هیئت محبین اهلبیت ع (شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعیتى انکار ناپذیر )

هیئت محبین اهلبیت ع (شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعیتى انکار ناپذیر )

این سخن ورد زبانها افتاد(دیدی اخر علی از پا افتاد)(بر دشمن و قاتلین بی بی حضرت زهرا (س) لعنت )
هیئت محبین اهلبیت ع (شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعیتى انکار ناپذیر )

هیئت محبین اهلبیت ع (شهادت‏ حضرت فاطمه زهرا (س) واقعیتى انکار ناپذیر )

این سخن ورد زبانها افتاد(دیدی اخر علی از پا افتاد)(بر دشمن و قاتلین بی بی حضرت زهرا (س) لعنت )

به بهانه سالروز شهادت مظلومانه حضرت محسن بن علی (علیه السلام)


به بهانه سالروز شهادت مظلومانه حضرت محسن بن علی (علیه السلام)
ماجرای سقط حضرت محسن و شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)
از سؤالات اساسی در ماجرای آتش زدن خانه حضرت علی(ع) و اهانت به آن بزرگوار این است که: آیا (چنان که شیعیان می‏گویند) به ساحت حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام نیز جسارت کردند؟ و بر آن حضرت صدماتی وارد شد که منجر به شهادت او وفرزندش گردید یا خیر؟

برخی از دانشمندان اهل سنت برای حفظ موقعیت خلفا از بازگو کردن این قطعه ازتاریخ خودداری نموده‏اند؛ از جمله ابن ابی الحدید در شرح خود می‏گوید: «جساراتی راکه مربوط به فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل شده، در میان مسلمانان تنها شیعه آن را نقلکرده است.[۱]

البته برخی از دانشمندان و مورخان اهل سنت، در این بخش، از بیان واقعیات تاریخی شانهخالی کرده‏اند؛ چنان که سید مرتضی رحمة ‏الله علیه در این زمینه می‏گوید:

«در آغاز کار، محدثان و تاریخ نویسان از نقل جسارت هایی که به ساحت دختر پیامبرگرامی اسلام(ص) وارد شده امتناع نمی‏کردند. این مطلب در میان آنان مشهور بود که مأمور خلیفه با فشار، درب را بر فاطمه علیهاالسلام زد و او فرزندی را که در رحم داشت سقط نمود وقنفذ به امر عمر، فاطمه زهرا علیهاالسلام را زیر تازیانه گرفت تا او دست از علی بردارد؛ولی بعدها دیدند که نقل این مطالب با مقام و موقعیت خلفاء سازگاری ندارد؛ لذا از نقلآنها خودداری نمودند.»[۲]

مسعودی در قسمتی از کتاب خود آورده است:«فَوَجهُوا اِلی مَنْزلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوابابَهُ… وَ ضَغَطُوا سَیدَةَ النساءِ بِالْبابِ حَتی اَسْقَطَتْمُحْسِنا؛پس (عمر و همراهان) به خانه علی علیه السلام رو کرده وهجوم بردند، خانه آن حضرت را به آتش کشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان عالم زدند؛چنان که محسن را سقط نمود.»[۳]

اما منابع اهل سنت:

۱- عبدالکریم بن احمد شافعی شهرستانی (۵۴۸ – ۴۷۹ ق.) نقل کرده: «اِنعُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْاَلْجَنینَ مِنْ بَطْنِها ،به راستی عمر در روز بیعت، ضربتی به فاطمه علیهاالسلام وارد کرد که بر اثر آن، جنین خویش را سِقط نمود.»[۴]

همین قول را اسفرائینی (متوفای ۴۲۹ ق)، به نظام نسبت داده و گفته است که او قائل بود: «اَن عُمَرَ ضَرَبَ فاطِمَةَ وَ مَنَعَ میراثَالْعِتْرَةِ ،عمر فاطمه علیهاالسلام را زد و از ارث اهل بیت علیهم السلام جلوگیری کرد.»[۵]

۲- صفدی یکی دیگر از علمای اهل سنت می‏گوید:«اِن عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَفاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْ اَلْمُحْسِنَ مِنْبَطْنِها، به راستی عمر آن چنان فاطمه علیهاالسلام را در روز بیعت  زد که محسن را سقط نمود.»[۶]

۳- مقاتل بن عطیه می‏گوید: ابابکر بعد از آن که با تهدید و ترس و شمشیر از مردمبیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهراعلیهماالسلام فرستاد. عمر هیزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتشکشید، هنگامی که فاطمه زهرا علیهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمرآن چنان حضرت فاطمه علیهاالسلام را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ دربه سینه حضرت فرو رفت (و بر اثر آن صدمات) حضرت به (بستر) بیماری افتاد تا آن که ازدنیا رفت.»[۷]

۴- ابن ابی الحدید نقل نموده است: «ابو العاص، شوهر زینب، دختر پیامبر اکرمصلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم در جنگ از طرف مسلمانان به اسارت گرفته شد؛ ولی بعدا ماننداسیران دیگر آزاد شد.

ابو العاص به پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم وعده داد که پس از مراجعت به مکه،وسائل مسافرت دختر پیامبر(ص) را به مدینه فراهم سازد. پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم بهزید حارثه و گروهی از انصار، مأموریت داد که در هشت مایلی مکه توقف کنند و هر موقعکجاوه زینب به آن جا رسید، او را به مدینه بیاورند. قریش از خروج دختر پیامبر(ص) ازمکه آگاه شدند. گروهی تصمیم گرفتند که او را از نیمه راه باز گردانند. جبار بنالاسود (یا هبار ابن الاسود) با گروهی خود را به کجاوه زینب رساند و نیزه خود رابر کجاوه دختر پیامبر(ص) کوبید. از ترس آن، زینب، کودکی را که در رحم داشت، سقط کرد وبه مکه بازگشت. پپامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم از شنیدن این خبر سخت ناراحت شد و درفتح مکه (با این که همه را بخشید و آزاد نمود) خون قاتل فرزند زینب را مباحشمرد.»

ابن ابی الحدید می‏گوید:

«من این جریان را برای استادم ابو جعفر نقیب خواندم، او گفت: وقتی که پیامبرصلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم خون کسی که دخترش زینب را ترسانید و او سقط جنین کرد را مباحشمرد، قطعا اگر زنده بود خون کسانی را که دخترش فاطمه علیهاالسلام را ترسانیدند کهباعث شد فرزندش (محسن) را سقط کند، حتما مباح می‏شمرد.»

ابن ابی الحدید می‏گوید، به استادم گفتم:

«آیا از شما نقل کنم آن چه را مردم می‏گویند که فاطمه بر اثر ترس (و ضرباتی که براو وارد شد) فرزندش را از دست داد؟

پس گفت: نه! از طرف من نقل نکن! و همین طور رد و بطلان آن را نیز از طرف من نقلنکن! چون اخبار در این زمینه متعارض است.»[۸]

این قصه، به خوبی نشان می‏دهد که اخبار موافق با نظریات شیعه در بین روایات اهل سنت نیز وجود داشته و خودابن ابی الحدید نیز در قسمتی از کلامش اعتراف می‏کند؛ آن جا که می‏گوید: «عَلی اَنجَماعَةً مِنْ اَهْلِ الحَدیثِ قَدْ رَوَوْا نَحوَهُ، گروهی از اهلحدیث (از اهل سنت نیز) مانند آن چه را شیعیان می‏گویند نقل کرده‏اند.[۹]

۵- سکونی یکی از راویان اهل سنت است[۱۰]او می‏گوید: «نزد امام صادق علیه‏السلام رفتم؛ در حالی که غمگین و ناراحت بودم. امام صادق علیه‏السلام فرمود:ای سکونی! چرا ناراحتی؟! گفتم: خداوند فرزند دختری به من داده (از این که فرزندم پسرنبوده و دختر است ناراحتم) پس حضرت فرمود: ای سکونی، سنگینی دخترت را زمینبر می‏دارد و روزی او بر خداوند است و بر غیر اجل شما زندگی می‏کند و از رزق شمانمی‏خورد (پس چرا ناراحتی؟).»

سکونی می‏گوید: (با کلمات امام صادق علیه‏السلام ) غمم رفت. آن گاه فرمود:

«ما سَمیْتَها؟ قُلْتُ: فاطِمَةَ. قالَ: آهْ آهْ ثُم وَضَعَ یَدَهُ عَلی جَبْهَتِهِ وَ کَانی بِهِ قَدْ بَکی وَ قالَ: اِذا سَمیْتَها فاطِمَةَ فَلاتَسُبها وَلا تَضْرِبْها وَلاتَلْعَنْها. هذَا الاِْسْمُ مُحْتَرَمٌعِنْدَالله‏ِ عَزوَجَل وَ هُوَ اِسْمٌ اِشْتَق مِنْ اِسْمِهِ لِحَبیبَتِهِالصدیقة» وَ کانَ الاِمامُ لَما سَمِعَ بِاسْمِ فاطِمَةَ ذکر جَدتَهُ وَمَصائبَها وَلَمْ یَزَلْ یَذْکُرُ وَ یَقُولُ: وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَنقُنْفُذَ مَوْلی فُلان[۱۱]چه نامی بر او گذاردی؟ گفتم: فاطمه: فرمود:آه آه. سپس دست خود را بر پیشانی‏اش گذاشت و گویا گریه می‏کرد و فرمود: حال که اورا فاطمه نامیدی به او ناسزا نگو؛ او را (کتک) نزن و نفرینش نکن (چرا که) این نامدر نزد خداوند با عظمت محترم است؛ و آن نامی است که خداوند از اسم خود برای حبیبهخود صدیقه گرفته است. (آن گاه سکونی می‏گوید:) همیشه امام صادق علیه‏السلام اینگونه بود که وقتی نام فاطمه علیهاالسلام را می‏شنید به یاد جده‏اش (فاطمه) ومصیبت های او می‏افتاد و همیشه تذکر می‏داد و می‏گفت: سبب وفات (و شهادت) فاطمهعلیهاالسلام ضربتی بود که قنفذ، غلام فلانی (یعنی عمر) بر او وارد ساخت.

توجه دارید که سکونی با همه وثاقتی که دارد، اینجا تعصب سنی‏گری خویش را نشانداده و ذیل کلام امام صادق علیه‏السلام را حذف و تحریف نموده است. با این حال، مطلبروشن است که سبب شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام همان ضرباتی بود که به دست قنفذ وعمر بر آن حضرت وارد شد.

چنان که ابابصیر از امام صادق علیه‏السلام متن کامل کلام حضرت را به این صورتنقل نموده است:« وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَن قُنْفُذَ مَوْلی عُمَرَ لَکَزَها بِنَعْلِ السیْفِ بِاَمْرِهِ فَاَسْقَطَتْ مُحْسِنا وَ مَرِضَتْ مَرَضا شَدیدا وَلَمْتَدَعْ اَحَدا مِمنْ آذاها یَدْخُلُ عَلَیْها، سبب فوت فاطمهعلیهاالسلام ضرباتی بود که قنفذ، غلام عمر با غلاف شمشیر بر آن حضرت به فرمان عمرزد؛ پس (فرزندش) محسن را از دست داد و به شدتبیمار شد و هیچ یک از آزار دهندگانخویش را راه نداد (که به دیدن او بیایند)[۱۲]

ب. منابع شیعه:

نظر دانشمندان شیعه و روایات نقل شده از سوی آنان چنین است:

هنگامی که خواستند علی علیه‏السلام را به مسجد ببرند با مقاومت فاطمه علیهاالسلام روبرو شدند و فاطمه علیهاالسلام برای جلوگیری از بردن همسر گرامی‏اشصدمه‏های روحی و جسمی فراوانی دید که بیان همه آنها از توان زبان و قلم خارج است؛فقط به گوشه‏ای از آن در یک نقل تاریخی اشاره می‏کنیم؛ وگرنه در این موضوع، نقل هایتاریخی فراوان است.

