصیل، بل هو مغیب عنّا الی أن یأذن اللّه بالفرج‏(50).).
و امّا زمان ظهور مهدى(ع)، به روشنی و به شرح برای ما مشخص نشده است، بلکه او تا آن گاه که خداوند اجازه خروج بدهد، از دیدگان ما پنهان است.
فضیل از امام باقر(ع) پرسید که آیا برای ظهور وقتی معین شده است.
امام(ع) سه بار فرمود (کذب الوقاتون)(51).
یا، کمیت از آن حضرت پرسید که چه وقت حضرت مهدى(عج) ظهور می کند، امام(ع) فرمود:.
(لقد سئل رسول اللّه(ص) عن ذلک فقال انّما مثله کمثل ساعة لا تأتیکم الاّ بغتة(52).).
از پیامبر(ص) همین مطلب پرسیده شد. حضرت فرمود: مَثَل ظهور مهدى(ع)، همچون برپایی قیامت است (کسی جز خدا از وقت آن آگاه نیست) مهدی نمی آید مگر ناگهانى.
مقتضای این احادیث و احادیث دیگر نظیر آنها(53) آن است که به هیچ روى، نمی توان وقتی برای ظهور مهدى(عج) معین کرد. با توجه به این اصل مسلّم، نشانه های ظهور، تنها بیانگر نزدیک شدن زمان ظهورند و بیش از آن، دلالتی ندارند. اگر روایتی باشد که زمان ظهور را مشخص سازد، ناگزیر باید آن را توجیه کرد و یا به کناری نهاد.
در برخی روایات، به گونه سربسته و مجمل، به زمان ظهور اشاره شده، ولی بر فرض درستی آنها، ناسازگاری با قاعده فوق ندارند، زیرا در حقیقت آنها نیز وقتی معین نمی کنند، بلکه به گونه ای نشانه های ظهور را بیان می کنند. مثلاً در حدیثی آمده:.
(مهدى(ع) قیام نمی کند، مگر در سالهای فرد: سال اول، سوّم، پنجم، هفتم و یا نهم، و یا روز شنبه دهم محرم.).
یا:.
(در 23 رمضان منادی ندا می دهد و مردم را به سوی مهدى(ع) فرا می خواند(54).).
در این روایات، گرچه به گونه ای به زمان ظهور اشاره شده، ولی با این حال، به صورت جزمی و دقیق زمان ظهور مشخص نشده است. در حقیقت ویژگیهای آن زمان، بیان شده است نه وقت دقیق زمان ظهور، بنابراین، روایات، ناسازگاری با اصل قاعده مشخص نبودن زمان ظهور ندارد. البته در برخی روایات، که سند آنها معتبر نیست، به زمان دقیق ظهور اشاره شده، ولی علما، به آن اعتنا نکرده و یا آنها را توجیه کرده اند.
اکنون پس از یادآوری این امور، می پردازیم به تبیین و بررسی نشانه های ظهور و آن را در چند محور پی می گیریم:.
در منابع دینى، انبوهی از رخدادهای طبیعی وغیرطبیعی و دگرگونیهای سیاسی و اجتماعى، به عنوان نشانه ظهور یاد شده اند. نعمانى، شیخ صدوق (م:381ه.ق.) شیخ مفید (413ه.ق.)، شیخ طوسی (460ه.ق.) و طبرسی (548ه.ق.) از پیشینیان شیعه و بسیاری نیز از پسینیان و معاصران، اخبار مربوط به نشانه های ظهور را در کتابهای خود گردآورده اند(55).
شیخ مفید، در آغاز باب (علامات قیام القائم)، با اشاره به اخبار و آثاری که در این مورد از معصومان(ع) رسیده است، بیش از پنجاه نشانه را یاد کرده‏(56) و علامه مجلسی در بحارالأنوار، شمار بیشتری را بر شمرده است‏(57).
علمای عامه نیز، از جمله: علاءالدین هندى، ابن حجر، سیوطی و... نشانه های ظهور مهدى(ع) را در کتابهای خویش بر شمرده اند(58).
روشن است که درجه اعتبار و درستی همه این نشانه ها، یکسان نیست، برخی در منابع معتبر آمده و از جهت سند و دلالت استوارند و برخی در کتابهای عامّه و منابع دست دوم یاد شده اند که اعتبار زیادی ندارند. برخی از این نشانه ها، تنها نشانه ظهورند و برخى، هم نشانه ظهورند و هم برپایی قیامت. برخی نشانه های کلی و محوریند و برخى، بیانگر مسائل ریز و جزئی که گاه، همه آنها را می توان در عنوان واحدی گرد آورد(59).