خلاصه ماجرا همان است که در نامه خود عمر به معاویه آمده است. در بخشی از آنچنین می‏نویسد:

«… وقتی درب خانه را آتش زدم (آن گاه داخل خانه شدم) ولی فاطمه درب خانه راحجاب خود قرار داد و مانع از دخول من و اصحابم شد. با تازیانه آن چنان بر بازوی اوزدم که مانند دملج (بازوبند) اثر آن بر بازوی او ماند؛ آن گاه صدای ناله او بلند شد؛ چنان که نزدیک بود به حال او رقت کنم و دلم نرم شود؛ ولی به یاد کشته‏های بدر واُحد که به دست علی کشته شده بودند… افتادم، آتش غضبم افروخته‏تر شد و چنان لگدیبر درب زدم که از صدمه آن جنین او (به نام محسن) سقط شد.” فَعِنْدَ ذلک صَرَخَتْ فاطِمَةُ صَرْخةً… فَقالَتْ یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ الله‏ِ هکَذا کانَ یُفْعَلَبِحَبیبَتِکَ وَ اِبْنَتِکَ… ؛ در این هنگام، فاطمه چنان ناله زد، پس فریاد زد: ای پدر بزرگوار! ای رسول خدا! این چنین با عزیز دلت و دخترت رفتار کردند.” سپس فریاد کشید: فضه به فریادم برس که فرزندم را کشتند. سپس به دیوار تکیه داد و من اورا به کنار زده، داخل خانه شدم. فاطمه در آن حال می‏خواست مانع (بردن علی) شود، مناز روی روسری چنان سیلی به صورت او زدم که گوشواره از گوشش به زمین افتاد…»[۱۳]

آن چه بیان شد و قلم با صد شرمساری آن را بر صفحه کاغذ آورد،تنها گوشه‏ هایی از ستم هایی است که بر آن بانوی دو جهان رفته است.[۱۴]

۱- شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۶۰٫
۲- سید مرتضی، تلخیص شافی، ج۳، ص۷۶، تلخیص شیخ طوسی.
۳- اثبات الوصیة، مسعودی، (چاپ بیروت) ص۱۵۳ و در برخی چاپها ص ۲۳ ـ ۲۴٫
۴- الملل و النحل، عبدالکریم شهرستانی، ج۱، ص۵۷٫
۵- اَلفرقُ بین الفرق، عبدالقاهر الاسفرائینی، ص۱۰۷٫
۶- الوافی بالوفیات، صفدی، ج۵، ص۳۴۷ ر.ک: سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج۲،ص۲۹۲٫
۷- الامامة والخلافة، مقاتل بن عطیة، ص۱۶۰ ـ ۱۶۱٫

۸- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۱۹۳/ ر.ک: زندگی علی علیه‏السلام ،ص۲۵۲٫

۹- شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۱٫
۱۰- سه نفر از راویان اهل سنت، از امامان شیعه علیهم‏السلام روایت نقل نموده‏اند که علمای شیعه آنان را ثقه می‏دانند و به سخن آنان اطمینان دارند وروایات آنها را می‏پذیرند: سَکُونی؛ نَوْفِلی؛ خَلُوقی.
۱۱- شجره طوبی، محمدمهدی حائری، ص۴۱۷، (منشورات شریف رضی).
۱۲- بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۷۰٫
۱۳- بحار الانوار، ج۳۰، ص۲۹۳، (چاپ جدید)؛ ج۸، ص۲۳۰، (چاپ قدیم) و ریاحینالشریعة، ج۱، ص۲۶۷٫
[۱۴]کتاب “الهجوم علی بیت فاطمه”، حسین غیب غلامی، در این باره روایات مربوطه را خوب بررسی کرده است.

منبع: پایگاه حوزه

ای کاش افسانه بود

افسانه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها توسط عُمر و ابابکر!!! 

 شهادت حضرت زهرا افسانه نیست به نام خدا وبا سلام و عرض تسلیت شهادت سرور زنان عالم حضرت فاطمه سلام الله علیها به امام زمان صلوات الله علیه و همه شماعزیزان. کاش که یک افسانه بود ولی شهادت حضرت زهرا افسانه نیست : آنچه در زیر میخوانید برگرفته از ترجمه کتاب «موتمر علماء بغداد» که به فارسی با نام« راهی به سوی حقیقت» چاپ شده مولف کتاب مقاتل بن عطیه است است این کتاب نتیجه مناظراتی بین شیعه و سنی است که به دستور ملکشاه سلجوقی علماء شیعه وسنی وادار به مباحثه میشوند تا حقیقت بر همه منکشف شود و مباحاث را دستور میدهد که بر پایه مستندات و براهین عقلی ودلائل نقلی باشد و تمام مباحثات هم به دستور شاه نوشته می شده. به دستور او یک گروه ده نفره شیعه با ده نفر سنی مباحثه میکند که بزرگ عالم سنی عباسی نام دارد و عالم بزرگ شیعه حسین بن علی معروف به علوی به بحث میپردازند اما قسمتی از مناظرات آنها که وزیر سنی مذهب ملک شاه هم دران شرکت داشته: علوی: ابوبکر بعد از اینکه با ایجاد ترس و و حشت و استفاده از شمشیر و زور و تهدید ،از مردم برای خود بیعت گرفت،افرادی مثل عمر ،قنفذ،خالد بن ولید ،ابو عبیدۀ جراح و گروه دیگری از منافقان را به در خانه فاطمه و علی فرستاد ؛ عمر مقداری هیزم جلو در خانه فاطمه جمع کرد(همان خانه ای که رسول خدا بارها جلو درب آن توقف میکرد و میفرمود: السلام علیکم یا اهل بیت النبوة-سلام بر شما ای اهل بیت پیامبر و هیچ گاه داخل آن نمی شده مگر بعد ازآنکه اجازه میگرفت )آنگاه درب خانه را به آتش کشید . وقتی فاطمه پشت درآمد تا عُمر و همراهانش را برگرداند عُمر ضربه ای به در زد و آن چنان فاطمه را بین در و دیوار فشار داد که فرزندش سقط شد و میخ در به سینه اش فرو رفت. پس فاطمه فریاد برآورد :ای پدر ای رسول خدا ببین بعد از تو از طرف فرزند خطاب (عُمر)و ابی قحافه(ابابکر) چه بر سر ما امد در این موقع عُمر رو به اطرافیان خود کرد و دستور داد :فاطمه را بزنید!!! پس تازیانه ها بر دردانۀ رسول خدا صلی الله علیه واله و پارۀ تنش فرود آمد به حدی که بدنش مجروح شد. این فشار سخت و ضربات تلخ ،بدن فاطمه را درهم شکست . او بیمار گشت و حزن و اندوه بر هستی اش فرو رفت و کمی پس از وفات پدرش،زندگی را بدرود گفت. پس فاطمه شهید خاندان نبوت است و به سبب ستم عُمر بن خطاب،به شهادت رسیده است. ملک شاه از وزیر پرسید: آیا سخنان علوی صحیح است ؟ وزیر :آری ،سخنان علوی را در کتابهای تاریخ دیده ام {کتاب سقیفه،ابی بکر جوهری ؛الامامة و السیاسة،ابن قتیبه؛شرح ابن ابی الحدید ج 2 ص 19 برای اطلاع بیشتر از موضوع اتش زدن درب خانه حضرت زهرا سلام الله علیها و اسناد آن به کتاب «آتش به خانۀ وحی» رجوع کنید.}علوی: اینها دلیل نفرت شیعه از ابوبکر و عُمر است. وی اضافه کرد :شاهد این جنایت ابوبکر و عمر این است که مورخان آورده اند که فاطمه از دنیا رفت و درآن هنگام ،بر ابوبکر و عمر غضبناک بود و پیامبر در احادیث متعددی فرموده است:«ان الله یرضی لرضا فاطمة ویغضب لغضبها؛خداوند از رضایت فاطمه خشنود و از غضب او غضبناک میشود» و شما ای پادشاه نیک میدانی که سرنوشت کسی که خداوند بر او خشم گرفته چه خواهد بود. ملک شاه رو به وزیر کرد و گفت :آیا این حدیث صحیح است ؟آیا درست است که فاطمه در حالی از دنیا رفت که بر ابابکر و عمر خشمناک بود؟ وزیر :آری این مطلب را محدثان و مورخان گفته اند { بعضی از کتب اهل سنت در این باره :صحیح بخاری کتاب خمس ح2 همچنین باب غزوه خیبر و کتاب فرائض؛صحیح ترمذی ج1 باب ما جاء من ترکة رسول الله؛مستدرک حاکم ج3 ص153 ؛میزان الاعتدال ج2 ص72؛کنزالعمال ج6،ص219 و ...} علوی شاهد دیگری برای سخنانش آورد و گفت : ای پادشاه مطلب دیگری که درستی سخنم را برای تو ثابت می نماید این است که فاطمه به علی بن ابی طالب علیه السلام وصیت کرد که ابوبکر ،عمر و دیگر افرادی که در حق او ظلم نمودند ،در تشیع جنازه اش شرکت نکنند و بر او نماز نگزارند و همچنین وصیت کرد که علی ،قبر او را مخفی نماید تا بر سر قبرش هم حاضر نشوند . علی علیه السلام هم به وصایای او عمل نمود . ملک شاه از شنیدن این وصیت به تعجب فرو رفته بود ،گفت: مطلب غریبی است ! آیا علی و فاطمه اینگونه عمل نموده اند ؟!!! وزیر :مورخان این گونه آورده اند. علوی: گوشۀ دیگری از رفتار ناشایست ابوبکر و عمر را مطرح کرد و گفت :ابوبکر و عمر ،ظلم و اذیت دیگری هم در حق فاطمه نمودند. عباسی پرسید:چه اذیتی؟ علوی: آنها «فدک» را که ملک فاطمه بود ،غصب نمودند. عباسی :چه دلیلی بر غصب فدک توسط آنها وجود دارد؟ علوی: در کتب تاریخ امده که رسول خدا صلی الله علیه واله فدک را به فاطمه بخشید . در زمان پیامبر ،فدک در اختیار فاطمه بود و چون پیامبر وفات یافت ،ابوبکر و عمر مامورانی فرستادند و کارگران فاطمه را با زور و شمشیر از آنجا بیرون کردند. فاطمه به ابوبکر و عمر اعتراض کرد و با آنها به محاجّه پرداخت ،اما آنها به سخن وی گوش نداند و او را به خشم آوردند و از رسیدن او به حقش جلوگیری کردند. از همین رو ،دیگر فاطمه با آنها صحبت نکرد تا اینکه با ناراحتی از آنها از دنیا رفت. عباسی : ولی عمر بن عبد العزیز در ایام خلافت خود فدک را به فرزندان فاطمه برگرداند.{این مطلب عباسی دز باره پس دادن فدک فکر نمیکنم درست باشه باید بررسی شود} علوی: چه فایده ای دارد اگر کسی خانۀ تو را غصب و تو را آواره کند سپس شخص دیگری بعد از مرگ تو بیاید و خانه ات را به فرزندانت برگرداند آیا گناه غاصب را بر طرف میکند؟ ملک شاه :از صحبت شما دونفر چنین بر می آید که هر دوقبول دارید که ابوبکر و عمر فدک را غصب نمودند. عباسی: آری تاریخ نویسان چنین گفته اند.... ملک شاه :اگر این سخنان درست باشد ،کار انها عجیب است و اگر خلافت ان سه نفر باطل باشد چه کسی جانشین پیامبر خواهد بود؟ علوی: پیامبر خودش به دستور خدای تعالی جانشینان خود را معین نمود. در کتابهای حدیث امده که ان حضرت فرمود:«خلفاء بعدی اثنا عشر بعدد نقباء بنی اسرائیل و کُلهم من قریش؛ جانشینان بعد از من دوازده نفرند ،به تعداد نقیبان بنی اسرائیل و همگی آنهااز قریش میباشند»ملک شاه از وزیر پرسید :آیا پیامبر این مطلب را گفته است؟ وزیر:آری دانلود کنید کتاب اسناد یورش به خانه وحی ارز آیت الله مکارم شیرازی دانلود کنید اسناد آتش زدن خانه حضرت زهرا سلام الله علیها( فایل پاور پوینت) بسیار جای تعجب است که با این همه اعترافات باز هم اهل سنت ماجرای شهادت و کتک خورد حضرت زهرا توسط ابابکر و عمر را انکار و مخفی میکنند.!!! این هم تعدادی از منابع برای کسانی که نمیخوانند دانلود کنند: عقد الفرید 4/ 260، چاپ مکتبه هلال. المصنف- ابن ابی‏شیبه 8/ 572 میزان الاعتدال 2/ 490، شماره 4549 انساب الأشراف 1/ 586، ط دار معارف، قاهره تذکره الحفاظ 3- 920، شماره 860. سیر اعلام النبلاء 13/ 162، شماره 96. البدایه والنهایه 11/ 65، حوادث سال 279 استیعاب 3/ 975، تحقیق علی محمد بجاوی ، چاپ قاهره. ازالة الخفاء 2/ 29، ناشر اکیدمی، ط لاهور. جریان قتل آن حضرت به دست عمر آنچنان مشهور بوده که رد پای ان در ادبیات عرب میتوان دیدهمچنین تا جایی که محمد حافظ ابراهیم در قصیده عمریه از آن به عنوان یکی از افتخارات عمر یاد میکند!!! محمد حافظ ابراهیم (1287- 1351) شاعر مصری که به «شاعر نیل» شهرت دارد، دیوانی دارد که در ده جلد چاپ شده است. او در قصیده خود تحت عنوان عمر و علی، یکی از افتخارات عمر را این دانسته است که جلوی خانه‏ی علی آمد و گفت: اگر بیرون نیایید و با ابی‏بکر بیعت نکنید خانه را به آتش می‏کشم و لو دختر پیامبر در آنجا باشد! جالب آن است که محمد حافظ ابراهیم، قصیده‏ی خویش را در یک جلسه‏ی بزرگ قرائت کرد و حضار نه تنها بر او خرده نگرفتند بلکه مدال افتخار نیز به او دادند!!!. سه بیت این قصیده، مورد نظر و استشهاد ماست: و قَولةٍ لعَلیٍّ قالَها عُمَرُ أکرِم بسامِعِها أعظِمْ بمُلقیها حرقتُ دارَک لا أبقِی علیک بها إن لم تُبایع و بنتُ المصطفی فیها ما کان غیرُ أبی‏حَفْصٍ یَفُوُه بها أمامَ فارِسِ عدنانٍ و حامِیها . «و گفتاری که عمر آن را به علی علیه‏السلام گفت ...!». «به علی گفت: اگر بیعت نکنی، خانه‏ات را به آتش می‏کشم و احدی را در آن باقی نمی‏گذارم هر چند دختر پیامبر مصطفی در آن باشد». «جز عمر (که کنیه اش ابوحفص است) کسی جرأت گفتن چنین سخنی را در برابر شهسوار عدنان و مدافع وی نداشت». همچنین در کتاب: لامامه والسیاسه، ص 13، چاپ المکتبه التجاریه الکبری، مصر. مسلما این بخش از تاریخ ، برای علاقمندان به شیخین بسیار سنگین و ناگوار بوده است، لذا برخی درصدد برآمدند که در نسبت کتاب الإمامه والسیاسه به ابن‏قتیبه تردید کنند، حال آن که ابن ابی‏الحدید، استاد فن تاریخ، این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و تحریفگران بخشی از مطالب آن را به هنگام چاپ، حذف کرده‏اند. غافل از آنکه مطالب مزبور در شرح نهج البلاغه‏ی ابن ابی‏الحدید موجود است. زر کلی در اعلام، کتاب الامامه والسیاسه را از آثار ابن قتبه می‏داند و سپس می‏افزاید: «برخی از علما در انتساب این کتاب به ابن قتیبه تأمل دارند». یعنی شک و تردید را به دیگران نسبت می‏دهد نه به خویش، همچنان که الیاس سرکیس (معجم المطبوعات العربیه 1/ 212) این کتاب را از آثار ابن قتیبه می‏داند. ذهبی مورخ مشهور مینویسد: بدون شک عمر چنان لگدی به فاطمه (سلام الله علیها) زد که محسن از او سقط شد. لسان المیزان جلد اول صفحه 268 شماره 824 تحت عنوان احمد با ذکر سند به نقل از محمد بن احمد حماد کوفی (از حافظین حدیث اهل سنت) میپردازد. صلاح الدین خلیل بن ایبک صفدی در کتاب (الوافی بالوفیات)چاپ بیروت 1401هجری جلد 6 صفحه 17 تحت عنوان حرف(الف)- ابراهیم بن سیار-شماره2444 به نقل از نظام معتزلی میگوید: نظام معتزلی معتقد است که بدون شک عمر در روز بیعت چنان فاطمه را زد که محسن را از شکم انداخت. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه جلد 16ص 280مینویسد بعد از پیامبر صلی الله علیه و اله هر گز شاد و خندان دیده نشد و اینکه عمر و ابی بکر از رحلت او خبر نداشتند. و در ج 16 ص281 مینویسد فاطمه وصیت کرد که در شب دفن شود تا انکه عمر و ابا بکر در نماز وی حاضر نشود و همچنین رد کردن درخواست ملاقات ان دو قبل از رحلت ان بانوی مظلوم و عهد بستن علی علیه السلام با او که ان دو بر بدن شریفش نماز نگذارند و بر سر مزارش حاضر نشوند. ابی الحسن علی بن حسین بن علی مسعودی می نویسد: آنان در هجوم خود به خانه فاطمه ،سیده زنان را در پشت درب چنان فشردند که محسن را سقط کرد.(کتاب اثبات الوصیه)ص 142 تحت عنوان حکایت السقیفه نکته اول: عایشه در مورد شخصیّت والاى حضرت زهرا علیها السلام مى گوید: «ما رأیت أحداً کان أصدق لهجة منها غیر أبیها» «هیچ شخصى را راستگوتر از فاطمه، جز پدرش ندیدم». حاکم نیشابورى این روایت را در المستدرک آورده است و در ذیل آن مى گوید: این حدیث بر مبناى بُخارى و مُسلم، صحیح است و ذهبى نیز بر صحّت آن اقرار دارد; همچنین این حدیث در کتاب هاى الإستیعاب و حلیة الأولیاء نیز آمده است(1). (1) المستدرک: 3 / 160، حلیة الأولیاء: 2 / 41، الإستیعاب: 4 / 1896 نکته دوم: فاطمه علیها السلام هرگز با ابوبکر بیعت نکرد و در حالى که از ابوبکر خشمگین بود، از دنیا رفت. این نکته در کتاب هاى صحاح و دیگر کتب دیگر عامه، موجود است در این جا چندسوال پیش میاد که از اهل سنت میخواهیم حتما جواب بدهند: ـ به نظر شما، آیا فاطمه علیها السلام، بدون شناخت و بیعت با امام زمانش از دنیا رفت؟ آیا مى توان پذیرفت که فاطمه ای که علماى اهل سنّت او را برتراز ابوبکرو عمر میدانند، به مرگ جاهلیّت از دنیا رفته باشد؟ آیا او که اذیّت کردنش حرام و موجب کفر است، بدون بیعت با امام زمانش از دنیا رفته است؟ چه کسى مى تواند چنین سخنى را بگوید؟پس، اگر چنین نیست، امام زمان او کیست؟ نکته سوم: على علیه السلام ابوبکر را از مرگ حضرت زهرا علیها السلام آگاه نکرد; لذا، نه ابوبکر و نه هیچ کس دیگر از آن قوم، در نماز بر جنازه فاطمه علیها السلام حاضر نشدند. مى دانید که در آن روزگار خواندن نماز بر میّت، یکى از کارهاى خلیفه بوده و با وجود او یا حاکم مدینه، هیچ کسى حق نداشته است بدون اجازه آن ها، بر میّت نماز بخواند. وقتی که عبداللّه بن مسعود از دنیا رفت، بدون اطّلاع و اجازه عثمان، او را به خاک سپردند; بدین جهت،عثمان مأمورى را نزد عمّار فرستاد و او را مورد ضرب و شتم قرار داد; نظیر این امر در تاریخ بسیار اتّفاق افتاده است. بنا بر این، عدم دعوت از ابوبکر براى حضور در نماز حضرت زهرا علیها السلام، نشانه و رمزى حاکى از نپذیرفتن امامت و خلافت اوست از طرف حضرت زهرا چون دروصیتشان از این کار نهی کرده بودند به همین علت متعصبین حدیثى جعل کردند مبنى بر این که على علیه السلام فردى را نزد ابوبکرفرستاد و ابوبکر با عمر و عدّه اى از اصحاب آمدند و بر حضرت زهرا علیها السلام نماز خواندند; على علیه السلام نیز در این نماز به ابوبکر اقتدا کرد!!!و ابوبکر در نماز چهار تکبیر گفت!!!اکنون پس از مطالعه این دروغ ها، این متن را نیز ملاحظه کنید: حافظ ابن حَجَر عسقلانى در شرح حال عبداللّه بن محمّد قدامه مصیصى مى نویسد: او یکى از ضعفاء است که از طریق مالک بن انس، مصائب را از جعفر بن محمّد نقل کرده است. آنان در مورد اهل بیت علیهم السلام سخنان ناروایى مى گویند و روایات بسیارى را از زبان اهل بیت سلام اللّه علیهم علیه آنان جعل مى نمایند، از جمله این که آن ها بیشتر اوقات روایاتى را از زبان امیر مؤمنان و فرزندان ایشان و یا از زبان فرزندش محمّد حنفیّه نقل کرده اند که نمونه اى از آن ها، این روایت است: جعفر بن محمّد از پدرش محمّد باقر از جدّش نقل مى کند که: فاطمه شب هنگام از دنیا رفت. ابوبکر و عمر با گروه زیادى آمدند; ابوبکر به على گفت: جلو برو و نماز بگزار!على گفت: نه به خدا سوگند! من جلو نمى روم; تو خلیفه پیامبر خدا هستى! پس ابوبکر جلو ایستاد و نماز خواند و چهار تکبیر گفت(1). این ها از مصیبت هاى امّت ما است، که نه تنها قضایا را به طور واقعى نقل نکرده اند; بلکه در برابر آن، روایاتى را جعل کرده اند. بر فرض که این حدیث هم درست باشد بازهم چیزی از گناه ابابکر کم نمیشود زیرا حضرت زهراپیوسته او را نفرین میکردند و تا آخر عمر با او حرف نزدند و درکتب معتبر شیعه و سنی این حدیث آمده که( خداغضب میکند به غضب فاطمه و ... )پس ابابکرنه تنها شایسته خلافت بعد از پیامبر را ندارد بلکه مورد غضب خدا بوده و خواهد بود و مخلد در آتش جهنم خواهد بود. منبع لسان المیزان: 3 نکته چهارم: فاطمه علیها السلام وصیت کرد که شبانه دفن شود تا مظلومیّت او در طول تاریخ جاودان بماند. سخنان امیر مؤمنان علیه السلام به هنگام دفن آن حضرت، بسیارى از جوانب تاریخى این مسئله را باز مى نماید و در بردارنده حقایق بسیاری است. این سخنان، بسیارى از مصائب را بازگو مى کند; آن سان که زیبنده است که هر مؤمنى در این خطبه دقّت و تأمّل کند. ابن تیمیّه در توجیه وصیّت حضرت زهرا علیها السلام به دفن شبانه، گوید: افراد بسیارى شبانه دفن شدند. ولى پرواضح است که فاطمه علیها السلام وصیّت کرد که شبانه غسل داده شود و شبانه دفن شود و افرادى که ایشان را مورد آزار قرار دادند، باخبر نشوند. آرى، همان طور که گفتیم، برخى از طرفداران ابوبکر، خبرى با مضمون نمازگزاردن ابوبکر بر جنازه آن حضرت علیها السلام را جعل کرده اند; ولى خوشبختانه شخصیّتى چون ابن حَجَر عسقلانى، به دروغ بودن آن خبر، تصریح نموده است منبع.لسان المیزان: 3 / 334. قسمت زیر از سایت ولی عصر(عج) نقل شده با کمی تغییر: 1ـ عصمت زهرا(علیها السلام) در لسان رسول خدا(صلى الله علیه وآله) دخت گرامى پیامبر(صلى الله علیه وآله) از مقام والایى برخوردار بود، سخنان رسول گرامى(صلى الله علیه وآله) در حقّ دخترش حاکى از عصمت و پیراستگى او از گناه مى باشد. آنجا که درباره او چنین مى فرماید: «فاطمة بضعة منّی فمن أغضبها أغضبنی».(1) «فاطمه پاره تن من است، هر کس او را به خشم آورد بسان این است که مرا خشمگین کرده است». ناگفته پیدا است که خشم رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مایه اذیت و ناراحتى اوست و سزاى چنان شخصى در قرآن کریم چنین بیان شده است: (وَ الّذین یُؤْذُونَ رَسُول اللّه لَهُم عَذابٌ أَلیم)(توبه / 61). «آنان که رسول خدا را آزار دهند، براى آنان عذاب دردناکى است». چه دلیلى استوارتر بر عصمت او که در حدیث دیگرى رضاى وى در گفتار پیامبر(صلى الله علیه وآله) مایه رضاى خدا، و خشم او مایه خشم خدا معرّفى گردیده است، مى فرماید: «یا فاطمةُ انّ اللّه یغضبُ لِغضبک و یَرضى لرضاک».(2) «دخترم فاطمه!، خدا با خشم تو، خشمگین، و با خشنودى تو، خشنود مى شود». به خاطر چنین مقامى والا، او سرور زنان جهان است، و پیامبر در حق او چنین فرموده: «یا فاطمة! ألا ترضین أن تکونَ سیدةَ نساء العالمین، و سیدةَ نساءِ هذه الأُمّة و سیدة نساء المؤمنین».(3) «دخترم فاطمه! آیا به این کرامتى که خدا به تو داده راضى نمى شوى که تو، سرور زنان جهان و سرور زنان این امّت و سرور زنان با ایمان باشى». { معنی ندارد که رضایت و خشم فردی نشانه رضایت و خشم خدا باشد وآن فرد گناه یا اشتباه کند چون اگر حتی یک اشتباه کند دیگر نمیتوان به خشم یا رضایت او اعتماد کرد چون ممکن است بازهم اشتباه کرده باشد. پس قطعا ایشان معصوم بودند هم از خطا وهم از گناه} 2ـ احترام خانه آن حضرت در قرآن و سنّت محدثان یادآور مى شوند، وقتى آیه مبارکه (فی بُیُوت أَذِنَ اللّه أَنْ ترفعَ وَ یُذکَر فیها اسْمه)(4) بر پیامبر فرود آمد، پیامبر این آیه را در مسجد تلاوت کرد، در این هنگام شخصى برخاست و گفت: اى رسول گرامى مقصود از این بیوت با این اهمّیّت چیست؟ پیامبر فرمود: خانه هاى پیامبران! در این موقع ابوبکر برخاست، در حالى که به خانه على و فاطمه(علیهما السلام) اشاره مى کرد، گفت: آیا این خانه از همان خانه ها است؟ پیامبر(صلى الله علیه وآله) در پاسخ گفت: بلى از برجسته ترین آنها است.(5) پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله) مدت نُه ماه به در خانه دخترش مى آمد، بر او و همسر عزیزش سلام مى کرد و این آیه را مى خواند: (إِنَّما یُرید اللّه لیذهبَ عَنْکُمُ الرِّجْس أَهل البَیت و یُطهّرکُمْ تَطهیراً)(احزاب / 33).(6) خانه اى که مرکز نور الهى است و خدا به ترفیع آن امر فرموده از احترام بسیار بالایى برخوردار مى باشد. آرى، خانه اى که اصحاب کسا را در بر مى گیرد و خدا از آن با جلالت و عظمت یاد مى کند، باید مورد احترام قاطبه مسلمانان باشد. اکنون باید دید پس از درگذشت پیامبر(صلى الله علیه وآله) تا چه اندازه حرمت این خانه ملحوظ گشت؟ چگونه احترام آن خانه را شکستند، و خودشان صریحاً به آن اعتراف دارند؟ این حرمت شکنان چه کسانى بودند، و هدفشان چه بود؟ 3ـ هتک حرمت خانه آن حضرت! آرى، با این سفارش هاى مؤکّد، متأسفانه برخى حرمت آن را نادیده گرفته، و به هتک آن پرداختند، و این مسأله اى نیست که بتوان بر آن پرده پوشى کرد. ما در این مورد نصوصى را از کتب اهل سنت نقل مى نماییم، تا روشن شود که مسأله هتک حرمت خانه زهرا(علیها السلام) و رویدادهاى بعدى، یک امر تاریخى مسلّم است نه یک افسانه!! و با اینکه در عصر خلفا سانسور فوق العاده اى نسبت به نگارش فضایل و مناقب در کار بود ولى به حکم اینکه (حقیقت شىء نگهبان آن است) این حقیقت تاریخى به طور زنده در کتابهاى تاریخى و حدیثى محفوظ مانده است و ما در نقل مدارک، ترتیب زمانى را از قرنهاى نخستین در نظر مى گیریم، تا برسد به نویسندگان عصر حاضر. 1. ابن ابى شیبه و کتاب «المصنَّف» ابوبکر ابن ابى شیبه (159-235) مؤلف کتاب المصنَّف به سندى صحیح چنین نقل مى کند: انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) کان علی و الزبیر یدخلان على فاطمة بنت رسول اللّه، فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم. فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة، فقال: یا بنت رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) و اللّه ما أحد أحبَّ إلینا من أبیک و ما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک، و أیم اللّه ما ذاک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک أن امرتهم أن یحرق علیهم البیت. قال: فلما خرج عمر جاؤوها، فقالت: تعلمون انّ عمر قد جاءَنی، و قد حلف باللّه لئن عدتم لیُحرقنّ علیکم البیت، و أیم اللّه لَیمضین لما حلف علیه. هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوبترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو; ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند. این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على(علیه السلام)و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر(علیها السلام) به على(علیه السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد!(7) یادآور شدیم که این رویداد در کتاب «المصنف» با سند صحیح نقل شده است. 1. فتح البارى در شرح صحیح بخارى: 7/84 و نیز بخارى این را در بخش علامات نبوت، جلد 6، ص 491، و در اواخر مغازى جلد 8، ص 110 آورده است. 2. مستدرک حاکم: 3/154; مجمع الزوائد: 9/203 و حاکم در کتاب مستدرک احادیثى مى آورد که جامع شرایطى باشند که بخارى و مسلم در صحت حدیث، آنها را لازم دانسته اند. 3. مستدرک حاکم: 3/156. 4. (نور خدا) در خانه هایى است که خدا رخصت داده که قدر و منزلت آنان رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود. 5. قرأ رسول اللّه هذه الآیة (فى بیوت أذن اللّه أن ترفع و یذکر فیها اسمه» فقام إلیه رجل: فقال: أی بیوت هذه یا رسول اللّه(صلى الله علیه وآله)؟ قال: بیوت الأنبیاء، فقام إلیه أبوبکر، فقال: یا رسول اللّه(صلى الله علیه وآله): أ هذا البیت منها، ـ مشیراً إلى بیت علی و فاطمة(علیهما السلام) ـ قال: نعم، من أفاضلها (الدر المنثور: 6/203; تفسیر سوره نور، روح المعانى: 18/174). 6. در المنثور: 6/606. 7. مصنف ابن ابى شیبه: 8/572، کتاب المغازى. منبع: http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=notepad&id=55 راستی جواب سوالت بالا چی شد؟؟؟؟ آیا وقت ان نرسیده با نور تفکر ساحل امن و آرام هدایت را انتخاب کنید و از لجن زار و باتلاق گمراهان اهل سنت بیرون بیائید واز کسانی که مورد غضب خدا هستند برائت بجوئید؟راستی فردای قیامت اگر پیامبر پرسید چرا از دشمنان دخترم تبعیت و حمایت کردید چه جوابی میتونید بدید؟ دیگر حجت را بر شما تمام کردیم. مواظب باشید شب اول قبرتون چه بر سر شما با این اعتقادات خواهد امد بعد از اینکه این همه دلایل روشن و قطعی را فهمیدید. ومطمئن شدید افسانه ای درمورد شهادت حضرت زهرا وجود ندارد و شهادت ایشان از مطالب قطعی است که حتی در ادبیات اهل سنت و وهابیت هم به آن اشاره شده!!!! خوبه این لینکهای زیر را ببیینید: قم در سوگ رحلت زهرای مرضیه(س) / پیاده‌روی مراجع و مردم اسناد هجوم به خانه وحی و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها قسمت اول اسناد هجوم به خانه وحی و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها قسمت دوم پاسخ به شبهات فدک پاسخ به مقاله منتشر شده در سیستان و بلوچستان که به انکار شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها پرداخته اثبات ولایت امیرالمومنین و حکم رسول خدا در مورد کسی که باعث شد دخترشان سقط جنین کندبه نقل ازاهل سنت مراسم فاطمیه در یکی از مناطق سنی نشین استان اردبیل دانلود کتاب یورش به خانه وحی قابل اجرا در تمام گوشی های موبایل مناظره دکتر قزوینی در شبکه المستقله که باعث شده عده ای شیعه شوند بیانیه و دعوت آیت الله وحید خراسانی، برای عزاداری حضرت زهرا سلام الله علیهادر خیابانها و بازار داستانی از لطف و هدایت الهی ام المومنین یا ام المجرمین مسئله این است؟؟؟!!! (جنایات عایشه) مناظره امام جواد صلوات الله علیه با یحیی در مورد فضایل ابابکر و عمر داستانی از تشرف یک سنی و عنایت امام زمان صلوات الله علیه به او آیا شهادت حضرت محسن (ع) با این سخن پیامبر (ص) که خطاب به حضرت زهرا (س) فرمود : تو نخستین کس از اهل بیتم هستی که به من ملحق می شوی ، در تعارض نیست ؟ آیا عمر بن خطاب، فقط تهدید کرده است؟