بنابراین، نمی توان مشخص کرد که نشانه های ظهور چه مقدارند. به فرض که مشخص هم باشد، اهمیتی ندارد. مهم این است که فراوانی روایات، به ما این اطمینان را می دهند که در آستانه ظهور مهدی موعود، حوادثی رخ خواهد داد. شناخت موارد اصلی و مهم این حوادث، به ویژه نشانه های حتمی و چگونگی تحقق و دلالت آنها بر ظهور و مسائل مربوط به آن، چیزی است که ما در این مقال در پی آن هستیم.
نعمانى، در این باره می نویسد:.
(هذه العلامات التی ذکرها الأئمة(ع) مع کثرتها واتصال الروایات بها وتواترها واتفاقها موجبة الاّ یظهر القائم الاّ بعد مجیئها وکونها اذا کانوا قد اُخبروا أن لابدّ منها وهم الصادقون... ثم حققوا کون العلامات الخمس التی أعظم الدلائل والبراهین علی ظهور الحق بعدها کما ابطلوا امر التوقیت...(60).).
این نشانه هایی که امامان(ع) فرموده اند، با توجه به شمار زیاد آنها و این که سلسله اسناد این روایات، به آنان می رسد و نیز توجه به این که روایات متواترند و مورد اتفاق، سبب می گردد که ظهوری در کار نباشد، مگر پس از پدیدار شدن این نشانه ها؛ زیرا امامان(ع) از مسلم بودن پدید آمدن آنها خبر داده اند و آنان راستگویند... سپس نشانه های پنجگانه را که از بزرگ ترین نشانه ها بر آشکار شدن حق است، مورد تأکید قرار داده اند، چنانکه از مشخص ساختن زمان ظهور، نهی کرده اند.
در این سخن، نعمانی به فراوانی نشانه های ظهور و روایاتی که در این باب رسیده، اشاره می کند. و در مجموع با توجه به اسناد آنها به معصومان(ع) تحقق آنها را پیش از ظهور مهدى(ع) امری مسلم می داند و بر تواتر آنها و مورد اتفاق بودن اخبار نشانه های ظهور تأکید می ورزد.
همان گونه که پیش از این اشاره کردیم، نشانه های ظهور گوناگونند: کلى، جزئى، خاص، مجمل و کنایى، مقید و مشروط به تحقق شرایط دیگر، منفصل و متصل، عادی و غیر عادى.
بر شمردن همه این اقسام، نه چندان مفید است و نه لازم؛ چه آن که بسیاری از آنها، نشانه های قطعی ظهور نیستند. افزون، بر این، از نظر سند و محتوا اشکال دارند و درستی و نادرستی آنها، خیلی روشن نیست. از این روى، ما، به چند نوع از اقسام نشانه های ظهور که مهم ترند و در روایات، روی آنها بیشتر تأکید شده، اشاره می کنیم آن گاه به بررسی مهم ترین آنها، بویژه نشانه های حتمی و متصل به ظهور می پردازیم. و در پایان به اشکالها و شبهه هایی که به نشانه های ظهور و پیش گویی آنها در روایات شده است، پاسخ خواهیم گفت.

شمار نشانه های ظهور

انواع نشانه های ظهور

1. نشانه های حتمی

در میان نشانه ها شماری از آنها به روشنی به عنوان: (علائم حتمی ظهور)، یاد شده اند. منظور از نشانه های حتمی در مقابل غیرحتمى، ظاهراً آن است که تحقق پدیدار شدن آنها، بدون هیچ قید و شرطى، قطعی و الزامی خواهد بود، به گونه ای که تا آنها واقع نگردند، حضرت مهدى(ع) ظاهر نخواهد شد. اگر کسی پیش از واقع شدن نشانه های حتمى، ادعای ظهور مهدى(ع) را بکند، ادعایی است نادرست.
در برابر اینها نشانه های غیرحتمی است، یعنی مقید و مشروط به اموری هستند که در صورت تحقق آنها، به عنوان نشانه، پدید می آیند. به عبارت دیگر، نشانه های غیرحتمى، شاید پدید آیند و شاید پدید نیایند و امام زمان(ع) ظهور کند. امامان معصوم(ع) به خاطر مصالحى، از پدید آمدن آنها در دوره غیبت، خبر داده اند.
گروهى، نشانه های حتمی را نشانه هایی دانسته اند که در آنها (بداء) حاصل نمی شود. برخلاف نشانه های غیرحتمی که ممکن است (بداء) حاصل شود و تغییر یابند و یا به کلی حذف شوند.