شهادت حضرت زهرا (س)

به نقل از اسماء بنت عمیس


تاریخ شهادت حضرت فاطمه (س )

مخفى بودن قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

السلام علیک یا سیدة نساء العالمین

اسماء بنت عمیس جریان وفات فاطمه زهرا سلام الله علیها را چنین تعریف می نماید:

هنگامی که رحلت حضرت فاطمه نزدیک گردید به من فرمود: جبرئیل در موقع رحلت پدر بزرگوارم مقدارى کافور برایش آورد پدرم آن را سه قسمت نمود؛ یک قسمت را براى خودش برداشت، یک قسمت را به على علیه السلام اختصاص داد و قسمت سوم را به من داد. من قسمت خود را در کناری نهاده و اینک بدان نیاز دارم شما آن را برایم حاضر نما. اسماء حسب الامر فاطمه زهرا، کافور را حاضر کرد. آنگاه حضرت خودش را شستشو داد و وضو گرفت و به اسماء فرمود، لباس هاى نمازم را حاضر ساز و بوى خوش برایم بیاور. اسماء لباس ها را حاضر کرد. آنگاه پوشیده و بوى خوش استعمال نمود و رو به قبله در بسترش خوابید و به اسماء فرمود من استراحت می کنم تو ساعتى صبر کن سپس مرا صدا کن اگر جوابت را نشنیدى بدان که من از دنیا رفته و مرده ام؛ آنگاه على علیه السلام را زود از رحلت من خبر کن. راوى گوید اسماء لحظه اى حضرت فاطمه سلام الله علیها را به حال خویش واگذار نمود. سپس آن حضرت را صدا کرد، اما جوابى نشنید. صدا زد «اى دختر حضرت محمد مصطفى! اى دختر کسى که در مقام قرب به پروردگار به قاب قوسین اوادنى رسید!» ولى جوابى نداد. چون جامه را از روى صورت حضرت برداشت مشاهده کرد که از دنیا مفارقت نموده است. خود را به روى حضرت انداخت و در حالتی که او را می بوسید گفت: اى فاطمه آن هنگام که پدر بزرگوارت را ملاقات نمودى سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت ابلاغ کن. آنگاه گریبان چاک زد و از خانه بیرون آمد. حسنین (ع ) به او رسیده از حال مادر پرسیدند او ساکت شد و پاسخى نداد. آنان وارد خانه شده، دیدند مادر دراز کشیده است. امام حسین (ع ) حضرت را تکان داد دید رحلت نموده است. رحلت مادر را به برادرش حسن (ع ) تسلیت گفت فرمود: اى برادر خداوند تو را در مصیبت مادر اجر و پاداش بدهد. امام حسن(ع ) خود را بر روى مادر انداخت و او را می بوسید و مى گفت اى مادر با من تکلم نما قبل از این که روح از بدنم جدا شود. حسین جلو آمد و پاهاى حضرت را می بوسید و می گفت مادر من پسرت حسینم با من سخن بگو پیش از آن که قلبم منفجر شود و بمیرم. آنگاه اسماء به حسنین(ع ) گفت: اى فرزندان رسول الله بروید نزد پدرتان على(ع )، و او را از مرگ مادر مستحضر نمائید. آن دو بزرگوار از منزل به جانب مسجد روانه شدند و صداشان به یا محمدا و یا احمدا بلند شده بود تا به مسجد رسیدند. صحابه به استقبال ایشان دویدند سبب گریه و ناله از آنان پرسیدند، گفتند مادر ما از دنیا مفارقت کرده است. چون امیرالمؤمنین على علیه السلام این خبر را شنید بر روى زمین افتاد و از هوش رفت و با پاشیدن آب آن حضرت به هوش آمد و چنین گفت: ای دختر حضرت ختمی مرتبت محمد(ص ) من بعد از تو خود را به که تسلى دهم. هرگاه غمها و مصائب جهان به من رو می آورد تو وسیله دلداریم بودى اما بعد از تو چه کسى موجب دلدارى و تسلیت من خواهد گردید .گویى زبان حال على با فاطمه علیهاالسلام این بوده است: بعد پیغمبر ز اشرار عرب آنچه دیدم ظلم و طغیان و غضب

بودم از هر ابتلا بى واهمه شادکام از وصل تو اى فاطمه گر به خون دامان دل آلوده بود چون تو بودى خاطرم آسوده بود چون تو بندى از جهان بار سفر در فراقت بگذرد آبم ز سر اى انیس و مونس دیرینه ام داغ خود چون می نهى بر سینه ام

از چه ترک آشنائى کرده اى

وز على فکر جدائى کرده اى

وجود مقدس امیرالمومنین على علیه السلام بعد از رحلت حضرت فاطمه سلام الله علیها به شدت ناراحت شد و گریه و ناله اش بلند شد و در فراق آن حضرت این اشعار را سرود:

لکل اجتماع من خلیلین فرقته

و کل الذى دون الفراق قلیل

و ان افتقادى فاطما بعد احمد

دلیل على ان لا یدوم خلیل

یعنى: هر اجتماعى از دو دوست، آخر به جدائى منتهى می شود و هر مصیبتى که غیر از جدایى و مرگ است اندک است و رفتن فاطمه بعد از حضرت ختمی مرتبت پیش من دلیل است بر آن که هیچ دوستى باقى نمی ماند. و در روایت معتبرآمده است که چون على علیه السلام ، خانم را در هفت پارچه کفن کرد و پیش از آن که بند کفن را ببندد، صدا زد: یا ام کلثوم یا زینب یا فضه یا حسن یا حسین هلموا و تزودوا من امکم الزهرا فهذا الفراق و اللقاء فى الجنة.

ام کلثوم، زینب، حسنین بیائید و از مادرتان بهره بگیرید که هنگام فراق و جدایى رسیده و دیدار و ملاقات فاطمه به بهشت افتاد در این موقع بود که حسنین (دو قرة العین) زهرا جلو آمده و می گفتند آه و واحسرتا که با مصیبتى بزرگ روبرو شدیم و به فقدان جدمان حضرت محمد مصطفى و مادرمان فاطمه زهرا مبتلا شدیم. مادرجان هنگامی که جدمان را ملاقات نمودى سلام ما را برسان و به آن بزرگوار بگو ما بعد از تو در دار دنیا یتیم گردیدیم. حضرت على علیه السلام می فرماید: من شهادت و گواهى می دهم که در آن هنگام فریاد و ناله فاطمه زهرا بلند شد و دستهاى خود را دراز نمود و دو نور چشمانش حسن و حسین را در بغل گرفت و آهسته آنان را بر سینه خود چسبانید. در این موقع سروش غیبى و هاتف آسمانى ندا در داد: اى ابوالحسن! حسنین را از روى سینه مادرشان فاطمه بردار، به خدا سوگند این منظره ملائکه را به گریه انداخته است .

حضرت آنها را از روى سینه مادر مهربان بلند نموده، بند کفن را بست و همراه سایرین بر فاطمه نماز خواند و آنان حسن، حسین، عقیل، عمار، سلمان، مقداد و ابوذر بودند که در نماز بر آن حضرت شرکت داشتند.

و سپس حضرت را دفن کرد. چون حضرتش را در لحد نهاد فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله و بالله و على ملة رسول الله محمد بن عبدالله . اى فاطمه صدیقه من تو را به کسى تسلیم کردم که از من اولى و شایسته تر است. براى تو آنچه مورد رضاى الهى است، همان را پسندیدم. و در حدیث معتبر دیگر در بحارالانوار علامه مجلسى روایت شده است : هنگامی که بدن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سرازیر قبر مبارک گردید دستى از قبر بیرون آمد و او را گرفته و بازگشت نمود.

نظریه برخی این است که آن دست رسول الله صلى الله علیه و آله بوده است که پاره تن خود فاطمه را از على تحویل گرفته است.

و نیز در حدیث آمده که على علیه السلام صورت هفت یا چهل قبر در بقیع ساخت. وقتی بزرگان مدینه از جریان رحلت حضرت فاطمه علیهاالسلام و دفن شبانه ایشان مطلع شدند، گفتند قبور تازه اى که در قبرستان بقیع ایجاد شده و تشخیص قبر حضرت فاطمه را بر آنان دشوار کرده؛ باید توسط عده اى از زنان مسلمان نبش شوند تا با بیرون آوردن جسد فاطمه ما بر آن بدن نماز بخوانیم.

این خبر به امیرالمؤمنین على علیه السلام رسید و فوراً براى جلوگیرى از نقشه آنان در حالی که آن مظهر قهر و غضب الهى بسیار غضبناک و خشمگین شده بود و لباس زردى را که در شرایط ناگوار و دشوار می پوشید بر تن داشت و ذوالفقار را به دست یداللهى خویش گرفته بود از منزل خود بیرون آمد و سوگند یاد کرد و فرمود: قسم به ذات قهارالهى اگر دست به یکى از این قبور بزنید و یک سنگ از آن را جابجا نمایید، هر آینه شمشیر در بین شما خواهم نهاد. عُمر و عده اى از یارانش به او رسیده گفتند اى ابوالحسن چرا این کار را انجام دادى؟ به خدا قسم ما قبرش را نبش می کنیم و بر او نماز می خوانیم .

در این هنگام حضرت امیر از جا جست و گریبان عمر را گرفته او را بر زمین کوبید گفت: اى عمر این که دیدى من از حق خود دست برداشتم بدان جهت بود که مردم مرتد نگردند و از دینشان برنگردند (یعنى مصلحت اسلام و وحدت مسلمین را رعایت نمودم) ولى در مورد قبر و اراده شومی که نموده اید به خدایى که جانم در دست اوست اگر سنگى از آن جابجا شود من زمین را از خون شما سیراب می کنم .

ابوبکر با کمال عجز و لابه جلو آمد و آن حضرت را به رسول الله سوگند داد که دست از عمر بردارد حضرت امیر هم تقاضاى ابوبکر را پذیرفت و عمر را به حال خود رها نمود و مردم هم متفرق و پراکنده گردیدند.

همچنین روایت شده که حضرت امیرالمومنین على علیه السلام بعد از دفن جسد حضرت فاطمه سلام الله علیها متوجه قبر حضرت رسول الله شد و عرض کرد: سلام بر تو اى رسول خدا از من و از جانب دختر عزیزت که به زیارت تو آمده است و در جوار تو و بقعه تو خوابیده است. خداوند او را در میان اهل بیت اختیار کرد که زودتر به تو ملحق گردد. تا آنجا که عرض نمود: یا رسول الله دخترت بر آنچه از ناحیه امت از ظلم و ستم و غصب حق واقع شده همه را به شما گزارش می دهد کیفیت حال را از خودش بپرس. چه بسیارغم ها که در سینه او روى هم نشسته بود که به کسى اظهار نمی نمود و به زودى همه را به عرض شما خواهد رسانید و خدا از براى او حکم خواهد کرد و او بهترین حکم کنندگان است.

تاریخ شهادت حضرت فاطمه (س )

تاریخ شهادت حضرت بر چند روایت در تاریخ ذکر شده است ولی روایت معروف سیزدهم جمادى الاولى و روایت صحیح ترسوم جمادى الثانی سال 11 هجرى است که بنا بر قول اول 75 روز و بنا بر روایت دوم 95 روز بعد از رحلت رسول الله زندگى نموده است.

مخفى بودن قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

اگرچه موضع قبر و محل دفن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها براى ائمه اطهار آشکار است ولى بر120

حسب حکم و اسرارى که در کار بوده موظف به اظهار و افشاء آن نبوده اند مخصوصا که خود حضرت فاطمه(س ) در توصیه و سفارشات خود بر اخفاء محل دفن خود اصرار داشته است .

اما در عین حال اهل تحقیق از آن صرف نظر ننموده بلکه کنجکاوى بسیار داشته اند که بر محل دفن آن بزرگوار اطلاع حاصل نمایند؛ در نتیجه با قرائن و امارات به سه نقطه به عنوان محل دفن حضرت فاطمه زهرا دخت گرامی حضرت خاتم الانبیاء محمد مصطفى صلوات الله علیهما ظن قوى پیدا کرده اند.

اول روضه رسول الله پدر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها.

دوم خانه خود حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها.

سوم در بقیع.

که مدفن و موضع قبر آن حضرت از این سه نقطه خارج نیست در کتاب مناقب ابن شهر آشوب آمده : شیخ طوسى رحمةالله علیه گفته است قول صحیح تر در مورد قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها این است که آن حضرت در خانه خودش یا در روضه پیغمبراکرم صلى الله علیه و آله و سلم دفن شده است و مؤید و شاهد این قول حدیثی است که از حضرت رسول الله نقل گردیده که فرموده است بین قبر من و منبرم روضه و باغى است از باغهاى بهشت.

علامه مجلسى رحمةالله علیه در کتاب بحارالانوار از ابن بابویه نقل نموده که گفته نزد من به صحت رسیده که پیکر مطهر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را در بیت خودش مدفون نمودند و بعد از آن که بنى امیه مسجد را توسعه دادند قبر فاطمه علیهاالسلام در مسجد واقع و جزء مسجد شد. صاحب کشف الغمه می نویسد: مشهور آن است که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را در بقیع دفن کردند.

نظر به این که جسد حضرت فاطمه زهرا پاره تن حضرت محمد مصطفى علیها افضل التحیة والثناء در روضه منوره پدرش دفن گردیده است اصح و اصوب از تمام اقوال است و شاهد و موید این نظریه آن است که حضرت امیرالمومنین على علیه السلام در روضه پیغمبر خاتم صلى الله علیه و آله و سلم بر حضرت فاطمه علیهاالسلام نماز خواند و سپس پیغمبر را مخاطب ساخت و فرمود سلام من و دخترت که در جوارت قرار گرفت بر تو باد یا رسول الله و این که دستى از قبر مبارک بیرون آمد و فاطمه را در برگرفت و مسلم است که آن دست مبارک پیغمبر پدر بزرگوار فاطمه زهراى اطهر بوده است .

و نیز دارد که از حضرت مولانا على بن محمد الهادى علیه الصلوة والسلام، به صورت کتبی سوال شده است. در این مورد سائل می پرسد: اگر صلاح می دانید محل بیت مادرتان حضرت فاطمه زهرا را بفرمائید و خبر دهید.

« أ هى فى طیبته او کما یقول الناس فى البقیع؟ فکتب هى مع جدى صلوات الله علیه و آله. »

آیا محل دفن مادرتان در طیبه است یعنى در مدینه منوره یا همانطور که بین مردم مشهور است و می گویند در بقیع است؟ حضرت امام هادى علیه السلام در پاسخ مرقوم فرمود و نوشت آن حضرت با جدم رسول الله صلوات الله علیه و اله می باشد و این فرمایش حضرت تأیید و شاهد دیگرى است بر نظریه ما که بگوئیم حضرت فاطمه زهرا با پدر بزرگوارش حضرت رسول الله می باشد.

در عین حال وظیفه ما شیعیان و محبان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها این است که در تمام اماکن نامبرده آن حضرت را زیارت نماییم و در مقام زیارت بگوییم:

السلام علیک یا سیدة نساء العالمین.

السلام علیک یا والدة الحجج على الناس اجمعین.

السلام علیک ایتهاالمظلومة الممنوعة حقها.

السلام علیک یا بنت رسول الله . السلام علیک یا بنت نبى الله.

السلام علیک یا بنت حبیب الله . السلام علیک یا بنت خلیل الله.

السلام علیک یا بنت صفى الله . السلام علیک یا بنت امین الله.

السلام علیک یا بنت خیر خلق الله . السلام علیک یا بنت افضل انبیاء الله و رسله و ملائکته.

السلام علیک یا بنت خیرالبریه. السلام علیک یا سیدة نساء العالمین من الاولین و الاخرین.

السلام علیک یا زوجة ولى الله و خیر خلقه بعد رسول الله.

السلام علیک یا ام الحسن و الحسین سیدى شباب اهل الجنة.

السلام علیک یا ام المومنین. السلام علیک یا ایتها الصدیقة الشهیده.

السلام علیک ایتها الرضیة المرضیه.

السلام علیک ایتها الفاضلة الزکیه. السلام علیک ایتها الحوراء الانسیه.

السلام علیک ایتها التقیة النقیه. السلام علیک ایتها المحدثة العلیمه.

السلام علیک ایتها المعصومة المظلومه.

السلام علیک یا فاطمه بنت محمد رسول الله و رحمة الله و برکاته.

مرحوم محدث قمی رضوان الله تعالى علیه می گوید:

باید اعتراف نمود که بیان فضائل و کمالات نامتناهیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از حیطه احصاء خارج است و احدى نمی تواند از عهده بیان نعت و مدح این بانوى عظیمة الشان برآید جز این که اقرار به عجز خود نماید.

کتاب فضل فاطمه هرگز تمام نتوان کرد

اگر مداد شود ابحر و قلم اشجار

کسى که دم زند از فضل بى نهایت او

چو مرغکى است که از بحر تر کند منقار

فاطمه زهرا علیهاالسلام انسانى است ملکوتى و جبروتى و لاهوتى صفات. و اوست که میزان تام انسانیت و الگوى کامل آدمیت است و اوست که ام ابیها و ام الائمه است و باید بسیار قدر بدانیم.

درآخر با توسل به ذیل عنایت آن حضرت اعلام می نماییم.

یا فاطمة الزهرا یا بنت محمد یا قرة عین الرسول یا سیدتنا و مولاتنا انا توجهنا و استشفعنا بک الى الله و قدمناک بین یدى حاجاتنا .یا وجیهة عندالله اشفعى لنا عندالله .