(ولعلّ المراد بالمحتوم مالابدّ من وقوعه ولایمکن ان یلحقه البداء.).
شاید منظور از حتمی آن باشد که از پدید آمدن آن گریزی نیست و امکان ندارد که (بداء) در مورد آن حاصل شود.
در روایتی (محتوم) در برابر (موقوف) به کار رفته است‏(61).
امام باقر(ع) در تفسیر آیه شریفه:.
(ثم قضی أجلاً وأجل مسمّی عنده‏(62).).
می فرماید:.
(انّهما أجلان، أجل محتوم و أجل موقوف.
قال له حمران: مالمحتوم.
قال: الذی لایکون غیره.
قال: وما الموقوف.
قال: هو الذی للّه فیه مشیة(63)....).
آنها دو هنگامند: هنگام محتوم و هنگام موقوف.
حمران از آن حضرت پرسید: محتوم چیست.
فرمود: آن که غیر از آن نمی بوده باشد.
عرض کرد: موقوف چیست.
فرمود: آن (رخدادهایی است) که در آنها مشیتی از خداوند است. شاید پدید آیند و شاید نیایند).
از ظاهر این روایت و روایات به این مضمون، استفاده می شود که منظور از (حتمى)، یعنی قطعی و مسلم که خداوند تغییر و تبدیل آنها را اراده نکرده است.
البته باید توجه داشت که حتمی و یا مسلم و قطعی بودن وقوع این نشانه ها، به این معنی نیست که پدیدنیامدن آنها محال است، بلکه به حسب فراهم بودن شرایط و مقتضیات و نبودن بازدارنده ها، پدید آمدن آنها اگر خداوند اراده کند، قطعی خواهد بود.
برای روشن شدن این مطلب، بایسته می نماید شرح دهیم که رخدادهایی که از پدید آمدن آنها خبر داده شده سه حالت دارند:.
1. برخی از امور مسلم، به همان گونه که خبر داده اند، پدید می آیند و هیچ تغییری در آنها داده نمی شود. این دسته از امور، حوادثی هستند که شرایط اقتضای آنها فراهم است و مانعی در کار نیست. چنین اموری را هر چند خداوند قادر است تغییر دهد و یا آنها را اصلاً بردارد، ولی چون مخالفت و تغییر و حذف آنها با اصول مسلم: (عدالت) (حکمت) و (لطف) خداوند ناسازگار است، تغییر آنها از سوی خداوند، محال خواهد بود. مانند ظهور حضرت مهدى(ع) که امکان ندارد تغییر کند، یا اصلاً برداشته شود، چنانکه خداوند، توان به انجام ظلم را دارد، ولی انجام آنها بر وی محال است.
2. دسته ای از رخدادها، مانند حالت نخست، اموری حتمی و قطعی هستند، ولی تبدیل و برداشتن آنها ناسازگاری با حکمت و عدالت خداوند ندارد. این امور، هر چند از جهت این که اسباب و شرایط ایجاد آنها، وجود دارد و باز دارنده ای هم بر سر راه پیدایش آنها نیست و از این جهت، حتمی هستند، ولی هیچ اشکالی ندارد که اراده خداوند آنها را تغییر دهد، یا آن را بردارد. نشانه های حتمی ظهور، از این گونه اند یعنی از نظر فراهم بودن شرایط و مقتضیات در آن زمان، پیش بینی شده با نبودن بازدارنده بر سر راه پدید آمدن آن، تحقق آن قطعی و الزامی خواهد بود. با این حال، امکان دارد به اراده خداوند، تغییر کنند و یا محقق نشوند، پس حتمی بودن، به معنای آن نیست که محال است رخ ندهند.
3. دسته ای از رخدادها، آنهایی هستند که پدید آمدن آنها، در صورتی که بازدارنده ای پیش نیاید و یا مقتضیات آنها موجود باشد، واقع خواهند شد. شمار زیادی از نشانه های ظهور که در روایات، پدیدار شدن آنها در طول دوره غیبت، پیش بینی شده است و به عنوان نشانه های غیر حتمی شمرده می شوند، از این گونه اند؛ از این روی امکان دارد، پدید آیند و امکان دارد پدید نیایند.
بنابراین، می توان نتیجه گرفت که نشانه های حتمى، از جهت فراهم بودن شرایط و نبودن بازدارنده ها، پدید خواهند آمد. ولی محال نیست که خداوند آنها را تغییر دهد.
از آن جا که در روایات فراوانى، امامان(ع)، بر مسلم بودن پدید آمدن آنها تأکید کرده اند، می توان گفت که اراده خداوند، بر پدید آمدن آنهاست‏(64).
این نشانه های حتمی به چه مقدارند در روایات اختلاف است. در شماری از اخبار، نشانه های حتمی ظهور، پنج عدد شده اند.
عمربن حنظله می گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود:.
(لایخرج المهدی حتی تطلع مع الشمس آیة(65).).
در این روایت، گرچه تعبیر (حتمى) به کار نرفته، ولی از سیاق آن پیداست که تا چنین نشانه ای با خورشید ظاهر نشود، حضرت مهدى(عج) ظهور نخواهد کرد.
در میان نشانه هایی که بدانها اشاره کردیم، حتمی بودن نشانه های پنجگانه: خروج سفیانى، خروج یمانى، صیحه آسمانى، قتل نفس زکیه و خسف در بیداء روشن است، زیرا از روایات فراوانی که در میان آنها روایات صحیح نیز وجود دارد، حتمی بودن آنها استفاده می شود.
نعمانی می نویسد:.
(... ثم حققوا کون العلامات الخمس التی اعظم الدلائل والبراهین علی ظهور الحق بعدها، کما بطلوا امر التوقیت‏(66).).
سپس نشانه های پنجگانه را که بزرگ ترین دلیل و نشانه بر آشکار شدن حق است، ثابت کرده اند همان گونه که مسأله مشخص کردن زمان معیّن را برای ظهور، باطل کرده اند.
نعمانى، در این سخن، ضمن آن که بر مسلم بودن علائم پنجگانه تاکید می ورزد، آنها را بزرگ ترین و مهم ترین نشانه های ظهور نیز می داند.
ولی حتمی بودن سایر نشانه ها مورد اشکال است؛ زیرا نشانه هایی همچون طلوع خورشید از مغرب، نداء و اختلاف بین حاکمان بنی عباس، از روایاتی مانند روایت ابی حمزه استفاده می شوند که مرسله است و نمی توان بر آن اعتماد کرد. افزون بر این، چنانکه خواهیم گفت، احتمال می رود منظور از (نداء)، همان صیحه آسمانی باشد که از نشانه های پنجگانه بود و (طلوع خورشید از مغرب) نیز، گذشته از ضعف سند آن، بر ظهور خود حضرت مهدى(ع) تطبیق شده است. از آن جا که این نشانه ها در برخی روایات در ردیف (و خروج القائم من المحتوم) آمده این احتمال وجود دارد که از نشانه های حتمی برپایی قیامت، باشند نه نشانه های ظهور.
همچنین روایت (ظاهر شدن دستی با خورشید) اولاً، زیادبن مروان‏(67) در سند روایت توثیق نشده، ثانیاً، در برخی از نسخه ها، به جای (کف یطلع من السماء)، کسف یطلع من السماء) است؛ از این روى، احتمال دارد، مراد پدید آمدن کسوف باشد(68).
(ظاهر شدن نشانه ای با خورشید)، که به عنوان نشانه حتمی ذکر شده، سخن معصوم(ع) نیست، سخن ابن عباس است.
غیر از این مواردی که یاد کردیم، موارد دیگری نیز در کتابهای روایى، به عنوان نشانه های حتمی آمده، ولی با توجه به اسناد ضعیف آنها، نمی توان به حتمی بودن آنها، بلکه به اصل نشانه بودن آنها مطمئن شد بر همین اساس، شیخ مفید، اصل تقسیم نشانه ها به حتمی و غیرحتمی را امری مسلم دانسته، ولی بر این باور است که حتمی بودن همه آنها روشن نیست‏(69). بنابراین ظاهراً علائم حتمی ظهور همان پنج تا است که در ادامه مقاله آنها را مورد بحث قرار خواهیم داد.

2. نشانه های متصل به ظهور

برابر روایات، شماری از علائم ظهور، متصل به ظهور خواهند بود، به گونه ای که بین آنها و ظهور فاصله زیادی نباشد. البته این که فاصله آن نشانه ها، تا ظهور چه مدت و یا چند روز است. به راستی روشن نیست، ولی قدر مسلم آن است که فاصله زیاد نیست و احتمالاً، مجموعه نشانه های متصل به ظهور، در همان سال ظهور، یا سال پیش از آن رخ می دهند. از پدیدار شدن نخستین نشانه متّصل، تا ظهور مهدى(ع) نشانه ها همچون حلقه های زنجیر بدون فاصله پی در پی پدید می آیند، چنانکه در روایتى، محمد بن صامت از امام صادق(ع)، پس از آن که برخی نشانه ها را امام(ع) بیان کرده بود، پرسید: فدایت شوم می ترسم این امر (تحقق نشانه های ظهور مهدى) به طول انجامد.