حضرت زهرا فوت شده اند یا شهید؟ آیا عمر در شهادت ایشان نقش داشته؟

شهادت حضرت فاطمه زهرا ( س ) واقعیتى است که منابع حدیثى و تاریخ شیعه و سنّى بر آن گواه است . برخى به علت عدم آشنائى با حدیث و تاریخ ، در این واقعیت تردید نموده‏اند . از اینرو گوشه‏اى از شواهد این مصیبت بزرگ را تنها از منابع معتبر اهل‏سنّت تقدیم پویندگان حق و حقیقت مى‏نمائیم .
قال رسول اللَّه ( ص ) : « . . . فتکون اوّل من یلحقنى من اهل بیتى فتقدم علىّ محزونة مکروبة مغمومة مقتولة » . ( فاطمه ) اولین کسى از اهل‏بیتم مى‏باشد که به من ملحق مى‏گردد ، پس بر من وارد مى‏شود ، محزون ، مکروب ، مغموم ، مقتوله<شهیده> ...(فرائد السمطین ج 2 ، ص 34)
قال موسى بن جعفر ( ع ) : انَّ فاطمة ( س ) صدّیقة شهیده . (اصول کافى ج 1 ، ص 381)
قضیه شهادت جضرت زهرا سلام الله علیها در منابع فراوانى از اهل سنت آمده که فقط به چند نمونه آن اشاره مى‏شود : الف : ابو بکر عبداللَّه بن محمد بن ابى شیبه ، شیخ و استاد بخارى ، در کتاب المصنف ، مى‏گوید : « آنگاه که بعد از رسول‏خدا ( ص ) براى ابوبکر بیعت مى‏گرفتند . على ( ع ) وزبیر براى مشورت در این امر نزد فاطمه ( س ) دختر پیامبر ( ص ) رفت وشد مى‏کردند . عمر بن خطاب با خبر گردید وبنزد فاطمه ( س ) آمد وگفت : اى دختر رسول خدا ( ص ) ! به خدا در نزد ما کسى از پدرت محبوبتر نیست وپس از او محبوبترین تویى ! ! وبه خدا قسم این امر مرا مانع نمى‏شود که اگر آنان نزد تو جمع شوند ، دستور دهم که خانه را با آنها به آتش کشند . اسلم گفت : چون عمر از نزد فاطمه ( س ) بیرون شد ، على ( ع ) و ... به خانه بر گشتند . پس فاطمه ( س ) گفت : مى‏دانید که عمر نزد من آمد ، و به خدا قسم یاد کرده اگر شما ( بدون اینکه با ابوبکر بیعت کنید ) به خانه برگردید خانه را با شما آتش مى‏زند ؟ وبه خدا قسم که او به سوگندش عمل خواهد کرد » (کتاب المصنف ، ج 7 ، ص 432 ، حدیث 37045 ، کتاب الفتن) . ‏ ب : همین مضمون را سیوطى در مسند فاطمه ، آورده است . (سیوطى ، مسند فاطمه ، ص 36). ج : ابن عبدالبر ، در الاستیعاب ، نیز این داستان را نقل کرده است . (ابن عبدالبر ، الاستیعاب ، ج 3 ، ص 975). و...
و سپس با مشعلى بر در خانه فاطمه آمد و در جواب فاطمه که فرمود : آیا من نظاره‏گر باشم و تو خانه مرا آتش بزنى ؟ گفت : بلى . چنانکه بلاذرى مى‏گوید : « ابوبکر به على ( ع ) پیام فرستاد تا با وى بیعت کند امّا على نپذیرفت . پس عمر با مشعلى آمد ، فاطمه ( س ) نا گاه عمر را با مشعل در خانه‏اش یافت ، پس فرمود : یابن الخطّاب ! آیا من نظاره گر باشم وحال آنکه تو در خانه‏ام را بر من به آتش مى‏کشى ؟ ! عمر گفت : بلى . » (بلاذرى ، انساب الاشراف ، ج 1 ، ص 586) . ‏ وابوالفداء نیز مى‏گوید : « سپس ابوبکر عمر بن خطاب را به سوى على وآنانکه با او بودند فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه ( س ) بیرون کند . وگفت : اگر از دستور تو سر باز زدند با آنان بجنگ . پس عمر مقدارى آتش آورد تا خانه را آتش زند، پس فاطمه ( س ) بر سر راهش آمد وفرمود : کجا ؟ اى پسر خطاب ! آمده‏اى تا کاشانه ما را به آتش کشى ؟ ! گفت : بلى (ابوالفداء ، تاریخ ابى الفداء ج 1 ص 156 . دار المعرفة ، بیروت)
عالم بزرگ سنى جوینی، از پیامبر اکرم ( ص ) نقل مى‏کند که فرمود : « چون به دخترم فاطمه مى‏نگرم بیاد مى‏آورم آنچه را که بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنکه در خانه‏اش ذلّت وارد گردیده ، از وى هتک حرمت شده ، حقش غضب ، و ارثش منع شده ، پهلویش شکسته و جنینش سقط گردیده و او فریاد برمى‏آورد یا محمداه . . . . پس او اولین کسى از اهل‏بیتم مى‏باشد که به من ملحق مى‏گردد ، پس بر من وارد مى‏شود ، محزون ، مکروب ، مغموم ، مقتول ... (فرائد السمطین ، ج 2 ، ص‏34 ، 35 طبع بیروت). ‏
هنگامى با مشعل آتش براى تسلیت دختر پیامبر اکرم ( ص ) آمدند که وى « به محسن » باردار بود و تهاجم به خانه و ... موجب قتل محسن طفلى که هنوز پابه دنیا ننهاده بود گردید . چنانکه ابن ابى دارم سنی می گوید: عمر لگدى بر حضرت زهرا ( س ) زد تا محسن سقط گردید. (سیر اعلام النبلاء ، ج 15 ، ص 578). ‏ روشن است زنى که در اثر تهدید به احراق بیت و آتش زدن خانه‏اش و سقط جنینش و . . . مریض گردد و مرض او در زمان کوتاهى منجر به فوت وى شود ، این فوت شرعاً و عرفاً و عقلاً قتل و شهادت محسوب مى‏گردد ، و به عامل جنایت مستند مى‏باشد ، و نیازى به دلیل دیگرى ندارد . از اینرو است که ائمه معصومین : واهل‏بیت رسول‏خدا ( ص ) مادر خود را شهید مى‏خواندند . چنانکه حضرت موسى بن جعفر ( ع ) فرمود : « إنّ فاطمة ( س ) صدیقة شهیدة » (اصول کافی ، ج 1 ، ص 381 ، ح 2) . با آنچه گفته شد جاى تردیدى باقى نمى‏ماند ، و شهادت دختر پیامبر ( ص ) براى هیچ شیعه و سنى منصف و غیرمتعصبى قابل انکار نیست .
اما در جواب از این سوال که چرا حضرت علی با قاتل همسر خود کاری نکرد؟ باید گفت امیرمؤمنان علیه السلام در مرحله اول و زمانى که آن‌ها قصد تعرض به همسرش را داشتند، از خود واکنش نشان داد و با عمر برخورد کرد، او را بر زمین زد، با مشت به صورت و گردن او کوبید؛ اما از آن جایى که مأمور به صبر بود از ادامه مخاصمه منصرف و طبق فرمان رسول خدا صلى الله علیه وآله صبر پیشه کرد. در حقیقت با این کار مى‌خواست به آن‌ها بفهماند که اگر مأمور به شکیبائى نبودم و فرمان خدا غیر از این بود، کسى جرأت نمى‌کرد که این فکر را حتى از مخیله‌اش بگذراند؛ اما آن حضرت مثل همیشه تابع فرمان‌هاى الهى بوده است.
سلیم بن قیس هلالى که از یاران مخلص امیرمؤمنان علیه السلام است، در این باره مى‌نویسد: عمر آتش طلبید و آن را بر در خانه شعله‏ور ساخت و سپس در را فشار داد و باز کرد و داخل شد! حضرت زهرا علیها السّلام به طرف عمر آمد و فریاد زد: یا ابتاه، یا رسول اللَّه! عمر شمشیر را در حالى که در غلافش بود بلند کرد و بر پهلوى فاطمه زد. آن حضرت ناله کرد: یا ابتاه! عمر تازیانه را بلند کرد و بر بازوى حضرت زد. آن حضرت صدا زد: یا رسول اللَّه، ابوبکر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتار مى‌کنند»! علی علیه السّلام ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش کوبید و خواست او را بکشد؛ ولى به یاد سخن پیامبر صلى الله علیه وآله و وصیتى که به او کرده بود افتاد، فرمود: اى پسر صُهاک! قسم به آنکه محمّد را به پیامبرى مبعوث نمود، اگر مقدرّات الهى و عهدى که پیامبر با من بسته است، نبود، مى‏دانستى که تو نمى‏توانى به خانه من داخل شوى» (کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص568، ناشر: انتشارات هادى‏ ـ قم‏، الطبعة الأولی، 1405هـ).
همچنین آلوسى مفسر مشهور اهل تسنن مى‌نویسد: عمر عصبانی شد و درب خانه علی را به آتش کشید و داخل خانه شد، فاطمه سلام الله علیها به طرف عمر آمد و فریاد زد: «یا ابتاه، یا رسول الله»! عمر شمشیرش را که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوى فاطمه زد، تازیانه را بلند کرد و بر بازوى فاطمه زد، فریاد زد: « یا ابتاه » (با مشاهده این ماجرا) علی (ع) ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش کوبید. (روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج3، ص124، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت).
همچنین این مطلب را هم باید مد نظر داشته باشیم که امیرمؤمنان علیه السلام در تمام دوران زندگی‌اش، مطیع محض فرمان‌هاى الهى بوده و آن‌چه او را به واکنش وامى‌داشت، فقط و فقط اوامر الهى بود و هرگز به خاطر تعصب، غضب و منافع شخصى از خود واکنش نشان نمى‌داد.
آن حضرت از جانب خدا و رسولش مأمور به صبر و شکیبائى در برابر این مصیبت‌هاى عظیم بوده است و طبق همین فرمان بود که انتقام نگرفت یا به تعبیر دیگر با قاتل همسر خود کاری نکرد.
مرحوم سید رضى الدین موسوى در کتاب شریف خصائص الأئمه (علیهم السلام) مى‌نویسد: امام کاظم علیه السلام مى‌فرماید: از پدرم امام صادق علیه السلام پرسیدم: پس از به هوش آمدن رسول خدا صلى الله علیه وآله چه اتفاق افتاد؟ فرمود: زنها داخل شدند و صدا به گریه بلند کردند، مهاجرین و انصار جمع شده و اظهار غم و اندوه مى‌کردند، علی فرمود: ناگهان مرا صدا زدند، وارد شدم و خودم را روى بدن پیغمبر انداختم، فرمود: برادرم، این مردم مرا رها خواهند کرد و به دنیاى خودشان مشغول خواهند شد؛ ولى تو را از رسیدگى به من باز ندارد، مثل تو در بین این امت مثل کعبه است که خدا آن را نشانه قرار داده است تا از راههاى دور نزد آن بیایند... پس چون از دنیا رفتم و از آنچه به تو وصیت کردم فارغ شدى و بدنم را در قبر گذاشتی، در خانه‌ات بنشین و قرآن را آنگونه که دستور داده‌ام، بر اساس واجبات و احکام و ترتیب نزول جمع آورى کن، تو را به بردبارى در برابر آنچه که از این گروه به تو و فاطمه زهرا سلام الله علیها خواهد رسید سفارش مى‌کنم، صبر کن تا بر من وارد شوی.( خصائص‏الأئمة (علیهم السلام)، ص73، تحقیق وتعلیق: الدکتور محمد هادی الأمینی، ناشر: مجمع البحوث الإسلامیة الآستانة الرضویة المقدسة مشهد – إیران، 1406هـ؛ المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 22، ص 484، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403 - 1983 م).
نتیجه: با بیان مطالبی که عرض شد معلوم شد که حضرت زهرا سلام الله علیها شهیده بوده است و قاتل ایشان هم معلوم شد که چه کسی بوده و نیز معلوم شد که چرا حضرت علی علیه السلام از قاتل همسر خود نتوانست انتقام بگیرد

قاتل حضرت زهرا (س) کیست ؟

قاتل حضرت زهرا (س) کیست ؟

باسلام
مرحوم محدّث قمی، اقوال محدّثان بزرگ اهل تشیّع و تسنّن درباره شهادت حضرت زهرا(س) و عاملان به شهادت رساندن حضرت را در کتاب بیت‏الاحزان{1} ذکر کرده که خلاصه‏ای از آن چنین است:

1. ابو محمد بن عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینوری، از عالمان معروف اهل تسنّن در کتاب الامامْ و السیاسه می‏نویسد: ابوبکر دستور داد عدّه‏ای از اصحاب را که با او بیعت نکرده بودند، برای گرفتن بیعت حاضر کنند؛ ولی افراد ابوبکر آن‏ها را نزد امام علی(ع) یافتند. در این هنگام عمر به خانه حضرت علی(ع) رفت و فریاد زد: بیرون بیایید. وگرنه سوگند به کسی که جان عمر در دست او است، خانه را با اهل آن به آتش می‏کشم. بعضی از حاضران به عمر گفتند: حضرت فاطمه(س) در این خانه است. عمر گفت: اگر فاطمه هم در خانه باشد، باز هم آن را آتش می‏زنم.{2}

2. دانشمند معروف اهل تسنّن، ابن ابی الحدید در شرح نهج‏البلاغه می‏نویسد: در فتح مکّه( سال ششم هجری) شخصی به نام هبار بن أسوده، زینب دختر رسول خدا(ص) را که در محمل نشسته بود، با نیزه ترسانیده ،و سبب شده بود که وی فرزندش را سقط کند. پیامبر(ص) برای خون هبار احترام قائل نشد، و او را به اعدام محکوم کرد.{3} ابن ابی الحدید می‏گوید: من این خبر را برای استادم ابو جعفر نقیب نقل کردم. استادم فرمود: اگر رسول خدا ریختن خون هبار بن أسود را جایز بداند از آن رو که او زینب را ترسانیده و سبب سقط جنین او شده، لازمه این حکم آن است که اگر حضرت پیامبر زنده بود، ریختن خون آن کس را که حضرت فاطمه(س) را ترسانیده بود به طوری که سبب سقط فرزند حضرت شد نیز جایز می‏دانست.{4}

میر حامد حسین هندی، در کتاب عبقات الانوار، از کتاب الوافی بالوفیات، تألیف صلاح‏الدین صفدی که از عالمان اهل تسنّن است، در شرح زندگی نظام از استادان و عالمان بزرگ اهل تسنّن نقل می‏کند که نظام گفت: پیامبر تصریح کرد که مقام امامت از آن علی(ع) است و حضرت را به فرمان حق تعالی برای امامت معرّفی کرد؛ به طوری که همه اصحاب از آن آگاه شدند؛ ولی عمر آن را به سبب ابوبکر، کتمان کرد. وی در ادامه سخن می‏گوید: عمر در روز بیعت با ابوبکر به پهلوی حضرت فاطمه(س) ضربه زد که بر اثر آن، محسن فاطمه سقط شد/