امام (ع) فرمود:.
(لا، انّما (هو) کنظام الخرزَ یتبع بعضه بعضا(70).).
نه محققاً، همچون مهره های تسبیح، یکی پس از دیگر می آید.
حتی در مورد برخی از نشانه های متصل به ظهور، مقدار فاصله آن با ظهور نیز، بیان شده است. امام باقر(ع) درباره قتل نفس زکیه، فرمود:.
(لیس بین قیام القائم(ع) و قتل النفس الزکیة اکثر من خمس عشرة لیلة(71).).
فاصله میان کشته شدن نفس زکیه و قیام قائم بیش از 15 شب نیست.
خروج سفیانی و یمانی نیز، برابر آنچه از روایات استفاده می شود(72). در یک محدوده زمانی در آستانه ظهور صورت می گیرد و فاصله آن تا قیام قائم(ع)، از پانزده ماه، بیشتر نخواهد بود(73). در روایات، فاصله یک سال، 9ماه‏(74) و هشتم ماه هم گفته شده است‏(75).
بر این اساس، تردیدی نیست که شماری از نشانه های ظهور، که بیشتر نشانه های حتمی نیز هستند، نزدیک ظهور و متصل به آن واقع می شوند.
در برابر، نشانه های فراوانی وجود دارند که از پیدایش آنها در عصر غیبت خبر داده شده، ولی پیوستگی به ظهور معلوم نیست. چه بسا، با فاصله زیاد، از ظهور مهدى(ع) واقع شوند. چنانکه شماری از نشانه ها، همچون از هم گسستن بنی امیه و بنی عباس، خروج ابومسلم خراسانى، اختلاف بین مسلمانان و بین بنی عباس و اشغال منطقه جزیره، توسط ترکها و بسته شدن پل بر روی دجله و... بر فرض نشانه بودن آنها، سالها، بلکه قرنها ست که از وقوع آنها می گذرد.

3. نشانه های غیر عادی

تحقق نشانه های ظهور، همچون واقع شدن سایر پدیده ها، به روال طبیعی و عادی است، ولی پیش گویی برخی از آنها، به گونه ای در اخبار بازتاب یافته، که به نظر می رسد، واقع شدن آنها به طور عادى، غیر ممکن می نماد و تحقق آنها، به صورت غیرطبیعی و در چهارچوب معجزه خواهد بود. مثلاً، (طلوع خورشید از مغرب)، (ظاهر شدن دست و یا نشانه ای با خورشید در آسمان) (صیحه آسمانى) و... اگر همان معنای ظاهری آنها مراد باشد، باید به گونه معجزه رخ دهند، زیرا پدیدار شدن چنین امورى، عادتاً ممکن نیست. البته شاید برخی از این نشانه ها معنای کنایی و رمزی داشته باشند و اشاره به رخدادهایی که پیدایش آنها، عادتاً، امکان دارد(76). و برخی از آنها نشانه نباشند و در درستی آنها تردید باشد که در جای خود به آنها اشاره خواهیم کرد. با این حال، بخشی از نشانه های ظهور و یا دست کم، شمار اندکی از آنها، به گونه معجزه رخ خواهند داد.
اکنون، باید دید آیا تحقق هر امری غیرعادى، می تواند معجزه باشد.
آیا هر حادثه ای که ظاهراً ممکن نیست، حتماً معجزه است فرقی نمی کند بین نوع حوادث.
از باب نمونه، از (خروج دجال) و (صیحه آسمانى) به گونه ای خبر داده شده که در ظاهر تحقق آنها، ممکن نیست. آیا می توان پدیدار شدن این گونه نشانه ها را معجزه دانست.
یا این که فرق است بین حوادث مثبت و منفی و فرق است بین اموری که در جهت باطل و تأیید آن صورت می گیرد و اموری که برای اثبات حقانیت حق و اقامه حجت بر آن واقع می شوند.
معجزه چهارچوب خاصی دارد. تحقق هر امری را که صرفاً غیرعادی باشد، نمی توان معجزه دانست؛ زیرا معجزه، با انگیزه های صحیح و الهی و در شرایط خاص صورت می گیرد و بر این اساس، تنها نشانه هایی که در راستای تقویتِ حق و تأیید ظهور و قیام مهدى(ع) باشد و تحقق آنها به صورت عادی ممکن نباشد، معجزه خواهند بود، نه هر حادثه غیرعادى، تا چه رسد به حوادثی که سبب تقویت باطل شود.

پی نوشت :

1. (عهد عتیق)، مزامیر مزمور ، مزمور 96؛ (عهد جدید)،انجیل متى، باب‏24.
2. (بحارالأنوار)، محمد باقر مجلسى، ج‏52/212، مؤسسة الوفاء، بیروت؛ (بقیة اللّه)، جمعی از نویسندگان 169/، نشر آفاق.
3. (کتاب الغیبة)، محمدبن ابراهیم نعمانی 251/، مکتبة الصدوق، تهران.
4. (همان مدرک) 255/.
5. (سنن ابو داود)، سلیمان بن الأشعث السجستانی ج‏4/109 حدیث 4292، دار احیاء السنة النبویة، بیروت.
6. (سنن ابو داود)، سلیمان بن الأشعث السجستانی ج‏4/109 حدیث 4292، دار احیاء السنة النبویة، بیروت.
7. (بحارالأنوار)، ج‏52/.
8. (تاریخ الغیبة الکبرى)، سید محمد صدر، ج‏2/472، مکتبة الأمام امیرالمؤمنین(ع)، اصفهان.
9. (تاریخ الغیبة الکبرى)، سید محمد صدر، ج‏2/472، مکتبة الأمام امیرالمؤمنین(ع)، اصفهان.
10. (تاریخ الغیبة الکبرى)، سید محمد صدر، ج‏2/472، مکتبة الأمام امیرالمؤمنین(ع)، اصفهان.
11. (تاریخ الغیبة الکبرى)، سید محمد صدر، ج‏2/472، مکتبة الأمام امیرالمؤمنین(ع)، اصفهان.
12. (همان مدرک)474/.
13. (همان مدرک)474/.
14. (همان مدرک)459/.
15. (کتاب الغیبة) 247/ - 283.
16. (بحارالأنوار)، ج‏5/210، 211.
17. (اصول کافى)، محمدبن یعقوب کلینى، ج‏1/536، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت.
18. سوره (اسراء)، آیه 17/.
19. (اصول کافى)، ج‏1/537.
20. (همان مدرک)536/.
21. (دراسات فی ولایة الفقیه)، حسینعلی منتظرى، 1/243.
22. (تحف العقول)، ابن شعبه حرانى، 229/، مؤسسه اعلمى، بیروت.
23. (بحارالأنوار)، ج‏52/235.
24. نام شهری است در هند و در نزدیکی غزنه (غزنه اکنون در افغانستان واقع است) که مردمان آن از دیر باز مسلمان بوده اند. ر . ک (مراصد الاطلاع)، ج‏3/1105.
25. جزیره کاوان، یا جزیره بنی کاوان، جزیره بزرگی بوده در خلیج فارس، بین عمان و بحرین که دارای روستاها و کشتزارهایی بوده و اکنون مخروبه است. ر . ک: (مراصد الاطلاع)، ج‏1/333.
26. (آبر) یکی از روستاهای سجستان است. ر.ک: (مراصد الاطلاع)، ج‏1/.
27. (فرهنگ معین)، محمد معین، ج‏5/445. امیرکبیر، تهران.
28. (همان مدرک) ج‏6/2313.
29. جیلان، همان گیلان است که نام سرزمین وسیعی از کرانه های بحر خزر است که شامل شهرهای زیادی از منطقه طبرستان می شود. ر.ک: (مراصد الإطلاع)، ج‏1/368.
30. (کنزالعمال) حسام الدین هندى، ج‏11/205، 206، 348، 386، مؤسسة الرسالة، بیروت؛ (سنن أبی داود)، ج‏4/94- 125؛ (کمال الدین) شیخ صدوق 525/؛ (سنن ابن ماجه)، ج‏2/1370؛ (کشف الغمة)، ج‏3/281.
31. (بحارالأنوار)، ج‏52/209.
32. (تاریخ الغیبة الکبرى)، ج‏2/248.
33. (همان مدرک)476/.
34. (سنن ابن ماجه)، ج‏2/1347؛ (بحارالأنوار)، ج‏52/227؛ (کنزالعمال)، ج‏11/205.
35. (نور مهدى)، جمعی از نویسندگان، مقاله آقای دوانی 70/، نشر آفاق؛ (دادگستر جهان) امینی 220/.