محدّث قمی در بیت الاحزان می‏نویسد: محمد بن جریر طبری امامی به سند معتبر از ابو بصیر نقل می‏کند که امام صادق(ع) فرمود: حضرت فاطمه(س) روز سه‏شنبه، سوم جمادی‏الثانی، سال یازدهم هجری از دنیا رفت و علّت وفات حضرت، ضربت قنفذ غلام عمر بن خطاب بود که به دستور عمر با غلاف شمشیر بهحضرت ضربه زد؛ به طوری که فرزندش محسن سقط شد و همین امر، بیماری شدید حضرت را در پی داشت.{5}

همچنین نامه عمر به معاویه که شرح این حادثه را به طور گسترده بیان می‏کند، خواندنی است. مشروح این نامه را علاّمه مجلسی، در کتاب بحارالانوار، ج 8، ص 222، چاپ قدیم از کتاب دلائل الامامه، ج 2 نقل کرده است/

اقوال دیگری از عالمان تسنّن و تشیّع در این زمینه نقل شده است که مجالی برای نقل آن نیست. به هر حال، از مجموع آرای ناقلان این حادثه استفاده می‏شود این واقعه دردناک که آن افراد برای حضرت زهرا(س) پیش آوردند. سرانجام سبب شهادت آن اسوه تقوا و هدایت شد/

منابع :
[1].بیت الاحزان،شیخ عباس قمی، ص 123، دارالحکمْ، قم المقدسه، 1412 ه’ ق/
[2].الامامْ و السیاسه، ابن قتیبه الدینوری، ج 1، ص 30، اوّل، انتشارات شریف رضی/
[3].سیره ابن هشام، محمد بن اسحاق بن یسار المطلبی، ج 2، ص 482، مکتبْ محمد علی صبیح و أولاده.
[4].شرح نهج‏البلاغه،ابن ابی حدید، ج 14، ص 193، داراحیأ الکتب العربیه/
[5].بیت‏الاحزان، شیخ عباس قمی، ص 189، دارالحکمه 1412 ه’. ق/

آیا عمر بن الخطاب ، به حضرت زهرا سلام الله علیها جسارت کرده است

آیا عمر بن الخطاب ، به حضرت زهرا سلام الله علیها جسارت کرده است ؟

لطفا  جریان حمله به بیت حضرت امیر المومنین علی (ع) و ضرب و شتم حضرت فاطمه الزهرا ( س ) از کتب شیعه و سنی را به صورت مفصل ( فایل ) برایم بفرستید

برای ارائه به یکی از برادران سنی که گفته است اگر برایم ثابت کنی که عمر به حضرت فاطمه الزهرا ( س ) جسارت نموده از سنی بودن دست بر میدارم !!!!

 

 

پاسخ :

 این که عمر بن الخطاب به حضرت زهرا سلام الله علیها جسارت کرده است ، از قطعیات تاریخ است .

روایاتى که در رابطه با هجوم به خانه حضرت صدیقه طاهره در کتب اهل سنت آمده به چند دسته مى شود تقسیم کرد .

 

 

 


 1.  تهدید به سوزاندن خانه:

 

 ذکرالطبرى: باسناده عن زیاد بن کلیب قال: أتى عمر بن الخطاب منزل علىّ وفیه طلحة والزبیر ورجال من المهاجرین فقال: واللّه لأحرقنّ علیکم أو لتخرجنّ إلى البیعة»، فخرج علیه الزبیر مصلتاً بالسیف فعثر فسقط السیف من بده فوثبوا علیه فأخذوه.

 تاریخ الطبرى: 2/443.

 وابن أبی الحدید: عن سلمة بن عبد الرحمان قال: فجاءعمر الیهم فقال: «والذى نفسى بیده لتخرجنّ إلى البیعة أو لأحرقنّ البیت علیکم .

 شرح نهج البلاغه: 1/164 (2/45).

 

 

 2.  آوردن وسائل آتش سوزى و بى توجهى خلیفه دوم بر اعتراض مردم:

 

 وابن قتیبة: قال: ... وقال عمر: والذى نفس عمر بیده لتخرجنّ أو لأحرقنّها على من فیها! فقیل له: یا أباحفص إنّ فیها فاطمة!! فقال: وإن.

  الامامة والسیاسة: 1/12، أعلام النساء لعمر رضا کحالة: 4/114.

 

 

 3 . آوردن وسائل آتش سوزی ودرگیرى لفظى میان حضرت صدیقه و خلیفه دوم:

 

 البلاذرى: باسناده عن سلیمان التیمى وعن ابن عون: إنّ أبابکر أرسل إلى على(علیه السلام)یرید البیعة فلم یبایع، فجاء عمر ومعه فتیلة فتلقّته فاطمة على الباب، فقالت فاطمة: یابن الخطاب! أتراک محرقاً علیّ بابى؟ قال نعم: وذلک أقوى فیما جاء به أبوک.

 انساب الاشراف: 1/586.

 أبو الفداء: قال: ... فأقبل عمر بشیء من نار على أن یضرم الدار، فلقیته فاطمة رضى اللّه عنها وقالت: إلى أین یابن الخطاب؟ أجئت لتحرق دارنا؟ قال: نعم.

 تاریخ أبی الفداء: 1/164.

 وابن عبد ربّه: الذین تخلّفوا عن بیعة أبی بکر: علىّ والعباس، والزبیر، وسعد بن عبادة، فأمّا على والعباس والزبیر فقعدوا فى بیت فاطمة حتّى بعث الیهم أبو بکر عمر بن الخطاب لیخرجوا من بیت فاطمة وقال له: إن أبوا فقاتلهم. فأقبل عمر بقبس من نار على أن یضرم علیهم الدار فلقیته فاطمة فقالت: یابن الخطاب! أجئت لتحرق دارنا؟ قال: نعم.

 العقد الفرید:5/12، طبعة مکتبة الریاض الحدیثة.

 

 

 4 . حمله خلیفه دوم به حضرت صدیقه طاهره

 

 الشهرستانى: عن الجاحظ: إنّ عمر ضرب بطن فاطمة علیها السلام یوم البیعة حتّى ألقت الجنین من بطنها وکان عمر یصیح: إحرقوا دارها بمن فیها، وماکان فى الدار غیر علىّ وفاطمة والحسن والحسین وزینب(علیهم السلام).

  الملل والنحل: 1/57. طبعة بیروت، دار المعرفة.

 قال المسعودى: فهجموا علیه وأحرقوا بابه، واستخرجواه منه کرهاً، وضغطوا سیّدة النساء بالباب حتّى أسقطت محسناً.

  اثبات الوصیة:143.

 قال ابن حجر العسقلانى: إنّ عمر رفس فاطمة حتّى أسقطت بمحسن.

 لسان المیزان:1/268.

 قال الصفدى: إنّ عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتّى ألقت المحسن من بطنها.

 الوافى بالوفیات: 5/347.

 روایات فراوانی از طریق اهل سنت و شیعه نقل شده است که غضب فاطمه ، غضب پیامبر و غضب پیامبر غضب خداوند است :

 عن على رضى اللّه عنه قال: قال رسول اللّه صلى اللّه علیه وآله وسلم لفاطمة: «إنّ اللّه یغضب لغضبک، ویرضى لرضاک . هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه .

 المستدرک: 3/153، مجمع الزوائد: 9/203، الآحاد والمثانی للضحاک: 5/363، الذریة الطاهرة النبویة للدولابی: 119، المعجم الکبیر للطبرانی: 1/108، 22/401، نظم درر السمطین للزرندی الحنفی: 178، الکامل لعبداللّه بن عدی: 2/351، تاریخ مدینة دمشق : 3/156، أسد الغابة :5/522، ذیل تاریخ بغداد: 2/140، 2/141 میزان الاعتدال :2/492، الإصابة: 8/265،266، تهذیب التهذیب: 21/392، سبل الهدى والرشاد للصالحی الشامی: 11/ 44 .

 عن المِسْوَر بن مَخْرَمَة أنّ رسول اللّه صلى اللّه علیه وسلم قال: «فاطمة بَضْعَة منّى فمن أغضبها أغضبنی .

 صحیح البخارى 4/210، (ص 710، ح 3714)، کتاب فضائل الصحابة، ب 12 ـ باب مَنَاقِبُ قَرَابَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم.

 عن المسور بن مخرمة قال قال رسول اللّه صلى اللّه علیه وسلم: «إِنَّمَا فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی یُؤْذِینِی مَا آذَاهَا .

 صحیح مسلم 7/141 ح 6202) کتاب فضائل الصحابة رضى الله تعالى عنهم، ب 15 ـباب فَضَائِلِ فَاطِمَةَ بِنْتِ النَّبِیِّ عَلَیْهَا الصَّلاَةُ وَالسَّلاَمُ .

 

 و از قطعیات تاریخ است که حضرت زهرا سلام الله علیها تا آخر عمر از دست خلیفه و دار و دسته‌اش غضبناک بود و هر گز از  آن‌ها راضی نشد .

 محمد بن اسماعیل بخاری می‌نویسد :

 فغضبت فاطمة بنت رسول اللّه صلى اللّه علیه وسلم فهجرت ابا بکر فلم تزل مهاجرته حتى توفیت.

 صحیح البخارى: 4/42، ش 2862.

 

 بنا بر نقل ابن قتیبه دینوری ، وقتی ابوبکر و عمر به ملاقات حضرت زهرا آمدند ، حضرت زهرا به آن‌ها گفت که آن دو را تا آخر عمر پس از هر نمازش نفرین خواهد کرد .

 واللّه لأدعونّ اللّه علیک فی کلّ صلاة أصلّیها .

 الإمامة والسیاسة، تحقیق الشیری ج 1، ص 31.

 

 اما از دیدگاه روایات شیعه ، این که قاتل حضرت زهرا سلام الله علیها ، عمر بن الخطاب است ، قطعی است . ما فقط به نقل یک روایت اکتفا می‌کنیم :

 وکان سبب وفاتها : أن قنفذا مولى عمر لکزها بنعل السیف بأمره ، فأسقطت محسنا ومرضت من ذلک مرضا شدیدا ، ولم تدع أحدا ممن آذاها یدخل علیها .

 سبب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها این بوده است که قنفذ غلام عمر به دستور او ، آن حضرت را با غلاف شمشیرش زد . و این سبب شد که محسن سقط شود و حضرت زهرا شدیدا مریض شوند . در مدتی که مریض بودند ، به هیچ یک از آنانی را که او را اذیت کرده بودند ، اجازۀ ملاقات نداد .

 

 دلائل الإمامة ج 2 ، عنه بحار الأنوار : 8 / 230 - 232 ( ط الکمپانی ) ، 30 / 290 - 295 . 2 . مثالب النواصب : 371 - 374 ، 418 - 419 . 3 . الصراط المستقیم : 3 / 25 . 4 . مطارح النظر فی شرح الباب الحادی عشر : 109 .

 

 

 

منبع :  گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)