36. (تاریخ الأمم والملوک)، محمدبن جریر طبرى، ج‏7/25؛ (الکامل فی التاریخ)، ابن اثیر، ج‏6/249، دار صادر، بیروت؛ (الأعلام)، خیرالدین زرکلى، ج‏4/303، دارالعلم للملایینِ، بیروت.
37. ( الکامل فی التاریخ)، ج‏7/553.
38. (منتخب الأثر)، لطف الله صافى، 458، داورى، قم.
39. (الأغانى)، ابوالفرج اصفهانى، ج‏17/342، دارالکتب العلمیة، بیروت.
40. (مقاتل الطالبیین) ابوالفرج اصفهانى) 164/.
41. (سنن أبی داود)، ج‏4/106 - 109.
42. (الجامع الصحیح)، معروف به (سنن ترمذى)، محمدبن عیسی بن سورة، تحقیق ابراهیم عطره عوض، ج‏4/505، دار احیاء التراث العربى، بیروت؛ (کشف الغمة)، ج‏3/266.
43. در کتاب (معجم احادیث المهدى)، از بیش از چهارصد منبع شیعه و سنى، که مجلدات آن به هزار جلد می رسد، این روایات، گرد آمده است. ر . ک: (مجموعه مقالات و گفتارها پیرامون حضرت مهدى) 203/.
44. (علامات الظهور و الجزیرة الخضراء)، سید جعفر مرتضی عاملی 79/، منتدی جبل عامل اسلامى، قسم الطباعة والنشر، قم.
45. (ارشاد)، شیخ مفید، ج‏2/368، چاپ شده در مجموعه (مصنّفات شیخ مفید)، ج‏11/368، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید.
46. (کتاب الغیبة)، نعمانى، 182/.
47. (کشف الغمة فی معرفة الأئمة)، علی بن عیسی بن ابی الفتح اربلى، ج‏3/248، دارالکتب الأسلامى، بیروت.
48. (ارشاد) ج‏2/370.
49. (بحارالأنوار)، ج‏52/182.
50. (کتاب الغیبة)، شیخ طوسی 425/، مؤسسه معارف اسلامى، قم.
51. (بحارالأنوار)، ج‏52/103.
52. (منتخب الأثر) 124/، 224، 226.
53. (منتخب الأثر) 124/، 224، 226.
54. (ارشاد)، ج‏2/379.
55. (منتخب الأثر) 469/ - 421؛ (بحارالأنوار)، ج‏52/180 - 279؛ (کنزالعمال)، ج‏11/205 - 348؛ (سنن ابی داود)، ج‏4/106 - 109.
56. (ارشاد)، ج‏2/368؛ (المسائل العشر)، چاپ شده در (مصنفات شیخ مفید) ج‏3/122، کنگره هزاره مفید.
57. (بحارالأنوار)، ج‏52/279 - 180.
58. (البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان)، علاءالدین هندی 183/ - 120، مطبعه خیام، قم؛ (الصواعق المحرّقه)، احمدبن حجر هیثمی مکی 161/ - 167،محمّدیه، قم.
59. (بحارالأنوار)، ج‏52/256 - 260؛ (کمال الدین) شیخ صدوق 280/ - 289.
60. (کتاب الغیبة)، نعمانی 282/.
61. (بحارالأنوار)، ج‏52/249.
62. سوره (انعام)، آیه /2.
63. (وافى)، ج‏2/444؛ (بحارالأنوار)، ج‏52/249.
64. (علامات الظهور والجزیرة الخضراء) سید جعفر مرتضی عاملی 57/ - 69.
65. (بحارالأنوار)، ج‏52/217.
66. (کتاب الغیبة)، نعمانی 282/.
67. (جامع الرواة)، محمدبن علی اربلى، ج‏1/338، دار الأضواء، بیروت.
68. (بحارالأنوار)، ج‏52/233.
69. (ارشاد)ج‏2/370.
70. (بحارالأنوار)، ج‏52/235.
71. (کتاب الغیبة)، شیخ طوسى، 440/.
72. (ارشاد)، ج‏2/375.
73. (بحارالأنوار)، ج‏52/248.
74. (همان مدرک)215/، 216.
75. (کمال الدین) 651/، (کنزالعمال) ج‏14/272 ح‏3869.
در روایتی از امام صادق(ع) می خوانیم:.
(السفیانی من المحتوم و خروجه من اول خروجه الی آخره خمسة عشرة شهراً سنة اشهر یقاتل فیها، فاذا ملک الکور الخمس، ملک تسعة اشهر ولم یزد علیها یوماً) بحارالأنوار) ج‏52/248.
خروج سفیانی از نشانه های حتمی است. مدت خروج وى، از ابتدای خرج تا آخر، پانزده ماه به درازا می کشد. شش ماه از آن را می جنگد تا به بر شهرهای پنج گانه مسلط گردد و نُه ما بدون یک روز اضافه حکومت می کند.
براساس این روایت، جمع بین پانزده ماه، نُه ماه و شش ماه که در روایات آمده به این است که بگوییم فاصله خروج سفیانی تا ظهور، 15 ماه است، ولی با توجه به این که شش ماه آن را صرف مبارزه می کند تا به حکومت می رسد، مدت حکومت و تسلط وی نُه ماه خواهد بود.
76. شهید مطهری احتمال داده است که منظور، وقوع انقلاب اسلامی و هجرت امام خمینی از پاریس به ایران است. ر.ک: (پیرامون جمهوری اسلامى) 86/.

منبع: چشم به راه حضرت مهدى(علیه السلام)

بررسی نشانه هاى ظهور(1)

بررسی نشانه هاى ظهور(1)
اعتقاد به آمدن مصلح کل در آخر الزمان، ریشه در دل تاریخ دارد و مخصوص به اسلام و تشیّع نیست. کم وبیش، همه ادیان الهى، صرف نظر از نوع جهان بینی و اختلافاتی که در ویژگیهای منجی موعود دارند، نوید آمدن وی را داده اند و برای او، نشانه هایی یاد کرده اند.کلّیت این مسأله، آن قدر روشن است که آیینهای قدیمى: برهمائى، بودایی و... انتظار ظهور منجی دارند ونشانه هایی را بر نزدیک بودن ظهور وى، در کتابهای خویش بیان کرده اند. با این حال، هیچ کدام از این آیینها و مسلکها، تصویر روشنی از چگونگی قیام و آثار و نشانه های نزدیک شدن ظهور، ارائه نداده اند.(1).
در اسلام، ظهور مصلح بزرگ، در آخرالزمان و در شرایطی که بشر در آتش ظلم و فساد می سوزد، امری مسلّم و اعتقاد به آن، از ضروریّات دین، به شمار می رود.
در اسلام، بویژه تشیع، برخلاف ادیان و مذاهب دیگر، از ظهور مهدی موعود(ع) تفسیر روشنی ارائه شده و چگونگی قیام و رخدادهایی که به عنوان نشانه نزدیکی ظهور رخ خواهد داد. به شرح بیان شده است.
اکنون این پرسشها مطرح است:.
آیا برای پیدایش این انقلاب بزرگ، که همه جهان را فرا می گیرد، نشانه ای وجود دارد.
مردم از کجا و چگونه مهدی موعود را بشناسند و بر چه اساس و با چه وسیله ای مدعیان دروغین را از مهدی حقیقی بازشناسند چه بسا افرادی به انگیزه های مادی و دست یافتن به حکومت و قدرت، به دروغ به چنین ادعایی دست زنند، چنانکه در طول دوره هزار و چند صدساله غیبت، بارها چنین مدعیانی پیدا شده اند.
از این گذشته مردمی که بی صبرانه در انتظار ظهور قائم(عج) و نجات بشر از ظلم و ستم، به سر می برند، وظیفه دارند خود را برای یاری آن حضرت، آماده سازند، از کجا بفهمند که زمان موعود نزدیک شده و هنگام ظهور فرا رسیده است.
آیا این انقلاب بزرگ، ناگهانی و بدون مقدمه خواهد بود، یا با حوادث و جریانهایى، کم کم زمینه آن فراهم می گردد، برای آن که مسلمانان پاسخ روشنی از این پرسشها داشته باشند و مهدی موعود را به درستی بشناسند، لازم بود: خصوصیات وى، بستر زمانی ظهور، چگونگی قیام، مخالفان، یاران، رخدادهایی که پیش و یا در آستانه ظهور رخ می دهد، میزان ارتباط آنها، موضع گیری مردم در برابر آنها و... به درستی روشن گردد، تا مردم با بیداری و هوشیاری کامل، منتظر قیام مهدى(ع) بمانند و یاران و دشمنان وی را به خوبی بشناسند و فریب مدعیان دروغین را نخورند(2).
براین اساس، ما در این نوشتار نگاهی داریم به نشانه های ظهور مهدى(ع) و بررسی میزان اعتبار و چگونگی تحقق آنها، ولی پیش از آن، یادآوری چند نکته را لازم می دانیم:.